بازی تاج و تخت (27): حمله آندالها
قطعۀ نهایی پازل تاریخچۀ وستروس اشاره به حملۀ آندالها است. تا 12 هزار سال قبل عقب رفتیم و از تاریخچۀ مبهم وستروس در آن دوران، فرزندان جنگل، نبرد با فرزندان جنگل و نخستین انسانها نوشتیم. از زمستان طولانی و اتحاد با فرزندان جنگل با نخستین انسانها هم مختصری گفتیم. اکنون باید از آندالها بگوییم که اجداد بسیاری از انسانهای کنونی در وستروس هستند،...
قطعۀ نهایی پازل تاریخچۀ وستروس اشاره به حملۀ آندالها است. تا ۱۲ هزار سال قبل عقب رفتیم و از تاریخچۀ مبهم وستروس در آن دوران، فرزندان جنگل، نبرد با فرزندان جنگل و نخستین انسانها نوشتیم. از زمستان طولانی و اتحاد با فرزندان جنگل با نخستین انسانها هم مختصری گفتیم. اکنون باید از آندالها بگوییم که اجداد بسیاری از انسانهای کنونی در وستروس هستند، ولی قبل از آن باید از نخستین انسانها بگوییم که وضعیت آنها و خصائص آنها و بسیاری از وقایع کنونی وستروس روشنتر شود.
نخستین انسانها و تفاوت آنها با اندالها
اساساً بسیاری از داستانها و تاریخسازیهای مارتین از داستان نوع بشر الهام گرفته است. یعنی همانطور که
نخستین انسانها از قارۀ افریقا به آسیا و استرالیا و اروپا و آمریکا رفتند، نخستین انسانهای قارۀ وستروس هم در اساس ار اسوس راهی وستروس شدند. همانطور که پیشازاین نوشتیم، با ورود نخستین انسانها به وستروس، جنگی درازمدت میان آنها و فرزندان جنگل در میگیرد و این نبرد مدتها طول میکشد. سپس، بعد از صلحی بلندمت، سر و کلۀ موجودات سرزمینهای شمالی (وایتواکرها و وایتها) پیدا میشود و اینجاست که فرزندان جنگل و نخستین انسانها متحد میشوند و این موجودات را راهی سرزمینهای شمالی میکنند و دیواری میسازند که حدفاصل آنها باشد و این موجودات و قلعههای زیادی بنا میکنند و در آن نیروهای نگهبان شب را میگمارند تا از اینسوی دیوار دربرابر موجودات هراسانگیز دفاع کنند.
این پروسه حدود چهار هزار سال زمان میبرد و دوباره برای دو هزاره صلح برقرار میشود.
اما این صلح زیاد دوام نمیآورد. حدود شش هزاره پیش از وقایع سریال، دوباره انسانهایی از قارۀ اسوس راهی وستروس میشوند و جنگهایی با ساکنان این قاره شکل میگیرند. در یک سو نخستین انسانها قرار دارند و فرزندان جنگل و سایر ساکنان وستروس و در یک سو مهاجران جدیدی که از قارۀ شرقی آمدهاند و اینها همان آندالها هستند.
پیامدهای مهاجرت آندالها برای وستروس
حدود شش هزار سال قبل دوباره مهاجران و مهاجمانی از ایسوس راهی وستروس شدند. همانطور که مهاجران اولیه یا همان نخستین انسانها نسبت به ساکنان بومی وستروس برتری تکنیکی داشتند (نظیر در اختیار داشتن شمشیرهای برنزی)، مهاجران ثانویه یا همان آندالها هم با اتکا برتری تکنیکی و تعداد (شمشیر آهنی در برابر برنزی) توانستند ساکنان وستروس و فرزندان جنگل را شکست دهند. فرزندان جنگل تا آستانۀ انقراض رفتند و درختان نیایششان یکی پس از دیگری نابود شد. بااینحال، شاه شمال توانست در برابر آندالها مقاومت کند و مرزهای خود را حفظ کند (یعدها شمشیر والریایی سبب برتری والریاییها در برابر ساکنان وستروس شد).
اثرات فرهنگی حملات آندالها
در متن فرزندان جنگل اشاره کردیم که همراهی چند هزار سالۀ نخستین انسانها و فرزندان جنگل سبب شد که نخستین اسنانها بسیاری از باورهای آنها را از آن خود کنند (نظیر عقاید مذهبی و ارتباط با درختان نیایش)، با تسلط آندالها بر وستروس برای چند هزاره، و فقدان فتح شمال توسط ایشان، بهمرور فاصلۀ فرهنگی شمال با دیگر نقاط وستروس بیشتر شد، طوریکه شمالیها خود را تافتهای جدابافته میدانند و بهراستی هم در مختصات فرهنگی و مذهبی و هم در زیستجهانشان با باقی قسمتهای وستروس تفاوتهایی بنیادی دارند، آن خشونت و باور به شرافت و آرمانهای مذهبی چیزی نیست که در باقی قسمتهای وستروس مشابهی داشته باشند.
بعدها همین تفاوتها، هم منشأ تفاوتها و جنگهایی میشود و سبب درخشش امیدهایی. چیزی که در متنهای بعدی بدان خواهیم پرداخت، اما پیش از آن باید بهسراغ پادشاه شب برویم که خط ارتباط ما میان ژرفنای تاریخ وستروس است با زمان وقایع داستان سریال.