مدح و ثنای فردوسی در اشعار و آثار منثور سخنسرایان ایران زمین
مختار مسعود در یادداشتی که به مناسبت اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نوشته آورده است: فردوسی با کاربرد واژههای زبان دری در شاهنامه، ضمن نجاتبخشی این زبان از زوال و اضمحلال، گنجینه بزرگی از خرد و دانش ایرانی را به ابنای بشر در تمام اعصار ارزانی داشته تا چراغ راه آنان در هر دوره و زمانی باشد.
مختار مسعود در یادداشتی که به مناسبت اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نوشته آورده است: فردوسی با کاربرد واژههای زبان دری در شاهنامه، ضمن نجاتبخشی این زبان از زوال و اضمحلال، گنجینه بزرگی از خرد و دانش ایرانی را به ابنای بشر در تمام اعصار ارزانی داشته تا چراغ راه آنان در هر دوره و زمانی باشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مختار مسعود (کارشناس ادبیات و پیشکسوت مطبوعات) در یادداشتی با عنوان نورافشانی «خداوند سخن» در آسمان ادب پارسی به بررسی مدح و ثنای فردوسی در اشعار و آثار منثور سخنسرایان ایران زمین پرداخته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
زبان فصیح و شیرین دری که در قرن چهارم، منزوی و به کنج عزلت خزیده بود، با همت و رادمردی، خردورزی و طی ۳۰ سال درد و رنج حکیم بزرگ ایران زمین از ورطه نابودی نجات یافت و بیش از هزار سال است که در آسمان ادب و فرهنگ این سرزمین نورافشانی میکند.
روز ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت بزرگترین حماسهسرای ادب پارسی و سراینده حماسه ملی ایرانیان، حکیم ابوالقاسم فردوسی است. ابرمردی که با کاربرد واژههای زبان دری در شاهنامه، ضمن نجاتبخشی این زبان از زوال و اضمحلال، گنجینه بزرگی از خرد و دانش ایرانی را به ابنای بشر در تمام اعصار ارزانی داشته تا چراغ راه آنان در هر دوره و زمانی باشد. او همچون پهلوانان اساطیری و افسانهای بدون ترس و واهمه از بداندیشان و بدخواهان روزگار، یکه و تنها به میدان فرهنگ و ادب آمد و همه را مبهوت قدرت، توانایی و مهارت سخنسرایی خود کرد. خداوند سخن و پدر زبان فارسی (۱) با تسلط بردانشهای مختلف زمان خود ازجمله صنایع ادبی و لفظی، ژرفاندیشی، ابداع ترکیبات و مضامین نو، ذوق سلیم، آگاهی از فنون بلاغت و فصاحت، گسترش بعد سخنپردازی، سادگی، روانی و شفافیت بیان، باریکبینی و نکتهسنجی، دایرهالمعارف بزرگی از واژهها و اصطلاحات زبان اصیل دری را با صحت و امانت در اثر گرانقدر و ارجمندش به یادگار گذاشت. بسیاری از سخنشناسان باتوجه به وجود کمتر از ۶۰ واژه غیرفارسی در شاهنامه، اثر بزرگ حکیم سخن را پرمایهترین و بینیازترین گنجینه و آنرا مبنای فارسینویسی میدانند. (۲) با اینکه ده قرن از آفرینش هنری سراینده حماسه ملی ایران گذشته است، اما کاخ بلندی که او پی افکنده، در مقابل حوادث روزگار، دستاندازیها و تهاجم فرهنگی بیگانگان استوار و پابرجا مانده است و همچنان میدرخشد. البته دانا و خردمند بزرگ توس، جاودانی اثر شگرفش را به ایرانیان نوید داده است، آنجا که میسراید:
نمیرد از این پس که من زندهام/که تخم سخن را پراکندهام
بناهای آباد گردد خراب/ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند/که از باد و باران نیابد گزند
قرنهای متمادی است که اهل ادب، فرهنگ و هنر در ایران و جهان از خوان گسترده گلستان زیبا و معطر حکیم توس، توشهها برگرفته و از آن بهرهها بردهاند. دهها اثر حماسی همچون «علی نامه» «جهانگیرنامه» و... تحت تاثیر شاهنامه سروده شدهاند. علاوه بر آن شعرا و سرایندگان بزرگی همچون حافظ، سعدی، مولانا، سنایی، جامی، خاقانی، ناصرخسرو، مسعود سعد سلمان، ابن یمین، اوحدی مراغهای، امیر معزی نیشابوری، اسدی طوسی، حکیم نظامی، عطایی رازی، عثمان مختاری غزنوی، خواجوی کرمانی، فتحعلی خان صبا با اثرپذیری از خداوند سخن، اشعاری سروده و خالق شاهکار جاویدان و پر ارج سخن را ستودهاند. در دو قرن اخیر نیز شعرا و سخنسرایانی همچون میرزاده عشقی، عارف قزوینی، محمدتقی بهار، محمدحسین شهریار و نوپردازانی مانند فریدون مشیری، مهدی اخوان ثالث و... تحت تاثیرحکیم بزرگ ایران زمین و شاهکار «مانای» او در این میدان وارد شدهاند.
مدح و ثنای فردوسی در اشعار سخنسرایان ایران زمین
حکیم ابونصر اسدی طوسی از حماسهسرایان مشهور قرن پنجم هجری و ازجمله گویندگان و شعرایی است که ارادت خود را به خداوند سخن و حماسه ملی او ابراز داشته است. وی فرهنگ اسدی و یا «لغت فرس» را نوشته که در شمار بهترین فرهنگ نامه و قدیمیترین واژهنامه موجود زبان فارسی است. او در «گرشاسپنامه» داستان پهلوان بزرگ سیستان و جد رستم را به رشته نظم کشیده است. وی در این کتاب که نخستین مقلد شاهنامه به حساب میآید، سروده است:
که فردوسی طوسی پاک مغز/به اوست داد سخنهای نغز
به شهنامه فردوسی نغز گوی/که از پیش گویندگان برد گوی
سراجالدین عثمان مختاری غزنوی شاعر مشهور و بزرگترین سخنور نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری در کتاب «شهریارنامه» خود که به تقلید از حکیم فردوسی سروده است، به تجلیل از مقام والای خالق شاهنامه پرداخته و آورده است:
گفت فردوسی به شهنامه هران چه که خواست/قصههای پرعجایب فتنههای پرعبر
ز فردوسی کنون سخن یاد دار/که شد بر سر رزم اسفند یار
زنده رستم شعر فردوسی است/ور نه زو در جهان نشانه کجاست
شمسالدین تاج الشعرا سوزنی سمرقندی از شعرای اواخر قرن پنجم هجری نیز که خود از «چکامه» سترگ فردوسی توشهها برگرفته است، برحکمت شاهنامه تاکید کرده و میسراید:
بدان که شاهنامه فردوسی حکیم/فردوس حکمت است از ایشان تویی نشان
حکیم نظامی گنجوی از استادان بزرگ سخن و پیشوای داستانسرایی و منظومههای حماسی عاشقانه، اگرچه در قصهگویی تفاوتهایی باروش شاهنامه دارد، اما راه حکیم توس را در بزمآرایی صحنهها ادامه داده است.
او «اسکندرنامه» را به پیروی از سخنپرداز بزرگ و شاعر بلندآوازه پارسیگوی به سبک حماسی سروده است. همچنین ردپای شاهنامه را در «خمسه» او به وفور میتوان یافت. او در منظومه خسرو و شیرین و در هفت پیکر از خالق شاهنامه چنین یادکرده است:
وگر با تو دمساز گیرم/چو فردوسی ز مزدت باز گیر
نسبت عقربیست با قوسی/بخل محمود و بذل فردوسی
سخنگوی پیشینه دانای طوس/که آراست روی سخن چون عروس
افضل الدین علی خاقانی شروانی، نامدارترین شاعر و بزرگترین قصیدهسرای تاریخ شعر و ادب فارسی در قرن ششم که او را «حسان العجم» لقب دادهاند، نیز تحت تاثیر «حافظ راستین سنتهای ملی اقوام ایرانی» قرار گرفته و در قصاید خود مضامین بدیع و شگفتی در مورد اسطورهها و پهلوانان شاهنامه ابداع کرده است. در دیوان او میخوانیم:
مرا با عشق تو در دل هوای جان نمیگنجد
مگر یک رخش در میدان دو رستم برنمیتابد
شمع جمع هوشمندان است در دیجور غم
نکتهای کز خاطر فردوسی طوسی بود
وگر چون عیسی از خورشید سازم خوانچهٔ زرین
پر طاووس فردوسی کند برخوان مگسرانی
ابوالفضل ظهیر فاریابی شاعر نیمه دوم و اول قرن ششم و هفتم هجری ملقب به ظهیر فارابی از سخنوران و گویندگانی است که به نیکی از حکیم توس یاد کرده و مقام پر ارج او را این چنین ستوده است:
این تازه و محکم ز تو بنیاد سخن
هرگز نکند چون تو کسی یاد سخن
فردوس مقام بادت ای فردوسی
انصاف که نیک دادهای داد سخن
پرکارترین شاعر و سخنسرای ایرانی نیز که از خوان گسترده و بیحد و حساب خالق بزرگترین شاهکار ادبی ایران و جهان توشهها برگرفته است، عطار نیشابوری است. او در اشعار متعدد خود، بزرگترین حماسهسرای زبان پارسی را که برخی از ادیبان و نکتهسنجان به حق او را یکی از پیامبران شعر فارسی (3) نامیدهاند، مورد ستایش قرار داده است. عطار در «اسرارنامه» این چنین ارادت خود را به حکیم فردوسی ابراز داشته است:
شنودم من که فردوسی طوسی/که کرد حکایت بی فسوسی
چنین گفت که فردوسی بسی گفت/همه در مدح گبری و ناکسی گفت
چو فردوسی مسکین را ببردند/به زیر خاک تاریکش ﺳﭙردند
ختم دادند به فردوس اعلی/که فردوسی به فردوس است اولی
خطاب آمد که فردوسی پیر/اگر راندت ز پیش آن طوسی پیر
پذیرفتم منت تا خوش بخفتی/بدان یک بیت توحیدم که گفتی
عطار در «مصیبتنامه» نیز جایگاه فردوسی را بهشت برین میداند و میسراید:
باز مکن چشم وز شعر چون شکر/از بهشت عدن فردوسی نگر
ابو عبدالله محمد بن ابی بکر عثمان معروف به امامی هروی شاعر و عارف مشهورقرن هفتم از دیگر گویندگانی است که از پاسدار و حافظ زبان مردمان این مرز و بوم سخن به میان آورده و درباره او سروده است:
شاعر از شما بهتر شعر آن که نیکوتر/از طایفه تازی و از انجمن فرسی
آواز دادند یک رویه به من گفتند/فردوسی و شهنامه شهنامه و فردوسی
ابومحمد مشرف الدین مصلح متخلص به سعدی یا شیخ شیراز که او را استاد، پادشاه سخن و «افصح المتکلمین» لقب دادهاند، یکی از پنج شاعر طراز اول زبان فارسی است که در اشعاری از آفریننده «فرهنگ، منش و سند هویت فرهنگی ایرانیان» به نیکی یاد میکند و میگوید:
چو خوش گفت فردوسی پاکزاد/که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است/که جان دارد و جان شیرین خوش است
امیر فخرالدین مستوفی بیهقی فریومدی متخلص به «ابن یمین» از شعرای مشهور قرن هشتم است که از خالق بزرگترین اثر زبان فارسی تجلیل کرده است. در بیتی از او میخوانیم:
سکهای کاندر سخن فردوسی طوسی نشاند/تا مپنداری که از زمره فرسی نشانه
شرفالدین علی یزدی مورخ و شاعر مشهور قرن نهم متخلص به شرف و نویسنده کتاب معروف «ظفرنامه» نیز همچون دیگر گویندگان و سخن پردازان مقام والای حکیم فردوسی را گرامی داشته و درباره او سروده است:
که جاوید فردوسی آسوده باد/به جایگه نامش به آن مژده باد
روانش به فردوس اعلی مقیم/ممتع به انواع ناز و نعیم
خواجه شمس الدین محمد شیرازی مشهور به «لسان الغیب» بزرگترین شاعر غزلسرای ایران و جهان که او را نیز «خداوند شعر و ادب» لقب دادهاند، در اشعار مختلفی علاقه و ارادت خود را به پدر شعر فارسی نشان داده است. وی درابیاتی به بدعهدی وظلم سلطان محمود غزنوی به حکیم فردوسی اشاره میکند و میسراید:
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باش
جام کیخسرو طلب کافراسیاب انداختی
همان منزل است این جهان خراب
که دیدهست ایوان افراسیاب
جلال الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و ملای رومی و مشهورترین شاعر ایرانی پارسیگوی است که در ابیات متعددی از رستم، پهلوان افسانهای شاهنامه و دیگر قهرمانان حماسه ملی ایرانیان یاد کرده و سروده است:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
کو رستم دستان تا دستان بنماییمش
کو یوسف تا بیند خوبی و فر ما را
گر زخم خوری بر رو رو زخم دگر میجو
رستم چه کند در صف دسته گل و نسرین را
یکی مشتی از این بیدست و بیپا
حدیث رستم دستان چه دانند
طبل غزا برآمد وز عشق لشکر آمد
کو رستم سرآمد تا دست برگشاید
تو رستم دل و جانی و سرور مردان
اگر به نفس لئیمت غزا توانی کرد
تو رستم دستانی از زال چه میترسی
یا رب برهان او را از ننگ چنین زالک
بادیهای هایلست راه دل و کی رسد
جز که دل پردلی رستم مردانهای
بزرگداشت حکیم سخن در آثار منثور ادب پارسی
علاوه بر سخنسرایان نامی ایران، در برخی آثار منثور ادب فارسی نیز یاد و نام حماسهسرای بزرگ ایران زمین و منظومه گرانسنگ و بیهمتایش مورد تجلیل قرار گرفته است که برای پرهیز از اطاله کلام فقط به چند مورد بسنده میکنیم.
در «مجمع التواریخ و القصص» که در سال 520 هجری نوشته شده و به شرح تاریخ دنیا و بهخصوص ایران اختصاص دارد، در مورد حکیم توس میخوانیم: «... هرچند محال است نظم حکیم فردوسی و اسدی طوسی و دیگران، نثر اﻟﻤﺆید بلخی نقل کردن که سبیل آن چنان باشد که فردوسی گفت...»
نورالدین محمد عوفی بخاری که به «سدیدالدین محمد عوفی» نیز مشهور است، یکی از نویسندگان، ادیبان و تاریخنگاران اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم هجری است که نسبت به حکیم توس ابراز ارادت کرده و مقام شامخ او را در گسترش سخنپردازی و حماسهسرایی مورد تکریم و ستایش قرار داده است. وی در کتاب «لباب الالباب» خود که نخستین تذکره و زندگینامه شاعران پارسیگوی است، مینویسد: «...فردوسی که فردوس فصاحت را و رضوان واهری بلاغت را برهان بود...»
فصیح الدین محمد خوافی مشهور به «فصیح» از مورخان و نویسندگان نیمه دوم قرن هشتم و نیمه اول قرن نهم در کتاب «مجمل فصیحی» از حماسهسرای بزرگ ایران زمین به عنوان پادشاه حکما، شعرا و فضلا نام میبرد و با اشاره به خواب پدر فردوسی و تعبیر آن از زبان «نجیب الدین معبر» خطاب به او مینویسد:
«پسر تو سخنگویی شود که آوازه او به چهار رکن عالم برسد و در همه اطراف سخن او را به قبول تلقی و استقبال کنند» وی سپس میافزاید: «او نادره عصر و اعجوبه دهر بود. و جمیع شعرا که شعر فارسی گفتهاند سر بر خط او نهاده، او را مسلم داشتهاند و مدح گفته»
دولتشاه بن علاالدوله سمرقندی از مورخان قرن نهم هجری در «تذکره الشعرا» خود که دومین تذکرهنویسی پس از «لباب الباب» عوفی در شرح احوال شاعران و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دورههای آنان است، حکیم فردوسی را در شعر و شاعری، سخنوری و فصاحت بالاترین شاعر و سخنور میداند و بر این باور است که: «اکابر و افاضل متفقاند که شاعری درین مدت روزگار اسلام مثل فردوسی از کتم عدم پای به معموره وجود ننهاده و الحق داد سخنوری و فصاحت داده و شاهد عدل بر صدق این دعوی کتاب شاهنامه است که در این پانصد سال گذشته از شاعران و فصیحان روزگار هیچ آفریدهای را یارای جواب شاهنامه نبوده و در این حالت از شاعران هیچ کس را مسلم نیست و این معنی هدایت خدایی است.»
شیخ عبدالرحمان جامی از برجستگان صرف، نحو، عروض، موسیقی، عرفان و نظم و نثر فارسی در قرن نهم هجری است که بعد از حافظ بزرگترین استاد سخن و «خاتم الشعرای» زبان پارسی محسوب میشود. وی در کتاب «بهارستان» یا «روضه الاخبار و تحفه الابرار» که «منثور» و آمیخته به نظم بوده و به تقلید از گلستان معطر و دلانگیز سعدی شیرین سخن تالیف کرده است، درباره شخصیت و فضایل حکیم فردوسی و اثر پرمایه و گنجینه بینیاز او مینویسد: «...فردوسی رحمتالله از طوس است و فضل و کمال او ظاهر، کسی را چون شاهنامه نظمی بود، چه حاجت به مدح و تعریف...»
نظامی عروضی سمرقندی کاتب، ادیب و شاعر مشهور قرن ششم هجری و نویسنده کتاب معروف «چهار مقاله» سخن حکیم فردوسی را بالاترین فصاحت میداند و میگوید: من در عجم سخن بدین فصاحت نمیبینم و در بسیاری از سخن عرب هم. کدام طبع را قدرت این باشد که سخن را به این درجه رساند که او رسانیده است؟(4)
شاهنامه مصور «بایسنقری» که نسخه کهن نگارهدار شاهنامه فردوسی و نامورترین نسخههاست، از حکیم فردوسی و اثر گرانقدرش به بزرگی یاد کرده و در مقدمه آن نوشته است: «عبارت فردوسی را اثر دیگری است در تقریر، دلیری و تهور.»
«عزالدین ابن اثیر» مورخ، ادیب و محدث قرن ششم نیز در کتاب معروفش «المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر» به مدح و ستایش و بلندپایهترین کتاب ادبی این مرز و بوم پرداخته و مینویسد: «شاهنامه فردوسی، قرآن فارسی و بلیغترین اثر در زبان فارسی است و مانند آن در عربی پدید نیامده است»
یکی دیگر از نویسندگان ایرانی که دل در گرو شاهنامه و خالق آن داشته، محمد علوی طوسی است. وی کتاب «معجم شاهنامه» را که کهنترین فرهنگ شاهنامه و یکی از مهمترین اسناد تاریخی شاهنامهشناسی است، به رشته تحریر درآورده و به شرح و بیان الفاظ و واژههای محبوبترین منظومه فارسی همت گماشته است.
فخرالدین مبارک شاه قواس غزنوی مشهور به «فخر قواس» در قرن هفتم، فرهنگنامه قواس را براساس شناسه و واژگان فرهنگ اسدی نوشته و در دیباچه آن اینچنین نسبت به حکیم سخن و کتاب ارجمندش سخن رانده است: «اندیشه دل در آن پیوستم تا همه فرهنگنامهها را با هم کنم. نخست شاهنامه را که شاهِ نامههاست پیش آوردم و از سر تا پا به خانه فرو خواندم. آنچه از سخن پهلوی بود، همه را جداگانه بر کاغذ بنوشتم و فرهنگهای دیگر همه را فرو نگریستم.»
پینویس:
۱ –رهبر معظم انقلاب: «فردوسی» خدای سخن است. او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعا پدر زبان فارسی امروز است» سایت معظمله – پنجم اسفند ۷۰
۲- دکتر حسن ذوالفقاری عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی- ایسنا – بیست و چهارم اردیبهشت ۹۴
۳ - دکتر ابراهیمی دینانی فیلسوف معاصر و استاد دانشگاه تهران از حکیم فردوسی به عنوان یکی از سه پیامبر شعر فارسی نام برده و میگوید: «اگر او نبود، زبان فارسی ما وجود نداشت» باشگاه خبرنگاران جوان – چهاردهم دی ۹۲
۴- نظامی عروضی، چهار مقاله، شرح لغات، دکتر محمد معین ص ۷۵ و ۷۶