آن غیرممکن را انجام بده!
تمرین خود تخریبی به شما در پاکسازی مسیر کار آفرینی کمک خواهد کرد. همه ما با موقعیت های فوق العاده زیادی مواجه می شویم که خود را در قالب موقعیت های غیرممکن به ما نشان می دهند. با افکار و اعمال تان اینقدر خود را تخریب نکنید! اغلب پیش می آید که ما محدودیت هایی برای خود قائل می شویم که ما را از زندگی رویایی مان دور می کنند. ممکن است خودمان مانع بزرگی...
سال جدید بهترین فرصت برای ایجاد عادات جدید و به دست آوردن نقطه نظر و دیدگاه های تازه و متفاوت است. چالشی برایتان دارم با افکار و اعمال تان اینقدر خود را تخریب نکنید! اغلب پیش می آید که ما محدودیت هایی برای خود قائل می شویم که ما را از زندگی رویایی مان دور می کنند. این رویاها هر چه که باشند - از رسیدن به آزادی مالی گرفته تا پریدن از هواپیما، کاهش وزن و گسترش دادن روابط اجتماعی - ممکن است خودمان مانع بزرگی برای خود باشیم؛ مشکلی که اغلب، خود نیز از آن بی خبریم. این مسئله به شکل های زیر اتفاق می افتد:
1. منطقه آسایش
صدای منتقد درونی مان مایل است که ما را در منطقه ای زیبا و امن نگه دارد. مغز ما این کار را به عنوان محافظت شخصی در نظر می گیرد، زیرا می خواهد ما را از احساس آسیب پذیری، اشتباه کردن، قضاوت یا ناامید شدن باز دارد. این صدا چنین چیزهایی به شما می گوید: «نو ارزشمند نیستی» یا «چقدر کار می کنی!» یا «حالا مگر یک تکه دیگر پیتزا چه مشکلی ایجاد می کند؟» ممکن است چنان به این صدا عادت کنید که دیگر چشم بسته حرف های او را بپذیرید.
2. تصور نادرست از خود
این تصویر ممکن است ناشی از مشکلاتی باشد که از دوران سخت کودکی، طلاقی دردناک یا رئیسی بداخلاق سرچشمه گرفته اند و ممکن است چنان با این تصویر خو گرفته باشید که دیگر حتی برای کنار گذاشتن این فکر نیز تلاشی نکنید. ما اسیر الگوها می شویم، سپس کل زندگی مان را بر محوریت این معیارها قرار می دهیم، چرا که به این کار عادت کرده ایم. حصارهایی که برای مراقبت از خود، دورمان کشیده ایم، فقط باعث محدودشدن زندگی و توانایی مان می شود.
3. ترس
هر کاری که در زندگی انجام می دهید، یا از سر ترس یا از سر عشق است. ترس، همان انرژی «منفی» ای است که باعث می شود دست از کار بکشیم، پنهان شویم و در سکوت رنج بکشیم. عشق، همان انرژی مثبتی است که ترغیب می کند، درمانگر است و باعث می شود با آغوش باز چیزی را بپذیریم. ترس از ناشناخته ها، ترس از شکست، ترس از طرد و قضاوت شدن اغلب ما را عقب نگه می دارد. اما اگر نتوانید با این ترس مبارزه کنید، آنگاه دیگر نخواهید دانست که توانایی انجام چه کاری را دارید.
آزمون خودتخریبی
آیا این موارد خودتخریبی برایتان آشنا به نظر می رسیدند؟ اگر چنین است، از شما می خواهم که با من همراه شوید و چند لحظه را به این تمرین خلاقانه اختصاص دهید تا فرضیه های اشتباه خود را کنار بگذارید:
مرحله اول: یک تکه کاغذ را به سه ستون تقسیم کنید.
مرحله دوم: در اولین ستون، فهرستی از تمام کارهایی را بنویسید که اگر امکانش را داشتید، انجام شان می دادید.
مرحله سوم: در ستون دوم و روبه روی هر ک دام از موارد قبلی، موانعی را یادداشت کنید که باعث غیرممکن به نظر رسیدن آن می شوند.
مرحله چهارم: سپس در ستون سوم، فهرستی از روش هایی را بنویسید که برای غلبه بر آن مانع به ذهنتان می رسد. زمانی که دارید این کار را انجام می دهید، به یاد داشته باشید: نباید راه حل هایتان را محدود به کارهایی کنید که فقط خودتان انجام می دهید. به روش هایی که با کمک گرفتن از دیگران نیز قابل اجرا هستند، فکر کنید.
مرحله پنجم: حالا نگاهی به فهرست تان بیندازید. چه چیزی دارید؟ آیا اکنون برخی از آن موقعیت های غیرممکن، «ممکن» به نظر می رسند؟
من می خواهم به شما بگویم که ما خیلی بیشتر از آنچه فکرش را می کنیم، مقاوم هستیم. اجازه ندهید که ترس ها، خودتخریبی یا منطقه آسایش تان، شما را از موفقیت دور نگه دارند. احتمال دارد که چیز جدیدی را امتحان کنید و شکست بخورید. اما من به شدت معتقدم که ما حسرت کارهایی را که انجام داده ایم، نمی خوریم، بلکه چیزهایی که امتحان نکرده ایم هستند که باعث حسرت و اندوه مان خواهند شد.
حالا که اطلاعات بیشتری در مورد این پدیده به دست آوردید، گوشتان را تیز کنید و به مردم گوش دهید که می گویند: «ای کاش می توانستم ...»، «غیرممکن است که ...» یا «نمی توانم چون ...». زمانی که چنین نظراتی را شنیدید، از خود بپرسید که «چه کاری برای حل کردن مشکل این فرد می توانم انجام دهم؟ چه کسب و کاری ممکن است گره از چنین مشکلاتی باز کند؟»
به این شکل، ممکن است ایده کسب و کاری به ذهنتان برسد یا موقعیتی برای کسب ثروت و موفقیت به دست آورید؛ یا حداقل یاد می گیرید که مثل یک کارآفرین فکر کنید.