نامۀ سرگشاده به برادرم امرالله صالح
نامۀ سرگشاده به برادرم امرالله صالح رهبر روند سبز و معاون نخست ریاستجمهوری! توقع دارم بهروز و سلامت باشید. روزگار کمپاین گذشت، خوبکاریها و بدکاریها را جامعه در حافظه میسپارد و تاریخ در روی اوراق سنجشمدارانه آن را #درشت...
نامۀ سرگشاده به برادرم امرالله صالح
رهبر روند سبز و معاون نخست ریاستجمهوری!
توقع دارم بهروز و سلامت باشید. روزگار کمپاین گذشت، خوبکاریها و بدکاریها را جامعه در حافظه میسپارد و تاریخ در روی اوراق سنجشمدارانه آن را #درشت مینویسد. بنابر این دنبال چهکردیم و چهکردیها نیستم. آنچه را برایتان مینویسم در محور یک داعیۀ کلان است که در محاسبۀ من شما نیز با تمام کجیها و راستیهایتان در آن شامل هستید.
وقتی من برای دانستن دورنمای سیاسی به شما مراجعه کرده بودم، به یاد داشتم که این جملات را برای من گفته بودید «من به نسل امروز باورمند استم، سیاستگران تصادفی و سنتی باید پوست بیندازند و این پوست را چه بخواهند چه نخواهند، من از آنها میاندازم» تعبیر و تفسیر آن جملات برای من ساده بود، زیرساخت تفکر سیاسی شما استوار به ایجاد یک روایت سیاسی جدید بود. شما میخواستید بگویید که دیگر بدون استراتژی مدون ما سیاستگران تصادفی و بدون محاسبه خواهیم داشت. من در همان زمان به نیت شما پی برده بودم، صدالبته که مرام و مقصد نسل آگاه سیاسی ما نیز همین مساله است. اما آنچه مرا نسبت به مرام شما مشکوک میساخت، قرار گرفتنِ شما در کنار غنی بود. همانگونه که شما در یک پوشش سیاسی، منطق مبارزاتی تان را سر و سامان دادید، اشرفغنی احمدزی استوار به یک پالیسی کاذبانه شما را به آغوش کشید و تا آنجا که من اطلاع دارم در زمان کمپاین و نیاز، برای شما صلاحیت بیحد و حصر داد.
من در همان روزگار کمپاینی، به نیکویی میدانستم که ریشهکَن ساختن استبداد به این زودیها ممکن نیست، چون تبری که ما داشتیم اگرچه آهن تیز و برنده داشت اما دستۀ آن پلاستیکی بود. من در یک وضعیت از پیش محاسبهشده و از قبل روشن و فهمیدن اینکه شما در آینده معاون ریاستجمهوری خواهید شد، از شما حمایت نکردم زیرا میدانستم که خوشخیالیهای زمان کمپاین روزگاری به بنبست میانجامد و تفکر پلید انحصارگرایانه موجودیت شما را در آن ساختار بر نمیتابد. بنابر این، در صف مردم ماندیم و ریشههای داعیۀ سیاسی ما را آب دادیم. شما در زمان کمپاین کشتی به مرداب نشستۀ غنی را با زور پول و ارتباطهای شخصی تان به ساحل کشانیدید. ایجاد روایت سیاسی در سبوتاژ به معاملۀ صلح حتی ممکن بود به قیمت جان شما تمام شود، جنایت را در زمان حمله به دفتر تان از نزدیک مشاهده کردید و با فاصلۀ کمتر از چندمتر از مرگ فرار کردید. تمام کارهای شما در این محور، حتی باعث تمکین سیاسی آمریکاییها به تیم دولت ساز شد. متاسفم که مینویسم، قربانیهای بیشمار شما به فاشیسم تا آنجا اهمیت داشت که امروز بهتر از ما با چشمهای خودت اوضاع و احوال را به مشاهده نشستهای، یعنی هیچ!
آقای صالح!
من تعهد دارم که در ساختار نظام نامشروع شامل نشوم، از اینرو آنچه را برای شما نوشتهام از روی غرضهای شخصی و سیاسی نه بلکه برای نشان دادن مسیر و بازیهای پنهان انحصارگرایان است. حنیف اتمر که در کمین پروژه صلح نشسته بود و از همین بابت بخشی از سیاستگران بیعمق ما را فریب کاندیداتوری داده بود، صرف بهخاطر اینکه مسیر تفکر انحصاگرایانه را سمت و سو دهد، در پوشش وزارت خارجه فقط برای محدود کردن مساحت سیاسی شما در کنار اشرفغنی قرار گرفت. او حتی اجازه نداد شما به حیث معاون اول او را به این سمت کودتایی معرفی کنید. پس در چنین بستری، رهبران سنتی نه بلکه فاشیسم پوست شما را خواهند کشید. موجودیت موثر شما در کنار مستبدین، حتی دکتر عبدالله را سراسیمه کرد که برای کم ساختن نقش شما در حوزۀ تصمیمگیری سیاسی، تن به یک معاملۀ شرمآور و ماموریتمدارانه داد که ادبیات «نفر دوم» در توافقنامۀ سیاسی در حقیقت انتقامگرفتن از شما بود، نفر دوم و تشریفات آن وقتی به عبدالله داده شده است، شما نفر چندم هستید و تشریفات شما در چه حد است؟. من نمیدانم شما آیا میدانید یا خیر، غنی در پاسخ به تمام کارکردهای شما، آگاهانه حتی تشریفات «نفر دوم بودن» شما را برای عبدالله داد و این مساله در ادبیات فاشیسم چندان بیمفهوم نیست.
جناب معاون رییسجمهور!
اگر هنوز هم به همان حرفهای زمان کمپاین معتقد هستید، که زیرهستۀ واردشدن به سیاست آن را معرفی میکردید، میتوانم بپرسم که شما پوست انداختید یا رهبران سنتی؟ این را از روی کنایه نمیگویم، این را از بابت آن مینویسم که حتی با نسخۀ درست سیاسی اگر در یک ساختار نادرست شریک شویم، در آن چنان منحل میشویم که به تعبیری «سر الاغ بالاشدنش یک عیب و پایینشدنش عیب دیگر». یکی از حرفهای مهم دیگر شما که در حافظهام ثبت شده بود: «ما در تقسیم نه، بلکه در تصمیم شریک خواهیم بود». تا آنجا که همه میدانند شما در تصمیمهای اخیر نه تنها که شریک نبودید، تقسیم نیز بدون میل سیاسی شما با دکتر عبدالله انجام شد. فضای سیاسی به صورت گذشته در محور دو اردوگاه، ارگ و سپیدار چنان رنگ و روی گرفته است که اگر شما صدبار دیگر از «افغانتوب» فریاد کنید، غنی نه در تصمیم و نه در تقسیم شما را شریک خواهد ساخت. بنابر همین سنجش و دورنمای سیاسی بود که من با آنکه حرفهای شما را فهمیده بودم، اما به آیندۀ و تفکر حاکمیت قومی که شما به نحوی در آن حل میشدید، چندان خوشبین نبودم و از شما حمایت نکردم. یکی از چیزهایی که نسل آگاه سیاسی را نسبت به «معاونیت» بیباور ساخته است؛ تشریفاتی و بدون صلاحت بودن این کرسی است.
جناب امرالله خان!
چنانچه من در زمان رهبری شما در وزارت داخله برای تان نوشته بودم، شما یکی از رهبران با برنامۀ آیندۀ هستید. در سیاستگذاریهای تان دقیق و استوار بر یک عقلانیت سیاسی در حرکت هستید. شناختی که از شما دارم، دردهای عمیقی دارید. همانگونه که برایم گفته بودی: «شما فکر نکنید که من کتابچۀ تازهیی باز کردهام که در ورق نخست آن نوشته است، جلالتمآب اشرفغنی» ترا در مقیاس رفتارهای کمپاینی که بیشتر جنبۀ تاکتیکی داشتند، سبک و سنگین نمیکنم. اما بگذار بگویم ماموریت شما برای غنی از شروع کمپاین تا امضای توافقنامۀ سیاسی بود. فضای سیاسی طوری است که سنگینوزنترین رهبران ما را در این کرسی «معاونیت» منفعل و فاقد عملکرد ساخته است. امرالله صالحی که من میشناسم مانند معاونان گذشته در آخر حکومت نمیآید که برای ما بگوید، من بیصلاحیت بودم. شما مطابق به کاری که برای غنی کردهاید، دارای حق مشروع سیاسی هستید. اگر مطابق به همان قولی که برایت داده شده بود، حقی در نظام سیاسی آینده داشته باشی خوب، در غیر آن شما اولین قربانی سیاست امروز افغانستان خواهید بود. عبدالله پنجاه درصد کابینه را با شرکای سیاسیاش تقسیم خواهد کرد، غنی نیز بایست سهم سیاسی شما را مطابق به مشارکت و موثریتی که در زمان کمپاین داشتید، واضح و روشن برایتان بدهد. در غیر آن ماندن در کرسی معاونیت تشریفاتی میدانم برای کسانی چون شما، ضایع کردن وقت است. من اطمینان دارم اگر نادیده گرفته شوی، نادیده میگیری. نادیده گرفتن اشرفغنی ثابت خواهد کرد که وجه اشتراک فکری شما با او فقط برای گرفتن ماهی مراد سیاسی بوده است و او برای شما دروغ میگفته است. اما شما با نادیده گرفتن غنی، او را نامشروع می کنید. شما برای کشیدن پوست زخیم رهبران سنتی، به تنهایی وارد میدان شدید، اما کشیدن این پوست همراهان بیشتری نیاز دارد. ما در محور تفکر تغییرنظام، داعیۀ سیاسی حزب جمعیت را تقویت کردهایم، زیرا کشیدن این پوست نیازمند همراهان بیشتری است. من یقین دارم اگر حضور معنادار در سیاست افغانستان نداشته باشی، وسوسۀ کرسی و تشریفات پوچ شما را به این موقف پابند نخواهد کرد. نگذارید حق مسلم تان در زد و بندهای سیاسی ضایع شود.
بامهر، برادر شما
نجیب بارور