امکان تغییر استراتژی آمریکا در افغانستان


امکان تغییر استراتژی آمریکا در افغانستان

روند آشتی ملی یا هرگونه تلاش هدفمند برای صلح در افغانستان، بیش از هرچیز بستگی به ظرفیت های محیطی و تصمیمات بین المللی دارد.

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا وسیما،طی دهه گذشته،تلاش های دیپلماتیک بسیاری به عمل آمد تا زمینه گفتگوی آشتی ملی در افغانستان شکل گیرد،اما تاکنون توفیقی حاصل نشد.دلایل متعددی برای این واقعیت مطرح است،اما فارغ از سبب سنجی چند باره این ماجرا باید به نکات مهمتر اشاره کنیم.
سرزمین افغانستان همواره محل منازعه دولت های خارجی در کشاکش تاریخ معاصر بوده است. اثر بخشی این نزاع ها بر روند تحولات آن کشور در دو سطح قابل بررسی است:

الف-مناقشه نیروهای سیاسی داخلی اعم از جنگ سالارها،پشتون ها، تاجیک ها و ازبک ها با همدیگر.

ب-منازعه فراگیرتر، میان دیگر دولت های منطقه و فرا منطقه. از نفوذ نظامی و سیاسی بریتانیا در اواخر قرن 19 تا تهاجم نظامی روسیه به خاک افغانستان در 1979 و ادامه کشاکش ها تا حملات نیروهای غربی در اکتبر 2001، به طور کلی دستاوردی به جز ویرانی و خشونت در آن کشور نداشت.
منازعه در هر دو سطح، ثمره اش بی ثباتی سیاسی و اجتماعی در افغانستان بود.
اما طی حدود یک سال گذشته یک واقعیت بیشتر خود را نمایان ساخته که می توان آنرا دستیابی به یک رهیافت سرنوشت ساز قلمداد کرد. این رهیافت ناظر بر مساعی بین المللی برای صلح است.
هرچند تاکنون تلاش های متعددی برای کاهش دامنه های بحران در آن سرزمین به عمل آمده اما نتیجه ای در برنداشت.
به باورکارشناسان سایت آسیا ریویو، روسیه و چین اکنون با حمایت از طالبان در تلاشهای آمریکا برای برقراری صلح در افغانستان مانع تراشی می کنند."

(https://asia.nikkei.com/Opinion/No-easy-escape-from-Afghan-war-for-Trump)

تاکنون نفوذ و اثر بخشی آمریکا بر کنفرانس های همکاری جهانی برای آبادانی و امنیت افغانستان ، مشهود بوده و تا حدود زیادی کمک های بین المللی زیر نظر نیروهای حافظ صلح سازمان ملل(ایساف) و فرماندهی نظامیان آمریکا در کابل صورت گرفته است.
در حال حاضر گفتگوهای صلح در مسکو، آخرین مجمع مذاکرات بود.

متغیرهای میدانی فعال می شوند
"موضوع صلح" و "منازعه قدرت های دخیل"دو متغیر مستقل در رخدادهای افغانستان به شمار میرود.
در خصوص راهبرد های نظامی آمریکا ،به نظر می رسد مساعی واشنگتن برای روند صلح سازی و خاتمه جنگ در افغانستان، در چند سال گذشته دچار ناکارآمدی شده و تلاش ها بیشتر به دستیابی به توافق صلح با طالبان متمرکز شده تا بکارگیری خشونت و درگیری. اینکه رئیس ستاد ارتش آمریکا اعلام می کند رهیافت جنگ و در گیری، در افغانستان جواب نداده و نتیجه نخواهد داشت، ناظر بر همین واقعیت است.
به باورکارشناسان، پایان دادن به طولانی ترین جنگ در تاریخ آمریکا که هفتم اکتبر هفدهمین سالگرد آغاز آن بود، ظاهرا بخشی از طرح وسیع تر دونالد ترامپ رئیس جمهور برای کاهش "بلندپروازی های آمریکاست".این پدیده زمانی رخ می دهد که یک قدرت بزرگ پس از عهده دار شدن تعهدات بیش از حد جهانی، رو به افول می گذارد،از اینرو در راهبرد جنگی اش تجدید نظر می کند.
درپرونده افغانستان، در مقابل انفعال روسیه و استفاده چین از ابزارهای اقتصادی و سرمایه گذاری برای محقق ساختن اهداف راهبردی اش، آمریکا اغلب به ابزارهای نظامی در آنجا متوسل شده است.
از این روست که بسیاری از هردو جناح در واشنگتن اکنون بر این باورند که آمریکا برای کاهش هزینه ها باید از وارد شدن در جنگ در هر نقطه ای از جهان خودداری کند و متحدان را وادار کند سهم شان را در زمینه های دفاعی ایفا کنند.
بسیاری از اندیشکده های غربی این نگرش را مطرح می کنند که امروز خلاص کردن آمریکا از باتلاق نظامی در افغانستان اقدامی مهمی برای تغییر روند افول نسبی آمریکا و تمرکز بر مسائل داخلی قلمداد می شود. هرچند در تابستان 2017، ترامپ اذعان کرد "تمایل اصلی" وی خروج از افغانستان است اما پس از طرح دیدگاه مشاورانش متقاعد شد که "خروج سریع خلائی را ایجاد خواهد کرد که به نفع تروریستها از جمله داعش و القاعده خواهد بود.
با این حال رقابت ها و نزاع های سیاسی بر محاسبه های ژئوپلتیک بین المللی، تاثیر منفی خود را بر جای می گذارد. برای نمونه سیاست خارجی آمریکا از طریق اعمال تحریم ها و تعرفه های تنبیهی، موجب شده روسیه، چین در تلاش برای گرفتار نگاه داشتن نیروهای آمریکایی در افغانستان از طالبان حمایت کنند. پاکستان به عنوان پناهگاه سنتی برای طالبان افغانستان- به عنوان دشمن اصلی آمریکا- قلمداد می شود، ظاهرا مصمم است همچنان نقش دوگانه خود را ایفا کند و در حالیکه وانمود می کند متحد آمریکا است، نقش پشتیبان را برای ساختار شبکه طالبان دارد.

موقعیت طالبان
از سوی دیگر، نیروهای تقویت شده طالبان در حال توسعه قلمرو تحت کنترل خود در افغانستانند و چنان تلفات بی سابقه ای به نیروهای دولتی وارد می سازند که مقامات کابل دیگر آمار تلفات را فاش نمی کنند.
طبق برآوردها، تلفات روزانه نیروهای امنیتی افغان از 22 نفر در سال 2016 اخیرا به 57 نفر رسیده است.کابل و واشنگتن اکنون اذعان دارند که تلفات نیروهای افغان به سطح غیرقابل تحملی افزایش یافته است.
درحال حاضر حدود 15 هزار نیروی آمریکایی شامل چهار هزار نیرویی که ترامپ اعزام کرد، همچنان در افغانستان حضور دارند و این علاوه بر 26 هزار پیمانکار نظامی آمریکاست.
ترامپ بجای در انداختن رویکردی جدید و متفاوت که خودش مطرح کرده بود، امروز در صدد تکرار تلاش شکست خورده اوباما در دستیابی به توافق با طالبان افغانستان است.

محورهای بروکینگز
شاید آنچه برای محیط داخلی ایالات متحده بسیار مهم است، گزارش پژوهشی اندیشکده بروکینگز در اوایل نوامبر امسال است که خود گویای لایه های ناشناخته تر از این ماجراست .موضوع گزارش مورد نظر:"برقراری ثبات، درس هایی از تجربه آمریکا در افغانستان"بود.
محورهای اصلی گزارش که بر مبنای تحلیل واقعیت و امکانات موجود صورت گرفته و عبارت اند از :

1-به باور اندیشکده بروکیگز، وزارت دفاع آمریکا تلاش کرده در مناطق مورد مناقشه در افغانستان در فاصله سالهای 2002 تا 2017، از دولت افغانستان حمایت کند و به این دولت مشروعیت ببخشند.

2- البته شواهد قابل ملاحظه ای در دفتر بازرسی کل ویژه بازسازی افغانستان وجود دارد که حاکی از روند هایی از آبادانی عمومی در کشور است.

3-برخی تحقیقات نشان می دهند،"برنامه برقراری ثبات"در افغانستان، باعث بی ثباتی شده است.

4- برقراری ثبات در عرصه هایی موثرتر و کارآمد تر بودند که دولت افغانستان تا حدی کنترل فیزیکی بر آنها داشت.

5-ثبات سازی زمانی موفقیت آمیز بود که مجریان آن تعداد فعالیت های کمتری را متقبل شده بودند و نظارت بر فعالیت های آنها بیشتر بود و نیروی کار بیشتری را در اختیار داشتند.

6-در افغانستان برقراری ثبات هزینه دارد و نمی توان ارزان انجام داد. پروژه های موفق در زمینه برقراری ثبات نیازمند نیروی کار زیاد ، نیازمند دریافت کمک مالی و حضور شرکا است.

7-براساس برنامه، باید در افغانستان"دستاوردهای سریع امنیتی" دقیقا با "دستاوردهای سریع در زمینه برقراری ثبات و زمامداری" همراه بوده باشد. اما برعکس برقراری ثبات و زمامداری قبل از خروج نیروهای امنیتی از منطقه محقق نشدند و در نتیجه بی ثباتی به بسیاری از مناطقی بازگشت.

8-تدابیر سطحی و نه عمیق، برای موفقیت از جمله توجه صرف به میزان پولی که هزینه می شود یا توجه صرف به نتایجی که تولید می شود ، نتیجه و بهره نهایی نخواهد داشت.

9-روابط بین آمریکا و پاکستان جدا از روابط پاکستان و افغانستان نیست. به عبارتی صلح در افغانستان از طریق اسلام آباد و راولپندی می گذرد.

10-در افغانستان تهدید مثلثی شکل وجود داشت: شبه نظامی گری ایدئولوژیک یعنی طالبان، دیگری فعالان در حوزه مواد مخدر که حامی شبه نظامی گری هستند و راس سوم مثلث شبکه تبهکاران و جنگ سالاران است.
و نیروهای غربی در برخورد با این سه تهدید به خوبی سازماندهی نشده اند.

11 آمریکا وعده داده بود که "دولت و فرصت زمامداری" به مراتب پیشرفته تری را در اختیار افغان ها قرار دهد! اما چیزی که ارائه شد در نهایت"سوء زمامداری دولت افغانستان و مقامات مرتبط با آن" و" میزان بسیار زیاد فساد " بود.
12-در افغانستان نگاهی واقع گرایانه و سیاسی که دربرگیرنده دولت ملی باشد بوجود نداشته است.

جمع بندی
این محورها حاکی از احتمال بالای تجدید نظر واشنگتن دراستراتژی حضور در افغانستان است.
این محورها نشان می دهد ایالات متحده در پیشبرد اهدافش در افغانستان، با چالش های محیطی و خود ساخته متفاوتی روبروست و این احتمال می رود که تغییراتی در برنامه کلان آمریکا در افغانستان به وقوع بپیوندد./
=============================

نویسنده - محمد حسینی پور - پژوهشگر سیاست استراتژیک.
/


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)