رفته بودم از خودپردازی پول بگیرم فردی گفت نمیدانید امروز چه سودی کردم. هیجانزده بود. گفتم چی شده گفت در منطقه غرب تهران در شهرک ژاندارمری یک آپارتمان خریده بودم به ۶۰۰ میلیون تومان، وقتی که روز امضای قرارداد به دفتر خانه رفتم، یکی آن را با ۱۲۰ میلیون تومان افزایش از من خرید. من هم دیدم چه سودی از این بالاتر و فروختم. الان تا دیر نشده باید بروم یک جایی را سریع تهیه کنم. قیافهاش هم طوری نبود که بخواهد دروغ بگوید.
قیمت های دل بخواهی!
با استاد جوانی که تازه در یکی از دانشگاههای دولتی مشغول به کار شده صحبت میکردم میگفت من آپارتمانی در میانه شهر از انقلاب به پائین با ۵۰ میلیون تومان پیش و مبلغی نقد اجاره کردهام. امسال میگوید بلند شو. من نمیدانم چه کنم با این تورم دیگر جایی پیدا نمیکنم. گفتم معمولا دانشگاهها به استادان وام میدهند گفت آری ولی حدود ۱۰۰ میلیون تومان، با آن چه میشود کرد و بازپرداختش! دیگری که فرد نسبتا مسنی است میگفت من به زحمت میخواهم جایی را بسازم اگر کسی میخواهد خانهاش را خراب کند من آهنهای دست دوم او را میخرم!
یکی از بستگان به کشور آذربایجان رفته بود. تعریف میکرد آنجا به او پیشنهاد کردهاند بیا اینجا آپارتمان بخر و بعد اقامت بگیر. آنها اضافه کرده بودند اینجا هر محله یک قیمت دارد و وقتی همه کار معامله توسط بنگاه تمام شد یک کارشناس دولتی میآید قیمت میگذارد تا اجحافی صورت نگیرد و بعد از اینکه همه کارها تمام شد آنوقت به بانک میروند و پول رد و بدل میشود. او میگفت چرا ما در کشورمان اینقدر آشفتگی است.
آیا این وضعیت از حقوق شهروندی است که مالک هر روز صبح از خواب بلند میشود و هر قیمتی را دلش خواست عنوان میکند و یا اینکه به نظام ارزی و پولی دولت نگاه میکند و چنین تصمیم میگیرد و یا تحریکات خارجی بر آن اثر دارد و یا… به هر حال چه کسی مسئول این نابسامانیهاست؟
کار بنگاههای معاملاتی چیست؟ آنها فقط سعی میکنند معامله را جوش بدهند. برای آنها هر چه قیمت بالاتر باشد بهتر است چون در صد بیشتری میگیرند از این رو بیشتر طرفدار فروشندهاند تا خریدار! این همه بنگاه معاملاتی که در هر سرکوی و برزن که یادآور بانکها در امروز و بانک صادرات در قبل از انقلاب است، برای چیست.
اصلا از انصاف دیگر خبری نیست، در گذشته بنگاهدارها سعی میکردند دو طرف را متقاعد کنند تا با یک قیمت منطقی معامله صورت بگیرد. در واقع اینها هم مانند بقیه دلالها دلالاند و فقط به خودشان فکر میکنند! آنها فقط پول میشناسند. آنها با هم رقابت هم میکنند و مشتری همدیگر را قاپ میزنند و خیلی کارهای دیگر. البته برای فروشنده هم کاری نمیکنند. هر کاری فروشنده داشته باشد خودش باید انجام دهد. اتحادیه هم معلوم نیست وظائفشان چیست؟ آیا نباید نظارتی بر قیمتها داشته باشند؟
دولت چرا فکری نمی کند آیا می خواهد همانند بازار ارز کار به بحران بکشد و آنگاه وارد شود و یا باید علاج واقعه را قبل از وقوع بکند!
دیدیم که در بازار ارز هم زمانی دولت وارد شد که هم خود دولت و هم بسیاری دیگر میگفتند که خیلی زودتر از اینها باید اقدام میشد. رشد سی درصدی در زمین و مسکن و بلکه بیشتر، سر به کجا میزند. دولت و حتی اتحادیهها چه اطلا عاتی دارند و چه ارزیابی برای آینده میکنند. خرید زمین و اجاره که قطعا پایین نمیآید.
مشکل اصلی اقتصاد خانوار در کشور ما در این است که بخش اعظمی از سبد خانوار را هزینه مسکن تشکیل میدهد و هر چند شما به حقوق کمدرآمدها اضافه کنید با این تورم و به ویژه در بخش مسکن هیچ دردی را که دوا نمی کند بماند بلکه دردهای زیادتری را تولید میکند. انبوهسازان و یا لوکسسازان و حتی تا اندازهای مسکن مهر هم تاکنون دردی را از مردم محروم حل نکرده است.
معضل مسکن اثرات مخربی بر سلامت جامعه و به ویژه نسل جوان دارد و علاوه بر مسائل روحی و روانی، آنان را نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده مأیوس، و در نتیجه عدم فرزندآوری و یا اکتفا به حداقل اولاد سوق میدهد و بدیهی است که چند سال آینده معلوم خواهد شد چه فاجعه انسانی در کشور رخ داده است.
نداشتن برنامه جامع برای مسکن و نبود الگوی مناسب و ارزان در این زمینه و فکر نکردن به خانه های کوچک با حداقل امکانات در کنار خانههای اجتماعی از مسائلی است که هنوز کمتر به فکر آن افتادهایم.
چرا باید الگوهای مسکن ما همانند فاصله طبقاتی این همه با هم فاصله داشته باشد. و چرا در مناطق مختلف نباید آپارتمانهای ۲۰ و ۳۰ متری به وفور با طراحیهای مناسب و تولید لوازم استاندارد و مطابق با آنها باشد تا بتواند مشکلات حداقلی را برآورد کند و آنگاه امکان جابهجا شدن پس داشتن فرزند در وضعیت بهتر فراهم شود و این کار دولت است که باید به این کار ورود کند و یا سازندگان را هدایت کند تا همانند کشورهای پیشرفته که بعضا به این مسائل توجه دارند نگرانی نسل جوان را برآورده کند.