عکس نوشته و متن در مورد تنهایی + عکس پروفایل تنهایی

عکس نوشته و متن در مورد تنهایی + عکس پروفایل تنهایی

عکس نوشته و متن در مورد تنهایی : جملات زیبا و غمگین در مورد تنهایی . می توان گفت در تنهایی احساسات انسان بسیار قویتر از زمانهای دیگر است. ما در این بخش از مجله اینترنتی حرف تازه برای شما جملات , عکس نوشته و عکس پروفایل تنهایی را آماده کردایم.

عکس نوشته و متن در مورد تنهایی

گاهی سکوت می کنی چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی
گاهی سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری
سکوت گاهی یک اعتراضه و گاهی هم انتظار اما بیشتر وقتها سکوت برای اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه
و این یعنی همون حس تنهایی…
“خسرو شکیبایی”

هیچکس مرا به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .

اونکه میخواست منو بفهمه نتونست !
اونکه میتونست بفهمه نخواست !
این شد که “تنهایی” تمام قد منو بلعید !!!

دست بر شانه هایم میزنی تا تنـهایی م را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن
برف از روی شانه آدم برفی

مزرعه که درو شد کلاغ هم رفت
بیچاره مترسک احساسش را به کسى سپرده بود که براى نیازش “تنهاییش” را پر کرده بود !

دیشب با تنهایی ام مچ انداختم ، باختم!
نمی دانی این روزها چقدر زورش زیاد شده است …

من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها….
می خواهم با تو سخن بگویم….
می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم…
می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود…
شعر هایم ناتمام ماندند…اسیر دلتنگی شدم من…
و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند…

عکس نوشته تنهایی

مــن خــو کــرده ام
بــه ایــن انتــظار،
بــه ایــن پــرســه زدن هــا
در اسکــله و ایستــگاه!
اگــر بیــایــی
مــن چشــم بــه راه چــه کســی بمــانــم؟

بس که دیوار دلم کوتاه است ، هرکه از کوچه تنـهایی ما می گذرد ، به هوای هوسی
هم که شده ، سرکی می کشد و می گذرد

خدایا…….
دستانم خالی اند ودلم غرق در آرزوها…………
یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان………….
یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن……………

هرسال که میگذرد
تنها تنهایی ام تکرار میشود در آیینه تمام قد زندگی…

دیوار…. قهوه های سر رفته از حوصله
اتاقی که چهار طاق روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت کار افتاده ترند
وشانه های تو که زیر باران نمی روند
باید گریه هایم را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این
یعنی
اوج تنهایی…

کوچیکتر که بودم فکر میکردم تنـهایی یعنی وقتایی که هیشکی خونه نیست !

آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد
رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای:
خش خش برگ ها…………………………
همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید:
دوستت دارم……………………………….