به گزارش زنان خبر،برخی از اهداف ما در زندگی ناکام ماندهاند وهمیشه اینطور به نظر میآید که آنچنان که باید زندگی نکردهایم. در این شرایط حفظ خوشبینی و شادی کار دشواری است.
اگر وقتی مشغول فکر کردن به این موضوعات هستیم نگاهی در آینه به خودمان بیندازیم چهره درهم رفته و چشمهای بیفروغی خواهیم دید. آیا همه چیز همین قدر غمگین است؟ آیا رویاها از دست رفتهاند و شادی گم شده است؟
بدون شک اینگونه نیست. احتمالا هر کدام از ما چیزهای زیادی در زندگی از دست دادهایم اما متقابلا چیزهایی را به دست آوردهایم.
این طبیعی است که گاهی بر اثر فشار و مشکلات رایج زندگی دچار ناامیدی شویم اما این به معنای آن نیست که شادی از دست رفته است.
چگونه شادی را به زندگی بازگردانید
حتما برایتان پیش آمده که احساس کنید دیگر امید و انگیزهای برای زندگی ندارید و زندگیتان از شادی و خوشبختی تهی شده است. اگرچه گاهی اینطور به نظر میرسد اما در واقع شادی و امید هیچ وقت از انسان دور نیست. در غیراینصورت هیچ کدام از ما نمیتوانستیم حتی یک روز را به شب برسانیم. آدمی که احساس میکند زندگیاش از نشاط و امید تهی شده فقط کافی است آن را جستجو کند.
کاری که به زندگیتان معنا میدهد
چیزی که باعث میشود زندگی غمانگیز، تکراری و بیفایده به نظر برسد گم کردن معنای زندگی است. شما ممکن است ظاهرا آدم موفق، ثروتمند، پرمشغله و پر رابطهای باشید اما زندگیتان تهی از معنا باشد. در واقع هیچ بعید نیست که تلاش شما برای کار و روابط اجتماعی گستردهتر صرفا به این دلیل باشد که نمیدانید چه از زندگی میخواهید.
چه کنید
برای بازیافتن شادی باید تصویر ذهنی خود از زندگی را تغییر بدهید یا آن را بازسازی کنید. برای این کار باید از خودتان بپرسید چه چیزی در زندگی باعث شادی و رضایت شما میشود.
اگر چشمهایتان را ببندید و بخواهید خود را در یک موقعیت شاد و رضایت بخش تصور کنید چه میبینید؟ در این تصویر ذهنی شما مشغول انجام چه کاری هستید؟ چه کسانی در کنارتان هستند؟ کجا زندگی میکنید؟ در آن موقعیت به چه فکر میکنید؟ پس از ارزیابی آنچه باعث رضایت و شادی قلبی شما میشود این امکان را خواهید داشت که آن را با واقعیتهای زندگی خود تطبیق بدهید.
هم اکنون چه کاری انجام میدهید که به آن شادی عمیقی که تصور میکنید برسید؟ آیا معنای زندگی شادی که تصور میکنید با آنچه هم اکنون در اختیار شماست همسان است؟
محدود کردن انتخابها
یک زندگی محدود و بسته که در آن خواستههای اندکی از زندگی داشته باشید کسل کننده خواهد بود.
خوب است که چیزهایی از زندگی بخواهیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم اما خواستههای بیپایان و بیحساب از ما انسان موفق و شادی نمیسازد. اینکه به دنبال خواستهها و اهداف زیادی در زندگیتان باشید فقط باعث ناراحتی، اضطراب و افسردگی خودتان میشود. تلاش زیاد برای رسیدن به چیزهای فراوان فرسوده کننده و بینتیجه است چون باعث میشود شما تلاشی فراتر از تواناییهای ذهنی و جسمی خود انجام بدهید که همگی محکوم به شکست هستند.
چه باید بکنید
شما حق دارید در زندگی بر اساس خواستههای خود دست به انتخاب بزنید. اما درست این است که خواستهها را بر اساس محدودیتهای فردی خود تنظیم کنید. شما ابر قهرمان نیستید. همه کار از عهده شما بر نمیآید جز اینکه رفتن به راههای مختلف باعث سردرگمی، یاس و شکست میشود. بر اساس آنچه که از پس آن بر میآیید زندگی کنید. در این صورت شادتر و راضیتر هستید.
گریز از مصرفگرایی به تجربهگرایی
خیلی از آدمها نمیدانند شادی را باید در چه چیزی و در کجا جستجو کنند. اغلب اینطور به نظر میرسد که اگر آن لباس خاص، بازی کامپیوتری، ماشین یا خانه را بخرید خیلی خوشحال میشوید. درست است که خریدن یک دست لباس تازه یا هر چیز دیگری هیجان و لذت ویژهای دارد.
اما تجربه به شما ثابت کرده است که این هیجان حتی یک روز هم دوام نمیآورد. اما بیایید به آخرین رستورانی که با دوستانتان رفتید، آخرین مهمانی یا آخرین سفری که داشتهاید و به شدت حالتان خوب شد فکر کنید. حالا احساستان را با یادآوری آخرین لباسی که خریدهاید مقایسه کنید. شادی آنچه تجربه میکنید از شادی آنچه از نظر مالی هزینه میکنید پایدارتر است.
چه باید بکنید
اگر زندگی شاد میخواهید وقت و پول خود را برای تجربههای ماندگارتر هزینه کنید. داشتن بهترین گوشی هوشمند واقعا جذاب و دلنشین است اما تجربه ماندگاری نیست مگر اینکه بلد باشید با آن تجربههای ماندگار و خاصی بسازید.
اگر شاد نیستید به جای هزینه کردن برای خریدن و مالکیت اشیا و لوازم آن را با تجربههای ماندگار جایگزین کنید: یک دوره آموزشی چیزی که همیشه دلتان میخواست یادبگیرید ثبت نام کنید. به مکانهای تازه سفر کنید. به تماشای یک نمایش یا کنسرت بروید. مهمانی بدهید. وقت خود را صرف ساختن یک چیز جالب کنید.
تغییر نگرش و شکرگزاری
چیزی که باعث میشود از زندگی آنچنان که باید لذت نبرید ناتوانی در شکرگزاری است. معمولا اینطور به نظر میرسد که زندگی چیزهای زیادی را از شما گرفته و یا اصلا در اختیارتان قرار نداده است. شاید این تا اندازهای درست باشد. اما این نشان دهنده آن است که شما نگرش درستی نسبت به زندگی ندارید و واقعیتهای زندگی را درست ارزیابی نمیکنید. زندگی مطلقا بد یا خوب نیست بلکه طیفی از خوبیها و بدیهاست.
چه باید بکنید
حقیقت این است که برای داشتن آرامش و شادی در زندگی باید بتوانید زندگی را به طور کلی ارزیابی کنید طوری که نه آن را مطلقا خوب تصور کنید و نه مطلقا بد.
در اینصورت رضایتمندی بیشتری از زندگی خواهید داشت. در عین حال یادآوری آنچه که در اختیار دارید و قدردان بودن به شما کمک میکند به جای تمرکز بر مشکلات، ضعفها و ناکامیها،خوبیها را ببینید. اشتباه نکنید. این گول زدن خودتان نیست بلکه این راهی است که به شما انگیزه و امید برای پیش رفتن به سوی بهتر زندگی کردن را میدهد.
سلامت نیوز
انتهای متن/*