آدم، آدم است
دسته: برتولت برشتخلاصه داستان چنین است گالیلی مردی است که قدرت نه گفتن ندارد. روزی به قصد خرید ماهی از خانه میرود. با سه سرباز...
خلاصه داستان چنین است گالیلی مردی است که قدرت نه گفتن ندارد. روزی به قصد خرید ماهی از خانه میرود. با سه سرباز روبهرو میشود. آنها که نفر چهارم هنگ خود را در اتفاقی از دست دادهاند سعی میکنند از این خصوصیت گالیلی استفاده کرده و به او القا کنند که گالیلی نیست، بلکه جرایا جیپ نفر چهارم هنگشان میباشد. نمایش با دیالوگ بین گاللی و زنش شروع میشود. و در همان صحنه با توجه به حرفهایشان ما میفهمیم که گالیلی سادهلوح است و میتوانند به را حتی او را فریب دهند. زنش در ابتدا به او درباره زنان هشدار میدهد و بعد سربازها. و البته در همین حرفها متوجه وضعیت داخل شهر نیز میشویم. و در همان صحنه اول نشانهها به مخاطب داده میشود. .
داستان، مسخ یک انسان به کمک خصوصیت نه نگفتن اوست. در این نمایش برشت مساله بحران هویت را مطرح میکند تا مخاطب به فکر بیفتد. درست است که طی آن سالها جهان با مساله بحران هویتی که بهخاطر جنگ اتفاق افتاده بود دست به گریبان بود اما برشت در این نمایش به بحران هویت از دید اجتماعی نگاه نکرده بلکه هویت انسانی را با مسئولیت شخصی مطرح میکند. مسئولیتی که ما در شخصیت نمایش، گالیلی میبینیم. او در برابر حفظ جانش، سلامتی و تامین کردن نیازهای بدنی خود مسئول است و همینطور در برابر اجتماع. در ابتدا ما با گالیلی روبهرو هستیم، انسان فرومایه و بسیار سادهای که به خاطر ضعفش برای نه گفتن هویتش را تغییر میدهد. درواقع اجتماع نیز برای تبدیل کردن او کمک میکند. اما واقعیت به همین سادگی نیست. سرنوشت گالیلی باید ما را هوشیار کند. وضعیت اقتصادی و نیاز به ارتزاق در طول نمایش حال به صورت کمیک یا جدی مشهود است.
داستان، مسخ یک انسان به کمک خصوصیت نه نگفتن اوست. در این نمایش برشت مساله بحران هویت را مطرح میکند تا مخاطب به فکر بیفتد. درست است که طی آن سالها جهان با مساله بحران هویتی که بهخاطر جنگ اتفاق افتاده بود دست به گریبان بود اما برشت در این نمایش به بحران هویت از دید اجتماعی نگاه نکرده بلکه هویت انسانی را با مسئولیت شخصی مطرح میکند. مسئولیتی که ما در شخصیت نمایش، گالیلی میبینیم. او در برابر حفظ جانش، سلامتی و تامین کردن نیازهای بدنی خود مسئول است و همینطور در برابر اجتماع. در ابتدا ما با گالیلی روبهرو هستیم، انسان فرومایه و بسیار سادهای که به خاطر ضعفش برای نه گفتن هویتش را تغییر میدهد. درواقع اجتماع نیز برای تبدیل کردن او کمک میکند. اما واقعیت به همین سادگی نیست. سرنوشت گالیلی باید ما را هوشیار کند. وضعیت اقتصادی و نیاز به ارتزاق در طول نمایش حال به صورت کمیک یا جدی مشهود است.