از راهاندازی آزمایشگاههای جهاددانشگاهی تا دیدار با امام خمینی(ره)
گروه معارف - عباسعلی امیدی یکی از بنیانگذاران آزمایشگاههای جهاددانشگاهی است که مرکز انتقال خون مشهد را راهاندازی کرده است، کسی که به واسطه حرفهاش، عمری را در مسیر فعالیتهای عامالمنفعه گذرانده است، قرار بود با او در همین مورد صحبت کنیم، اما هیچگاه فکر نمی کردیم زندگی او تا این حد زیبا باشد.
به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، هنگامی که وارد تحریریه شد، آنقدر همهمه و سروصدا بود که کسی او را ندید. حتی تلاشی هم نکرد، دیده بشود؛ گوشهای نشست و منتظر ماند. پیرمردی میان قامت، کمی خمیده و نحیف. بی هیچ گلایهای. خیلی مؤدبانه و مهربانانه برخورد کرد؛ بعد از خوش و بش اندکی، برای گفت و گو آماده شدیم.
او یکی از مؤسسان مرکز خدمات تخصصی جهاددانشگاهی در خراسان رضوی است؛ کسی که به واسطه حرفهاش، عمری را در مسیر فعالیتهای عامالمنفعه گذرانده است، قرار بود با او در همین مورد صحبت کنیم، اما هیچگاه فکر نمی کردم زندگی او تا این حد زیبا بوده باشد. شاید بهتر باشد آخر سر این را بگویم، اما به قدری از او تأثیر پذیرفتم که مایلم در مطلع سخن آن را بیان کنم. آنچه که بیش از هر چیز در او می دیدم، حس «رضایت» بود. راضی از آنچه کرده و چقدر این حس دوست داشتنی بود. رضایت همان گمشدهای است که شاید از ما به دنبال آنیم و نمییابیم.
دو پسر داشته که یکی از آنها فوت شده است. از کودکیاش شروع کرد؛ گفت سال 1323 در بهشهر متولد شده و از 5 سالگی به مکتب رفته تا قرآن یاد بگیرد. میگوید با چند تن از خویشانش به مکتب میرفته، اما او از همه تیزهوشتر بود و سریعتر قرآن را فراگرفت. از سختیهای آموزش آن دوران می گوید؛ از درد ترکههای انار؛ اما این ترکهها کمتر نصیبش شده بود. امیدی با یادآوری دوران دبستان خویش میگوید آن دوره معلمی داشتیم که به او «ملکی سیبیل» میگفتند؛ او به قدری سختگیر بود که اگر متوجه میشد دانشآموزی از شاگردانش به سینما رفته، با او برخورد میکرد. من هم در عمرم اصلا سینما نرفتهام و علاقهای به آن ندارم. پایه درس عربی من در همین مکتبخانهها تقویت شد. معلم دیگری هم به نام ایزدی بود که حتی اگر یک کلمه را اشتباه می خواندیم، با ما برخورد میکرد.
وی افزود: وقتی کلاس یازدهم رفتم، به جهت اینکه تعداد دانشآموزان کم بود، کلاسها تشکیل نمیشد. در نهایت به دبیرستان امیرکبیر در ساری رفتم و آنجا تحصیلاتم را ادامه دادم. بعد از آزمون کنکور در رشته پزشکی مشهد و تبریز و رشته های دندانپزشکی و داروسازی در تهران پذیرفته شدم. پدرم اصرار داشت در مشهد تحصیلات خود را دنبال کنم تا حداقل هفتهای یک بار به حرم مطهر بتوانم بروم. طی این 74 سال عمرم حتی یک روز هم نماز یا روزه من ترک نشده و حتی نوشیدنیهای پپسی هم مصرف نمیکردم.
بنیانگذار آزمایشگاههای جهاددانشگاهی توضیح داد: من در مشهد رشته پزشکی را ادامه دادم؛ آن زمان دانشکده پزشکی خیابان دانشگاه بود و به نظرم میرسد تنها 56 دانشجو پذیرش میشد. هنگامی که درسم تمام شد، برای گرفتن تخصص اقدام کردم. همان زمان اعلام شد در شیراز به دستیار پاتولوژی احتیاج است و دکتر پرویز حقیقی، نامهای برای این منظور به من ارسال کرده بود. هنگامی که برای نخستین مرتبه با وی دیدار کردم، وی بدون اینکه حتی از من آزمونی بگیرد، گفت تو رزیدنت ما هستی. او فرد بزرگمنشی بود. وی هم اکنون رئیس دانشگاه سانتیاگو آمریکاست که 144 استاد زیرنظر مدیریتش فعالیت دارند.
بخل برخی پزشکان امروزی در آموزش به دانشجویان
امیدی با اشاره به خست پزشکان امروزی در آموزش به رزیدنتها تشریح کرد: متاسفانه همکاران ما کمتر به رزیدنتهای پزشکی آموزش میدهند، اما آن زمان عاشق کار بودیم و از هفت صبح تا هفت شب فعالیت میکردیم، اما امروز بسیاری از کارکنان بیمارستان قائم(عج) مشهد از هشت صبح کار را آغاز می کنند و درنهایت 11 ظهر از مجموعه خارج میشوند.
مشهد در کالبدشکافی بسیار عملکرد ضعیفی دارد
وی خاطرنشان کرد: یکی از اقدامات مهم دانشگاه شیراز کالبدشکافی بود. این درحالی است که طی 50 سال اخیر در مشهد یک کالبدشکافی صورت نگرفته است. من آن زمان سردستیار بودم و بسیار سخت میگرفتم. چهار سال در شیراز فعالیت کردم با انقلاب اسلامی درس من هم تمام شد و بعد از چهارماه، دوره دیدن در مرکز انتقال خون تهران، به مرکز انتقال خون مشهد آمدم. در مرکز تهران متوجه شدم پرستاران زن برای خون گرفتن بزک میکنند و سراغ نیروهای ارتش میروند. حق بزک و آرایش میگرفتند. این مساله به هیچ عنوان با روحیات من سازگار نبود.
امیدی ادامه می دهد: وقتی به ساری هم رفتم، متوجه شدم کارمندان مرکز انتقال خون به کارگاه چوبفروشی رفته و سیگار میکشند. اینها فکر میکردند اینگونه میتوان مرکز انتقال خون را اداره کرد، اما من اعتقادی به این امر نداشتم. به همین جهت به مشهد آمدم. آن زمان مرکز انتقال خون در اختیار دکترعلوی بود. با هزینه شخصی خود دستگاهی خریداری کردم که علاوه بر بحث خونگیری، دیگر شاخصهای سلامتی مانند: قند، چربی و... را نیز مشخص می کرد که این امر موجب اعتراض همه مراکز انتقال خون کشور شده بود.
همکاری آیتالله طبسی در راهاندازی آزمایشگاههای جهاد دانشگاهی استان
بنیانگذار آزمایشگاههای جهاد دانشگاهی اظهار کرد: در آن دوران من، تنها متخصص عضو هیات علمی بودم. همه متخصصان را دور یکدیگر جمع کردم و با مرحوم آیتالله طبسی، تولیت سابق آستان قدس و آقای غفوریفرد، استاندار آن زمان آزمایشگاه جهاد دانشگاهی را افتتاح کردیم. اعتقاد داشتم هر کس علاقه مند به کار است و نباید پولی بگیرد و کار کند. در آن دوران آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب، وزیر بودند. طی دعوتی به دیدار مرحوم آیتالله طبسی رفتیم که ایشان هم آنجا بود. من آن زمان به جهت بیماری، عصا به دست راه میرفتم و ایشان پرسید «چرا دست آقای امیدی عصاست» و پرسوجو کرده بودند.
واگذاری زمین توسط آستان قدس برای احداث مرکز انتقال خون مشهد یکی از معجزات خداوند بود
وی ادامه داد: من مرکز انتقال خون مشهد واقع در میدان تقیآباد را من احداث کردهام. برای راهاندازی این مرکز دنبال زمین بودم؛ چراکه به من زمین واگذار نمیشد. به همین جهت نامهای به آیتالله طبسی فرستادم و درخواستم را با ایشان مطرح نمودم. در همان دوران بود که با کمک جهاد دانشگاهی به مکه مشرف شدم. هنگامی که به مدینه رفتم، از پیامبر اکرم(ص) خواستم که از امام رضا(ع) بخواهند تا مرحوم طبسی پاسخ نامه من را بدهد. وقتی بازگشتم، دیدم نامه امضا شده روی میز من است. از این معجزه بزرگتر وجود دارد؟ اگر انسان صداقت داشته باشد، خداوند به شما پاسخ خواهد داد. هنگامی که زمین مرکز انتقال خون را دریافت کردم، وزارت نیرو برای استفاده از نیروی برق با ما مشکل داشت؛ من در دیداری با دو نماینده از استانداری و نماینده وزارت نیرو توانستم این وزارت را محکوم کنم.
10 سال کار بدون دستمزد
امیدی تشریح کرد: هدف ما در این مجموعه کاهش هزینههای مردم بود، چراکه تلاش میکردیم کمکرسانی بیشتری به اقشار ضعیف جامعه داشته باشیم. پس از مدتی جهاد دانشگاهی مرکز اصفهان 40 هزار تومان برای مرکز ما پول فرستاد. کم کم جهاد دانشگاهی ریشه دار شد و افراد علاقهمند وارد این مجموعه شدند. در آن دوران مجموعه ما یک دربان داشت که هیچ پولی از ما دریافت نمیکرد و جلوی در آزمایشگاه فوت کرد. درواقع همه همکاران ما حقوقی نمیگرفتند. علت اینکه این افراد حاضر بودند بدون دریافت دستمزد با ما همکاری کنند، علاقهمندی آنها به انقلاب بود. از مردم با همان نرخهای معمولی هزینه دریافت میکردیم و اگر کسی هزینهای برای پرداخت نداشت، از او پولی نمی گرفتیم. در مدت زمان 10 سالی که در آزمایشگاه جهاد دانشگاهی حضور داشتم، حقوقی نگرفتم. شاید بهطور کلی 10 سال در جهاد دانشگاهی فعالیت داشتهام اما هیچگاه پولی از مجموعه دریافت نکردم.
ماجرای دعای امام برای امیدی
امیدی از نبود امکانات در آن زمان و ابتلایش به سرطان روده میگوید و ادامه میدهد: دکتر توکلزاده مرا جراحی کرد، اما آیتالله خمینی(ره) مرا از مرگ نجات داد. زمانی که از طریق جهاد دانشگاهی به مکه سفر کردیم. آنجا شمشاد نامی با ما هم سفر بود که پزشکیار امام خمینی(ره) بود. او به من میگفت هر زمان که به تهران آمدی، به من خبر بده. بعد از دیدار وی با یکی دیگر از پزشکان به خدمت امام رسیدیم. بعدها هنگامی که در بیمارستان بودم، آقای شمشاد، آبی که امام در آن دعا کرده بود را برای من آورد و کم کم حال من رو به بهبودی میرفت.
امام خمینی(ره) مخالف دستبوسی بودند
بنیانگذار آزمایشگاههای جهاد دانشگاهی تصریح کرد: یک بار به دیدار امام خمینی(ره) رفتم؛ با اینکه ایشان گفته بود «بریده باد آن دستی که میبوسند» دست او را بوسیدم. ماجرا از این قرار بود، بنا به روال همیشه پزشک امام، ایشان را معاینه کند؛ آقای شمشاد هم به من گفته بود هر زمان مایل بودی میتوانی به خدمت امام بیایی؛ من هم برای دیدن ایشان رفتم. ایشان گفته بودند هیچکس حق ندارد دست من را ببوسد.
من که از نماینده گورباچف بالاتر هستم
وی میخندد و میگوید: من که از نماینده گورباچف بالاتر هستم. برنده بلیط بخت آزمایی شدم در آن دوران که گفته میشود این بلیط حرام است، طی نامهای از آیتالله خمینی(ره) پرسیدم که آیا استفاده از این پول مشکلی ندارد؟ که ایشان آن را حلال اعلام کردند. هیچ رقمی از آن 70 هزار تومانی را که به دست آوردم را هزینه شخصی نکردم و همه آن هزینه کار خیریه شد. زندگی من فقط مملکتم بود. به فرزندانم زیاد فکر نمیکردم البته واقعا انسان باید به فرزندان خود نیز رسیدگی کند.
امیدی تشریح کرد: در گناباد و نیشابور مراکز آزمایشگاهی راهاندازی کردم؛ درواقع تمام شهرستانهای استان خراسان، آزمایشگاه راه اندازی کردم. در شهر سبزوار بانک خون احداث کردم. باوجود این اقداماتی که انجام دادم و هیچ هزینهای بابت آنها دریافت نکردم، نماینده مجلس سبزوار در آن زمان، به من گفت شما 3500 تومان به جهت مصرف برق، بدهکار هستی و آن را پرداخت کردم.
همچنان در آزمایشگاه فعال است و پولی دریافت نمیکند
امیدی با شرح اقدامات امروز خود و اینکه روزهای خد را چگونه سپری میکند بیان کرد: خود را موظف میدانم از ساعت 14 تا 19 در آزمایشگاهی که برای فرزندم تاسیس کردم، حضور داشته باشم. صبحها نیز حدود ساعت 9 سری به آزمایشگاه میزنم این درحالیست که از درآمد آزایشگاه خصوصی خود هیچ پولی دریافت نمیکنم و اینگونه روز خود را سپری میکنم. یک از آروزهای من این است که همسر و فرزندانم به نماز و روزه خویش توجه بیشتری داشته باشند.
انتهای پیام