نفوذ سینمایی به لانه «نفاق»


نفوذ سینمایی به لانه «نفاق»

در ماجرای نیمروز در چند سکانس از گستره فعالیت و حضور آدم‌های سازمان منافقین در بخش‌های مختلف حاکمیت اشاره می‌شود. این نفوذ به قدری است که حتی از بین ماموران امنیتی هم، تعدادی نفوذی شناسایی می‌شود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - در آستانه سالگرد حادثه هفتم تیر به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین اقدامات تروریستی سازمان منافقین هستیم. درباره اقدامات و خیانت‌های این گروهک فیلم‌ها و سریال‌های زیادی ساخته نشده اما قطعاً یکی از موفق‌ترین آن‌ها «ماجرای نیمروز» است.

«ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان و تهیه‌کنندگی سیدمحمود رضوی است. این فیلم به مقابله سازمان اطلاعات سپاه با سازمان منافقین اشاره می‌کند. این روایت مربوط به حوادث تابستان60 تا ضربه بهمن‌ماه است.

نفوذ سینمایی به لانه «نفاق»

این فیلم خوش‌ساخت که در جشنواره فیلم فجر درخشید، دارای شخصیت‌هایی است که در واقعیت حضور داشته‌اند و می‌توان گفت که آدم‌ها و اتفاقات فیلم تا حدود زیادی از حوادث رخ‌داده در آن مقطع برداشت شده است. جالب توجه است که شخصیت‌های اطلاعاتی فیلم ماجرای‌نیمروز، همگی از آدم‌های تاثیرگذار امنیتی کشور بوده‌اند و اکثراً امروز هم در قید حیات هستند اما برای مردم ناشناخته‌اند.

منبع اطلاعاتی فیلمنامه«ماجرای نیمروز» ‌تحقیقات و پژوهش‌های «محمــدحسن روزی‌طلب» است. اخیراً کتابی با عنوان «رعد در آسمان بی‌ابر» به اهتمام روزی‌طلب و محمد محبوبی توسط نشر یازهرا(س) منتشر شد.

این کتاب مصاحبه مستقیم با شخصیت‌های واقعی فیلم ماجرای نیمروز است که به بیان خاطرات و اتفاقات امنیتی جمهوری اسلامی در برخورد با سازمان منافقین اشاره می‌کند. کتابی بسیار جذاب که می‌تواند بخشی از تاریخ کشور عزیزمان را ثبت کند. به همین مناسبت در ابتدا بخش‌هایی از مصاحبه مسوولان امنیتی آورده‌شده در کتاب را به‌صورت تطبیقی با سکانس‌های فیلم اشاره کرده و سپس گفت‌وگوی ما با نویسنده کتاب را شاهد خواهیم بود.

نفوذ سینمایی به لانه «نفاق»

«کا.گ.ب»حمایت‌شان‌می‌کند!
یکی از نکات مهم اشاره‌شده در فیلم، اراده و پشتکار ماموران امنیتی وقت است که بدون پشتوانه آکادمیک در این حوزه و بدون حمایت توسط سازمان‌های اطلاعاتی خارجی به مقابله با منافقین پرداختند. قائم‌مقام وقت بخش التقاط اطلاعات سپاه دراین‌باره می‌گوید: «...با نبوغی که از طرف حضرت امام به جوان‌های آن موقع منتقل شده بود، کارهای بسیار پیچیده‌ای می‌کردیم ولی آن‌ها(منافقین) کارهای مارا باور نداشتند. لذا یک عده می‌گفتند حزب توده پشت سر این‌هاست. یک عده می‌گفتند ساواکی‌های قهار پشت سرشان است. یک عده می‌گفتند خارجی‌ها و کا.گ.ب پشت سرشان است ولی اینطور نبود.»

«لاجوردی» تندروهارا اخراج‌می‌کرد
شهید لاجوردی به‌دلیل مسوولیت خاصی که در آن دوران داشت همواره مورد هجوم شایعات و تهمت‌هایی بود که حتی تا امروز توسط برخی ادامه دارد. در ماجرای نیمروز به پیگیری و جدیت این شهید پرداخته شده است. قائم‌مقام وقت بخش التقاط اطلاعات سپاه دراین‌باره توضیح داد: «‌شهید لاجوردی یکی، دوتا از حزب‌اللهی‌های قوی-که الان در مصدر امور هستند و نام نمی‌برم- ‌با این نقد که این‌ها خشن هستند و در مواجهه با زندانی‌ها بعضی مداراها را ندارند، اخراج کرد.»

تاقبل‌ازهفتم‌تیر...
سازمان منافقین و فعالیت‌هایش ‌قبل از انقلاب به گونه‌ای بود که نظام نوپای اسلامی در ابتدای کار نگاهی سازشی با آن‌ها داشت و برخی از تحرکات‌شان را با اغماض نگاه می‌کرد. دراین‌باره یکی از مسوولان امنیتی وقت می‌گوید: «موقعی که شهید بهشتی زنده بود، نه ایشان، نه آقای هاشمی، نه حضرت آقا و نه کس دیگری در فکر درگیری مسلحانه با آن‌ها نبود و همه تصور می‌کردند یک‌جور چالش سیاسی است ولی بعد از شهادت دکتر بهشتی، کل رأس نظام یعنی امام و سران قوا همه در برخورد با منافقین جدیت کامل داشتند...»

فرزندان‌تان‌رادرمدرسه‌ثبت‌نام‌نکنید!
اسم رمز عملیات سازمان منافقین در ابتدای ورود به فاز مسلحانه «‌براندازی ضربه‌ای» بود. در ماجرای نیمروز به این اتفاق مشخصاً اشاره می‌شود؛ موضوعی که ابعادی گسترده در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، امنیتی و... دارد. مسوول وقت بررسی بخش التقاط اطلاعات درباره این موضوع می‌گوید: «بعد از این‌که طرح «براندازی ضربه‌ای» شکست خورد، آن‌ها(رهبران سازمان) فرار کردند و طرح «براندازی شتابان» را گذاشتند. براندازی شتابان طرح ضربه به سر و بدن باهم بود تا در نهایت در تظاهرات براندازی کنند. به هواداران‌شان گفته بودند نمی‌خواهد برای ثبت‌نام مدارس بروید؛ برای این‌که سازمان پیروز می‌شود.»

نفوذی‌ها
در فیلم ماجرای نیمروز در چند سکانس به‌طور مستقیم از گستره فعالیت و حضور آدم‌های سازمان منافقین در بخش‌های مختلف حاکمیت اشاره می‌شود. این نفوذ به قدری است که حتی از بین ماموران امنیتی هم، تعدادی نفوذی شناسایی می‌شود.
مسوول وقت بررسی بخش التقاط اطلاعات درباره این حادثه گفت: «بعد از ضربات کشمیری، کلاهی و الماس عوضیار، در سپاه این‌جور شده بود که بچه‌های سپاه به هرکسی که در سپاه بود مشکوک می‌شدند یا کسی را که ‌اوایل انقلاب سابقه هواداری از سازمان داشت؛ دستگیر می‌کردند... آن موقع سلولی داشتیم که مخصوص این بچه‌ها بود.»
درباره همین جریان یکی دیگر از مسوولان وقت امنیتی با اشاره به ماجرایی که در فیلم هم آمده است، می‌گوید: «کمال ظاهراً همان عباس زریباف نفوذی بود و جوری عمل کرده بود که منافقین وقتی از کشور رفتند، دربیانیه‌ای برای حال‌گیری از نظام نوشته بودند با تشکر از «ک»!»

پیکرسوخته‌برادر...
برادر مسعود از مسوولان بخش التقاط اطلاعات سپاه یکی از شخصیت‌های مهم فیلم است. برادر او هم یکی از ماموران امنیتی بوده که توسط منافقین به شکل فجیعی به شهادت می‌رسد. مسعود دراین‌باره می‌گوید: «...به سردخانه اوین رفتم. محلی بود که یخ‌ها و جنازه‌ها را می‌گذاشتند. همین که بدن‌ها را نگاه کردم، او را برگرداندم و جای زخمش را در کمرش دیدم و گفتم این است. بیشتر از همه آسیب دیده بود. دندان‌ها، صورت، چشم، سر، بدن و پشت بدنش کاملاً جای داغ باقی مانده و پوستش ور آمده بود. ناخن‌هایش را کشیده بودند.»

ضربه بهمن‌ماه
ماجرای نیمروز در انتها به حادثه کشف و ضربه به خانه تیمی سرکرده منافقین یعنی موسی خیابانی اشاره می‌کند. برادر مسعود، در این‌باره می‌گوید: «آذر ماه بود. همه خانه‌هایی را که آدرس داده بود چک کردیم و دیدیم پر هستند... حالا دیگر اشرف ربیعی، موسی خیابانی، مهدی ابریشم‌چی، مریم قجر و بقیه را در تور کنترلی داشتیم. مجبور شدیم با هزاران گرفتاری یکی از خانه‌های مشرف را بگیریم و مراقبت ثابت در آن گذاشتیم. آقای م در آن موقع مسوول تعقیب و مراقبت بود... موسی را یک لحظه دیدیدم در خانه است. مسوولان خدمت امام رسیدند... معادله تغییر کرد و طرح خروج کادرها از کشور آغاز شد.»

هلاکت«موسی»
نقطه اوج و پایان داستان ماجرای نیمروز مربوط به سکانس درگیری و هلاکت موسی خیابانی _سرکرده مرد شماره یک سازمان در کشور- است. فرمانده وقت عملیات شهری اطلاعات که اتفاقاً یکی از شخصیت‌های مهم فیلم است، درباره این رویداد می‌گوید: «... دیدیم یک ماشین پشت در پارکینگ پارک شده است و احساس کردیم این ماشین می‌خواهد فرار کند. ناگهان مسوول ت.میم به من گفت: «حاجی! یک نفر از ماشین پیاده شد.» او راننده و محافظ موسی خیابانی بود و یک یوزی هم روی شانه داشت... یک زن (آذررضایی همسر موسی) در صندلی جلو نشسته بود. راننده را زدیم و او کنار ماشین افتاد... وقتی وارد حیاط شدم دیدم یک زن در صندلی جلو افتاده است. (این ماشین ضدگلوله بود و بنی‌صدر به رجوی هدیه داده بود) زیر ماشین نارنجک انداخته بودیم و ماشین از کار افتاده بود... سر موسی هم از لای دو صندلی روی کنسول افتاده بود. ناگهان مرده زنده شد. در یک لحظه اسلحه برای هم کشیدیم و چشم در چشم هم بودیم... خطاب به معاونم فریاد زدم بزن! معاونم دوتا تیر زد و او بلافاصله افتاد...»

رانتی ندارم!
درباره کتاب «رعد درآسمان بی‌ابر» و استفاده از اطلاعات این کتاب در فیلم «ماجرای نیمروز»، با آقای محمدحسن روزی‌طلب گفت‌وگویی انجام دادیم.

‌روزی‌طلب درباره انتشار این کتاب به ما گفت: بخش‌هایی از این کتاب قبلاً در «رمز عبور» منتشر شده بود؛ البته آن مطالب سانسورشده بودند! کتاب رعد درآسمان بی‌ابر کامل‌تر و جزیی‌تراست.

نویسنده کتاب «صخره سخت» با اشاره به عدم تأثیر ارتباطات خاص درانتشار آثارش بیان کرد: رانتی ندارم! این اطلاعات از قبل بوده و در دسترس پژوهشگران مختلف هم بوده است. درواقع بیش از آن که دسترسی به این اطلاعات سخت باشد، انتشار آن‌ها مشکل است. اطلاعات موجود طبقه‌بندی‌شده نیستند. اگر کمتر به این مسائل پرداخته شده دلیلش تنبلی نیست. به نظرم اولویت کسی نبوده است.

روزی‌طلب درباره نحوه پیدا کردن مسوولان امنیتی وقت توضیح داد: بالاخره اطلاعاتی از افراد داشتیم و توانستیم آن‌ها را پیدا کنیم. درکتاب اسامی اشخاص نیامده است. ممکن است هرکدام از آن‌ها شغل متفاوتی داشته باشند و مثلاً مهندس باشند. مهم اعتمادسازی بود که توسط ما در برخورد با این دوستان صورت گرفت. ما تعهد داده بودیم که هویت‌شان را افشا نکنیم و این را رعایت هم کردیم. وی درباره سفارشی نبودن آثارش گفت: همین که در جلوی کار ما موانع زیادی بود مشخص می‌کند کار ما سفارشی نبوده است. همین الان مثلاً مرکز اسناد اگر متولی این کار نمی‌شد، کسی این کار را انجام نمی‌داد.

نفوذ سینمایی به لانه «نفاق»

روزی‌طلب با اشاره به همکاری‌اش با «ماجرای نیمروز» بیان کرد: جلسه‌ای بود و در آن ایده ساخت این فیلم را به آقای سیدمحمود رضوی ارائه کردم. به ایشان گفتم که این اطلاعات می‌تواند طرح یک فیلم بسیار خوب باشد.

آقای رضوی هم می‌خواست درباره حوادث دهه60 و هفتم تیر فیلمی بسازد، به همین خاطر پیشنهاد من را قبول کرد و به فیلمنامه‌نویس پروژه وصل شدیم.وی ادامه داد: تعامل خوبی بود. آقای مهدویان و امینی بزرگوار بودند. با هوش و استعدادشان پای کار آمدند. این همکاری برای من خوب و رضایت‌بخش بود. فیلم هنر کارگردان است و من صرفاً درکنار پروژه بودم. من دقیقاً می‌دانم که همین اطلاعات، حتی دقیق‌تر، از سال‌ها قبل در اختیار برخی دیگر از فیلمسازان قرار دارد اما آن‌ها اقدامی نکرده‌اند. این اطلاعات در قالب کتاب و مجله وجود دارد اما تا وقتی به قالب تصویر درنیاید دیده نمی‌شود.این نویسنده درباره نحوه برخورد شخصیت‌های کتاب با فیلم ماجرای نیمروز توضیح داد: خیلی راضی بودند. اتفاقاً یکی از نمایش‌های جشنواره آمدند و فیلم را تماشا کردند. یکی از همین دوستان بعداً به من گفت، فرزندش به واسطه این فیلم از شغلش در آن دوره باخبر شده و تا صبح درباره این‌که او کدام شخصیت فیلم بوده سؤال می‌کرده است!

روزی‌طلب درباره بخش‌هایی که از کتاب حذف شده گفت: مسائل زیادی بود که مطرح شد اما نمی‌شد در این کتاب آورده شود. ماجرای اطلاعات سپاه و کاری که آن‌ها در دهه60 کردند مثل یک غار عمیق کشف نشده‌ای است که ما فقط با چراغ قوه نور کمی به آن تابانده‌ایم. ما فقط به بخش کوچکی در ابتدای این مسیر اشاره کردیم.

این نویسنده درباره امکان همکاری‌اش با سینماگران دیگر افزود: ما که به منابع مالی و تصویری دسترسی نداریم. دوستانی که در سینما و تلویزیون هستند اگر درخواست کنند ما برای همکاری در خدمت‌شان هستیم.



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

«یلدا» با صدای حسین رضا اسدی منتشر شد