درسهای یک استارتآپ شکستخورده ایرانی
یادداشت امیرحسین حسینپژوه | من یکی از بنیانگذاران استارتآپ «میبریم» هستم که در ۲۱ اردیبهشت۹۷ به کار خودش پایان داد. میبریم شاید به ظاهر نتوانست دگرگونی خاصی در جامعه ایجاد کند اما آدمهایی را سالها پختهتر و باتجربهتر کرد. پاورقی دنبالهدار «از داخل گود» که در «شنبه» منتشر خواهم کرد، به شرح نکتهها و ظرایفی میپردازد که نه در کتابی نوشته شده نه منتوری به شما میگوید، اما حقیقت عریان و پنهانی است که ما در تجربه خودمان در یک استارتآپ شکستخورده با آن مواجه شدیم و فکر میکنیم برای موفقیت باید حداقل گوشهچشمی به آن داشته باشید.
برای موفقیت باید در زمان درست در مکان درستی باشید. پافشاری کردن برای چیزی که در توانایی و روابط فعلی شما نیست، فقط وقتتان را تلف میکند. شاید سخت باشد اما گاهی باید بپذیرید که کاری را رها کنید، چراکه فرصتهای دیگری در جاهای دیگری منتظر شما هستند و اگر بخواهید روی جای اشتباهی که قرار دارید پافشاری کنید، در حقیقت دارید فرصتهای دیگرتان را میسوزانید. یکی از رقبای ما شانس جذب سرمایه داشت فقط به این خاطر که بنیانگذاران آن در دانشگاهی درس خوانده بودند و پروژهشان را در دانشگاهی شروع کرده بود که فعالیتهای زیادی در اکوسیستم داشت. این دانشگاه توانسته بود به واسطه یکی از اساتید دانشگاه که به اقتصاد مشارکتی علاقه داشت، با افراد زیادی ارتباط بگیرد و با نهادهای متعددی کار کند. رقیب دیگر ما به خاطر ارتباطاتی که با شرکتهای خارجی داشت پیش از شروع کار چند میلیارد تومان جذب سرمایه کرد (یا حداقل اینطور ادعا کرد) و یک برنامه بلندمدت برای راهاندازی کارپولینگ در ایران را در پیش گرفت. شما همیشه باید از روابطتان بهدرستی استفاده کنید. تقویت روابط و مطرحکردن خودتان جزو تواناییهای اکتسابی است، اما اینکه «چه زمانی» در «چه مکانی» این روابط به نقطه بهینه میرسند و میتوان از سینرژی آنها در یک راستا استفاده کرد، مسئلهای است که بسیار زیاد به شانستان بستگی دارد. اما اینکه چه زمانی کاری را رها کنید و سراغ فرصت دیگری بروید، به هوشتان بستگی دارد. پا فشاری کردن بعد از سالها از شما اسطوره میسازد اما باید درنظر داشت که اسطورهها همیشه زندگی خوبی نداشتند. میزان تاثیر شانس را میتوان کم کرد، اما نمیتوان منکر آن شد. من در «میبریم» خوششانس بودم که توییت مدیرعامل تاکسیرانی را دیدم و با یک پیام ساده توانستم در کمتر از یک هفته جلسهای با یکی از تاکسیهای آنلاین و مجموعه تاکسیرانی بگذارم، اما این اتفاق در زمان درستی رخ نداد. چند ماه قبلتر و چند ماه بعدتر میتوانست ما را به یک نتیجه مطلوب برساند. با این حال این اتفاق زمانی افتاد که ما پولی برای اجرای کمپین محیطی نداشتیم و آن تاکسی آنلاین هم درگیر رقابت طاقتفرسا با رقبایش بود. یکی از دلایل منحلکردن «میبریم»، پذیرش این مسئله بود که: حالا که بعد از فراز و نشیبهای بسیار و صحبت با ۲۰ سرمایهگذار در طیفها و شکلهای مختلف، گشایشی ایجاد نشده، باید دنبال فرصت دیگری رفت. در پیدا کردن فرصتها ترس را کنار بگذارید. شاید یک کار دولتی دقیقا همان چیزی باشد که شما را به روابط جدید و فرصتهای نو برای راهاندازی استارتآپ جدید میرساند. یک کارآفرین بدون اینکه ذهنش درگیر کلیشهها و نگاه دیگران باشد، دائما در تکاپو است تا فرصتها را شکار کند.
ادامه دارد...