تصور رنگ


باد صورتم را سرد خراشید
پشت پنجره درختی...
باد صورتم را سرد خراشید پشت پنجره درختی سینه شکافت و درونش رشته هایی سبز نفس می کشیدند خلاقیت پشت شیشه در او جلوه داشت وجه سالها پیش را در باد می جستم ماه چون نصف سیبی زرد در قطار ابرها مسافرشاعر:رضا همایی راد
باد صورتم را سرد خراشید
پشت پنجره درختی سینه شکافت
و درونش رشته هایی سبز نفس می کشیدند
خلاقیت پشت شیشه در او جلوه داشت
وجه سالها پیش را در باد می جستم
ماه چون نصف سیبی زرد
در قطار ابرها مسافر بود
و بر نقطه عطف پل با من در گردش بود
کنار شتاب درختچه ای منظره را به پرتگاه می برد
و تصاویری که در زمان زاده میشد
مسیر، خواب مارپیچ رنگی در چشمم ریخته بود
به حاشیه شهر رسیدم
و مقصد تهی از رسیدن ها بود....