بیش از سه دهه است که از عمر بازیهای ویدیویی میگذرد و در طول سالهای گذشته شاهد اقتباسهای سینمایی بیشماری از بازیهای ویدیویی بودهایم که تقریبا همه این آثار ناامید کننده بودهاند و نه تنها با واکنش منفی منتقدان روبهرو شدهاند، بلکه تماشاگران و طرفداران نیز چندان روی خوشی به این فیلمها نشان ندادهاند. در طول سال ۲۰۱۸ میلادی شاهد انتشار دو فیلم دیگر که اقتباسی از بازیهای ویدیویی بودهاند، بودیم. در ابتدا فیلم Tomb Raider (توم ریدر) با بازی آلیسیا ویکاندر در نقش لارا کرافت، بهروی پرده رفت و در ادامه فیلم Rampage (رمپیج) با بازی دواین جانسون، اکران شد که این دو فیلم نیز نتوانستند طلسم ساخت فیلمهای اقتباسی از بازیهای ویدیویی را بشکنند. با اینکه هالیوود قطعا دست از این موضوع بر نخواهد داشت اما فیلمهایی نیز بودهاند که تنها با الهام گرفتن از بازیهای ویدیویی ساخته شدهاند که حتی منتقدان و تماشاگران برخی از این فیلمها را نیز تحسین کردهاند. در این مقاله ۷ فیلمی را معرفی میکنیم که منابع الهام آنها بازیهای ویدیویی بودهاند و حداقل یکبار ارزش تماشا کردن و وقت گذاشتن را دارند.
انیمیشن Wreck-It Ralph
انیمیشن Wreck-It Ralph (رالف خرابکار) داستان یک شخصیت شرور دنیای بازی بهنام رالف با صداپیشگی جان سی ریلی، را روایت میکند که از اینکه همیشه نقش شرور داستان را دارد و کسی برای او ارزشی قائل نیست، خسته شده است. بدین ترتیب رالف تصمیم به ترک بازی خود میگیرد تا وارد بازی دیگری شود که در آنجا به او احترام بیشتری بگذارند و برای او ارزش قائل شوند. در این انیمیشن شاهد شوخیها و اشارههای بسیاری به بازیهای ویدیویی مختلف بودیم که این مساله هسته اصلی آن برای سرگرم کردن مخاطبان نیز بوده است؛ اما این انیمیشن تمرکز و زمان زیادی را هم روی تمهای دیگری چون دوستی، حسادت و غیر قابل اجتناب بودن تغییر، صرف کرده بود.
در انیمیشن Wreck-It Ralph شاهد ترکیبی از صداپیشگان با استعداد، فیلمنامه و کارگردانی بسیار خوب و همچنین پیچشهای داستانی فوق العاده بودیم تا انیمیشن Wreck-It Ralph به یکی از بهترین فیلمهای ویدیو گیمی تاریخ سینما تبدیل شود. همچنین این انیمیشن والت دیزنی با استقبال منتقدان و تماشاگران روبهرو شد اما در فصل جوایز و مراسم اسکار نتوانست انیمیشن Brave (شجاع) از پیکسار را شکست دهد. انیمیشن Ralph Breaks the Internet: Wreck-It Ralph ۲ (رالف اینترنت را خراب میکند: رالف خرابکار ۲)، دنباله انیمیشن رالف خرابکار است که قرار است امسال اکران شود.
فیلم Scott Pilgrim Vs. the World
مقاله مرتبط
نقد فیلم Scott Pilgrim Vs. the World - اسکات پیلگریم علیه دنیافیلم Scott Pilgrim Vs. the World (اسکات پیلگریم علیه دنیا) داستان اسکات پیلگریم با بازی مایکل سرا، را روایت میکند که یک فرد تنها و بیکار با سبک زندگی کانادایی است. در طول فیلم اشارههای زیادی به فرهنگ عامه اوایل دهه ۹۰ میلادی میشود. در ادامه اسکات عاشق یک دختر بهنام رامونا فلاورز با بازی مری الیزابت وینستد، میشود که برای بهدست آوردنش باید با ۷ عشق قبلی و البته شیطانی رامونا مواجه شود و با آنها مبارزه کند تا بتواند رامونا را بهدست بیاورد. در واقع دنیای این فیلم شباهت بسیاری به دنیای بازی River City Ransom دارد و انگار این شهر واقعی شده است.
در طول فیلم شاهد اشارههای زیادی به بازیهای دیگری چون بازی Zelda، بازی Clash at Demonhead، بازی Final Fantasy، بازی Street Fighter، بازی Dance Dance Revolution، بازی Crash and the Boys و غیره هستیم که میتوانید در گوشه کنار فیلمنامه و اتفاقات فیلم اشاره به این بازیها را مشاهده کنید. در طول فیلم شاهد نامهای بزرگ و جالبی نیز مثل کریس ایوانز، بری لارسون، برندان روث و آنا کندریک نیز هستیم. یک عاشقانه کلاسیک برای نسل امروز با یک فیلمنامه هوشمند، کارگردانی فوق العاده از ادگار رایت و اجرای عالی توسط بازیگران باعث شده تا فیلم Scott Pilgrim Vs. the World به یک جواهر بینظیر تبدیل شود.
فیلم WarGames
آمریکا برای حدود ۴۰ سال تحت سایه جنگ هستهای با اتحاد جماهیر شوروی زندگی میکرد. در فیلم WarGames (بازیهای جنگ) شاهد گسترش کامپیوترهای شخصی و رشد هوش مصنوعی هستیم که در حال حذف انسان در تصمیم گیری نهایی است. فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی ابرکامپیوتر بسیار پیشرفتهای بهنام WOPR طراحی میکند تا کنترل جنگ هستهای را پیش از شروع جنگ جهانی سوم به دست بگیرد. این ابرکامپیوتر سیستم حاکم بر زندگی مردم و قدرت و ضعفهای آن را پیش بینی و بررسی میکند. در همین زمان یک نوجوان از سیاتل با نام دیوید لایتمن با بازی متیو برودریک، که با کامپیوتر شخصی خود کارهای شگفتانگیزی انجام میدهد، در هنگام جستجو در بازیهای ویدیویی وارد WOPR میشود. فیلم WarGames تجربه دلهره آوری از دنیای هوش مصنوعی و بازیهای ویدیوی را ارائه میدهد و پایان آن ادای احترامی به بازیهای ویدیویی است.
مستند Indie Game: The Movie
مقاله مرتبط
گیشه: معرفی مستند Indie Game: The Movieدر فیلم Indie Game: The Movie (فیلم ایندی گیم) که در واقع یک مستند سینمایی است، شاهد داستان مشکلات ساخت یک بازی مستقل از نگاه چهار بازیساز مستقل که شامل تامی ریفنس و ادموند مکمیلن، سازندگان بازی Super Meat Boy، فیل فیش، سازنده بازی Fez و جاناتان بلو، سازنده بازی Braid، میشود، هستیم. در واقع این مستند تلاش میکند تا واقعیت پشت پرده ساخت بازیهای مستقل و مشکلاتی را که در سر راه آنها وجود دارد، به گیمرها نشان دهد که در طول آن شاهد پشت صحنه تاریک بازیهای ایندی نیز هستیم. مستند Indie Game: The Movie تلاش گروهی کوچک از بازیسازان مستقل برای رسیدن به آرزوهای خود را نشان میدهد که در طول آن شاهد لحظههای شاد، تاریک و ناامیدی هستیم که آن را به یک پیشنهاد ویژه برای تمام گیمرهای سراسر جهان تبدیل میکند تا از راز پشت صحنه این بازیسازهای دوست داشتنی آگاه شویم.
مستند King of Kong: A Fistful of Quarters
فیلم King of Kong: A Fistful of Quarters که در واقع یک مستند سینمایی است، داستان دو نفر از طرفداران سرسخت بازیهای ویدیویی را روایت میکند که در نظر دارند تا رکورد یکی از بازیهای قدیمی (کلاسیک) را بشکنند. در این مستند جادویی و دراماتیک دو گیمر تصمیم دارند تا رکورد بازی Donkey Kong را بشکنند. استیو ویب که بیشتر مثل قهرمان مهربان میماند، تسلط بالایی روی بازیهای دشوار و سخت دارد و در بازیهای رقابتی بدون رقیب به نظر میرسد. بیلی میچل دومین گیمر این مستند است که به رفتارهای ضد اجتماعی عادت دارد و در طول داستان پیشرفت میکند. بدون اینکه بگوییم در نهایت کدامیک از این دو نفر پیروز میشوند، این مستند در حقیقت یک مستند ورزشی ملودرامانه است که در طول آن شاهد صحنههای شادی و غمگین بسیاری هستیم و در طول این رقابت تحمل میکنیم، بالق میشویم و رشد میکنیم و قطعا برای هر گیمر و طرفدار مستندهای ورزشی این داستان زیبا ارزش دیدن دارد.
فیلم The Last Starfighter
فیلم The Last Starfighter (آخرین مبارز ستارهای) بدون شک مشکلات زیادی دارد. این فیلم بودجه بسیاری کمی داشت بیشتر برای بچهها ساخته شده اما در هر حال یک فیلم دوست داشتنی و قابل احترام است. این فیلم عناصر سرگرم کننده، ماجراجویانه و صحنههای بامزه زیادی دارد. فیلم داستان یک نوجوان ساکن محلهی خانههای سیار با بازی لنس گست، را روایت میکند که متوجه میشود یکی از ماشینهای نزدیک خانه او در واقع یک ابزار استخدام مخفی برای خلبانی یک جنگنده فضایی است. او به دنیای خارج از جو زمین میرود و با یک شخصیت شرور فضایی مواجه میشود و به طور طبیعی او تنها کسی است که میتواند زمین را نجات دهد. از پیش پا افتادهترین تکنیکهای ممکن برای ساخت جلوههای ویژه فیلم استفاده شده است که بسیاری از تصاویر فیلم به شدت غیر واقعی هستند اما با توجه به بودجه فیلم این موضوع میتواند قابل چشمپوشی باشد. با این حال، لحن شگفتانگیز فیلم و صحنههای جالب و جذاب نسخه اندرویدی شخصیت اصلی باعث شده که فیلم به یک اثر قابل احترام و با ارزش برای تماشا کردن برای گیمرها تبدیل شود.
فیلم Tron
مانند فیلم The Last Starfighter، بخش زیادی از فیلم Tron (ترون) براساس یک بازی ویدیویی در عصر خود ساخته شده است که خلق هر چیزی با کامپیوتر فوق العاده و بسیار جذاب بود. شاید سرعت و روند اتفاقات فیلم عالی نباشد و داستان آن کمی ناپخته به نظر برسد اما مفهوم اصلی و دنیای علمی تخیلی فیلم فوق العاده است. کوین فلین با بازی جف بریجز دنیای دیجیتالی بهنام گرید را خلق میکند. همه موجودات دنیای دیجیتالی شبکه گرید برنامههای نرمافزاری هستند که تحت حکومت حاکمی بهنام کلو قرار دارند. کلو در ابتدای داستان توسط کوین فلین خلق شده است؛ اما در ادامه در برابر خالق خود قرار میگیرد. دنیای فیلم شباهت بسیار زیادی به بازیهای ویدیویی دارد و از مبارزههای گلادیاتوری تا مسابقات موتورسواری را میتوان در آن یافت. هر کاربر دو صفحه دایرهای شکل و یک وسیله چوب مانند دریافت میکند که اولی سلاح او است و دومی تبدیل به موتور میشود. گروهها نیز اصولا به دو گروه خیر و شر که با رنگ آبی و نارنجی قابل تشخیص هستند، تقسیم میشوند.
با این حال، دنیای مجازی در نهایت دنیای فیزیکی و واقعی را نیز تهدید میکند و کوین فلین باید این تهدید را از بین ببرد. پس از بیش از دو دهه فیلم Tron: Legacy (ترون: میراث) که دنباله فیلم Tron است، بهروی پردههای سینما رفت که در آن بار دیگر به دنیای مجازی فیلم بازگشتیم که نه تنها این دنیا از بین نرفته است، بلکه بسیار پیشرفت کرده و بزرگتر و خطرناکتر از گذشته شده است. در این فیلم سام بهطور اتفاقی وارد دنیایی که پدرش خلق کرده میشود و حال باید با کمک کوین و کورا از این دنیا فرار کند. اگرچه فیلم قطعا مشکلات زیادی دارد اما از نظر فنی پیشرفت بزرگی کرده است و حتی برای مخاطبان امروزی میتواند فیلم به مراتب جذابتری نسبت به فیلم اصلی باشد. همچنین موسیقی گروه دفت پانک نیز به بهتر شدن فیلم کمک زیادی کرده است. با این حال، فیلم اصلی و دنباله آن قطعا ارزش دیدن دارند و مخصوصا که اگر شما یک گیمر باشید قطعا از هر دو فیلم لذت دوچندان خواهید برد.
شما کدامیک از این فیلمهای ویدیو گیمی را تماشا کرده و از آن لذت بردهاید؟ شما چه فیلمهای ویدیو گیمی دیگری را که ارزش تماشا دارند، پیشنهاد میکنید؟ نظر خود را با ما در میان بگذارید.