تأملاتی در دعای سحر(12) / دعا از زبان اولیاء یا زبان فطرت؟؛ نوشتاری از استاد محمد سروش محلاتی


تأملاتی در دعای سحر(12) / دعا از زبان اولیاء یا زبان فطرت؟؛ نوشتاری از استاد محمد سروش محلاتی

شفقنا – استاد محمد سروش محلاتی دردوازدهمین بخش از سلسله نوشتارهایی با عنوان «تأملاتی در دعای سحر»که دراختیار شفقنا قرار داده اند؛ این گونه آورده اند: دعا از زبان اولیاء یا زبان فطرت؟ دو تفسیر صحبت در این بود که «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ» و جملات بعد به چه معناست؟ دو تفسیر متفاوت درباره‌ی این تعبیر وجود دارد: […]

تأملاتی در دعای سحر(12) / دعا از زبان اولیاء یا زبان فطرت؟؛ نوشتاری از استاد محمد سروش محلاتیتأملاتی در دعای سحر(12) / دعا از زبان اولیاء یا زبان فطرت؟؛ نوشتاری از استاد محمد سروش محلاتی

شفقنا – استاد محمد سروش محلاتی دردوازدهمین بخش از سلسله نوشتارهایی با عنوان «تأملاتی در دعای سحر»که دراختیار شفقنا قرار داده اند؛ این گونه آورده اند:

دعا از زبان اولیاء یا زبان فطرت؟

دو تفسیر

صحبت در این بود که «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ» و جملات بعد به چه معناست؟ دو تفسیر متفاوت درباره‌ی این تعبیر وجود دارد: یک تفسیر این ا‌ست که شخص دعاکننده در این فقرات از دعای شریف، از خداوند خواسته‌ای دارد و چیزی را طلب می‌کنند و آن‌چه که می‌خواهد و می‌طلبد، عبارت است از عالی‌ترین مراتب تجلیات الهی در این اسماء. چون «بهاء» الهی دارای مراتب ا‌ست، در میان همه‌ی این مراتب، «أبها» را می‌خواهد، در مراتب «جمال»، «اجمل» را و در مراتب «کمال»، «اکمل» را و در مراتب «شرف»، «اشرف» را می‌خواهد و طلب می‌کند(مقداری در مورد این تفسیر سخن گفتیم). اما در تفسیر دیگر، دعاکننده خدا را به این اسماء قسم می‌دهد و «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ» یعنی اینکه: بارخدایا من تو را به بالاترین مراتب بهاء و جمالت قسم می‌دهم و می‌خوانم. در تفسیر نخست، این مراتب خواسته‌ی انسان دعاکننده است که به آن برسد ولی در تفسیر دوم، خدا را به این اسماء می‌خواند اما از خواسته‌ی خود چیزی نمی‌گوید، طلبی را مطرح نمی‌کند و حاجتی را به زبان نمی‌آورد.

دیدگاه علامه مجلسی

با مراجعه‌ی به مباحثی که به شکل پراکنده درباره‌ی این ترکیب وجود دارد، معلوم می‌شود که بسیاری از بزرگان ما همان نظر اول را مطرح فرموده‌اند ولی در شرح دعای سحر امام خمینی(ره) نظر دوم مطرح شده است. مرحوم علامه مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) که با زبان روایات انس فراوانی دارد، در کتاب شرح تهذیب خودش، همان نظر اول را درباره‌ی ترکیب ادبی این جمله مطرح کرده است. درست است که دعای سحر در کتب اربعه نیست ولی دعای مشابهی برای روزهای ماه‌ مبارک رمضان وجود دارد که در آن دعا همین ترکیب وجود دارد و آن دعا را مرحوم شیخ طوسی در تهذیب(ج۳، ص۱۲۱) آورده است: «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ بِأَفْضَلِهِ وَکُلُّ فَضْلِکَ فاضِلٌ اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِفَضْلِکَ کُلِّه» و بعد هم عین همین تعبیرات درباره‌ی رزق، عطا، خیر و احسان ادامه پیدا می‌کند و بعد هم: «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِما تُجِیبُنِى بِهِ حِینَ أَسْأَلُکَ فَأَجِبْنِی یَا اللَّه‏». در واقع، خلاصه‌ای از دعای سحر با همان نوع ادبیات و مضمون است. آن‌وقت علامه مجلسی در کتاب شرح تهذیب خود، این ترکیب را این‌طور معنا می‌کند:

«کان الباءُ فی المواضعِ صلهً للسؤال أی: أسألک من جمله فضلک أفضله‏ و کونها للقسم بعیدٌ»(ملاذ الاخیار، ج۵، ص۱۵۹)

که اشاره به همان دو تفسیر دارد و تفسیر اول را ترجیح می‌دهد و تفسیر دوم را بعید می‌شمرد و می‌فرماید «باء» در این جملات (اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ بِأَفْضَلِهِ و…) صله‌ی سؤال است یعنی شخص «افضل» از آن فضائل درخواست می‌کند. به تعبیر ایشان : «أی: أسألک من جمله فضلک أفضله» از همه‌ی فضل تو افضل آن را مطالبه می‌کنم. در واقع، این‌ نوع «باء» در هنگام ترجمه‌ی فارسی مورد اشاره قرار نمی‌گیرد. ایشان این‌که «باء» برای قسَم باشد و صله‌ی سؤال نباشد را بعید می‌داند و احتمال و تفسیر دوم را قبول نمی‌کند. غرضم این‌ است که این احتمال و تفسیر اول، هم مورد توجه اهل معرفت (مانند مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی) و هم مورد توجه اهل حدیث (مانند علامه مجلسی) بوده است و ایشان هم ظاهر روایت را همین‌گونه می‌فهمیدند و تفسیر می‌کردند.

دیدگاه حکیم جلوه

یکی از حکمای دو قرن اخیر در تهران، مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه است. در اواخر دوران قاجار، سه حکیم در تهران کرسی تدریس داشته‌اند و به واسطه‌ی حضور این سه بزرگوار، حوزه‌ی فلسفی تهران حوزه‌ی بسیار قوی‌ای بوده و شاگردان مهمی تربیت شده‌اند. اولین آن‌ها مرحوم آقا علی مدرس زنوزی (معروف به آقاعلی حکیم) است. شخصیت دوم، مرحوم آقا محمدرضا قمشه‌ای ا‌ست و شخصیت سوم همین جناب میرزای جلوه است. یک توضیح مختصری از مرحوم میرزای جلوه در پاسخ به سؤالی درباره‌ی دعای شریف سحر وجود دارد و از این حکیم الهی سؤال کرده‌اند که: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ» به چه معناست؟ این بزرگوار هم در پاسخ خودش همین معنا و تفسیر اول را فرموده‌اند:

«ای أنی أطلبُ من نورک و بهائک مرتبهً شدیدهً مِنه ای أطلب أن تفیض علیَّ من نورک مرتبهً شدیدهً»

خدایا مرتبه‌ی شدید، بالا و کاملی از نور، بهاء، زیبایی و کمال تو را می‌طلبم و می‌خواهم. از تو می‌خواهم که مرتبه‌ی شدید، بالا و کاملی از نورت را بر من افاضه کنی.

انسان سطح پایین، دعای سطح بالا!

با توجه به توضیحات این جلسه و جلسه‌ی گذشته و مراتب مختلفی که در این فیوضات الهی وجود دارد، گاهی رحمت الهی در یک مرحله‌ی نازلی شامل حال انسان می‌شود، گاهی در یک مرتبه‌ی عالی شامل حال انسان می‌شود و گاهی در یک مرتبه‌ی عالی‌تر یا عالی‌ترین مرتبه شامل حال انسان می‌شود. شخصی که دعای سحر می‌خواند، از خداوند می‌خواهد که عالی‌ترین، برترین و کامل‌ترین مراتب کمال (که در فیوضات الهی برای انسان‌های صالح تجلی پیدا می‌کند) را شامل حالش بفرماید. براساس این معنا، سؤالی به ذهن می‌آید و آن سؤال این ا‌ست که ما انسان‌های عادی و معمولی که حتی در رعایت مسائل اولیه‌ی دینی و شرعی هم کمیت‌مان لنگ است؛ نه زبان‌مان پاک ا‌ست، نه چشم‌مان پاک‌ است، نه دل‌مان پاک و صاف‌ است، ما که با آلودگی‌های زیادی روز و شب‌مان را می‌گذرانیم، آیا مجاز هستیم در درگاه الهی چنین دعا و خواسته‌ای را مطرح کنیم؟ هرکس به اندازه‌ی دهان خودش و به اندازه طهارت و ظرفیت وجودیش از خدا تقاضا و طلب داشته باشد. ما وقتی دعا می‌کنیم، باید طلب مغفرت از خداوند داشته باشیم تا گناهان‌مان آمرزیده شود، باید طلب رحمت برای اموات‌مان داشته باشیم و….: «اللّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ»، «اللّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ»، «اللّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جائِعٍ»، «اللهم اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ» و مشابه این‌ها. اما مگر ما حق داریم «بالاترین مراتب تجلیات از اسماء الهی» را به زبان بیاوریم و بخواهیم؟ چه کسی به ما چنین اجازه‌ای داده است؟ مگر ما چنین استعدادی و قابلیتی داریم؟ این سطح سطح ما نیست، این کلاس کلاس ما نیست، این رتبه‌ رتبه‌ی ما نیست که عالی‌ترین و بالاترین مراتب کمال را از خداوند طلب کنیم. این دعا دعای امام باقر(ع) است، امام صادق(ع) باید این‌طور دعا کند، امیرالمؤمنین(ع) باید این‌طور دعا کند، آیا ما مجازیم دعای آن‌ها را بخوانیم؟ متن این دعا نشان می‌دهد که این دعا، دعای در حد متوسط و برای افراد عادی نیست. در این زمینه چه باید گفت؟

در این‌باره دو پاسخ به نظر بنده می‌رسد و از دو راه می‌توان مجوّزی برای ورود در پیشگاه الهی و خواندن این دعا پیدا کرد.

دعا از زبان اولیای الهی(ع)

مجوز اول این ا‌ست که این‌ دعاها را از زبان اولیاء الهی بخوانیم، نه از زبان خودمان. چون در ما چنین قابلیتی نیست، نه فکرمان به آن مقامات می‌رسد و نه در دل‌مان حقیقتا هوس رسیدن به آن مراتب عالیه وجود دارد، دعا را مثلا از زبان امیرالمؤمنین علی‌(علیه‌السلام) بخوانیم. از باب تمثیل عرض می‌کنم: وقتی شما می‌خواهید غزلی از حافظ بخوانید، دو صورت دارد: یک موقع غزل را از زبان حافظ می‌خوانید چون در خودتان آن حس و حال مربوط به آن غزل را احساس نمی‌کنید، اما حافظ که این غزل را گفته است، حس و حال خاص خودش را داشته است، لذا شعر حافظ را از زبان حافظ می‌خوانید. غزل او را گویای احوال و روحیات و احساس او تلقی می‌کنید که آن حس در شعر او آمده است، لذا غزل را از زبان او می‌خوانید. گاهی هم به عکس است؛ شعر حافظ را از زبان خودتان می‌خوانید. این در صورتی‌ است که حس و حال مناسب با غزل در جان شما وجود داشته باشد. برخی از بزرگان ما فرموده‌اند که اگر شما حس و حال دعا را ندارید، دعا را بخوانید اما از زبان آن‌ها که این حس و حال را دارند. من با این حال، هرگز حق ندارم در دعای کمیل بگویم: «رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ»( خدایا می‌توانم جهنم تو را تحمل ‌می‌کنم اما درد بالاتر از جهنم و آتش سوزان‌تر از جهنم، فراق توست و آن غیرقابل تحمل است). من چه تصوری از فراق حق‌تعالی دارم که چنین جمله‌ای را داشته باشم و چنین دعایی بکنم؟ پس از زبان امیرالمؤمنین(ع) این دعا را می‌خوانم یعنی خودم را به جای علی(ع) قرار می‌دهم. یک تنزیلی وجود دارد و براساس این تنزیل، کلمات امیرالمؤمنین(ع) را از زبان حضرت تکرار کنم. این فرمایشی ا‌ست که حضرت امام(ره) در حاشیه شرح دعای سحر مطرح فرموده‌اند:

«اللازم للدّاعی السائل أن ینزّل لسانه منزله لسان الولی کامل المکمّل و یدعوا الله عن لسان ذلک الولیّ فإنّ بعض فقرات الادعیه لیس لنا أن نتفوّه به کفقرات هذا الدعاء و کبعض فقرات دعاء کمیل فلابد للداعی أن ینزل فیه نفسه منزله امیرالمؤمنین علیه‌ الصلاه و السلام و یقرأه عن لسانه علیه‌السلام.»(شرح دعاء السحر، ص۱۳)

حضرت امام این مطلب را در کتاب «سرّ الصلاه» توضیح داده‌اند که این فرمایش، فرمایش استادشان مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی ا‌ست:

«شیخ کامل شاه‌آبادی روحی فداه می‌فرمودند: خوب است شخص داعی در این مقامات به لسان خودِ مصادر دعا علیهم‌السلام دعا کند»(سرالصلاه، ص۱۸)

لذا در آن نامه‌ای عرفانی که حضرت امام به خانم فاطمه‌ طباطبایی مرقوم داشتند، اشاره فرمودند به جمله‌ای از دعای کمیل (فهَبنی یا إِلَهِى وَسَیِّدِى وَمَوْلاَىَ وَرَبِّى صَبَرْتُ عَلَى عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ) و بعد این طور فرمودند: «من کوردل…» این جمله‌ی امام(رضوان الله تعالی علیه) است که انصافاً انسان را منقلب می‌کند. شخصی که عمری را در ریاضت نفسانی گذرانده است و مراتب مختلف سیر و سلوک را آن‌هم در نزد بزرگانی چون مرحوم شاه‌آبادی طی کرده، آخرش می‌فرماید: منِ کوردل!

«من کوردل تاکنون نتوانستم این فقره و بعض فقرات دیگر این دعای شریف را به جِدّ بخوانم. بلکه آن را از زبان علی(علیه‌السلام) می‌خوانم و ندانم آن چیست که صبر بر آن، از عذاب خدا در جهنم مشکل‌تر است»(صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۵۱)

این‌ مشکل، مشکل در خواندن دعای کمیل و دعای سحر نیست که ما با این‌که از زبان آن اولیاء الهی دعا را بخوانیم مشکل حل شود، مشکل بالاتر است. همین مسئله برای کسی که قرآن می‌خواند و سوره‌ی حمد را تلاوت می‌کند نیز هست. آن‌جا هم جای این‌ سؤال است که بنده‌ای که گرفتار دنیاست، گرفتار شرک است، بنده‌ای که وقتی بیماری سراغش می‌آید جزع و فزع می‌کند، اگر سردرد پیدا کند تحمل خودش را از دست می‌دهد، مسائل مالی او را می‌لرزاند، مقام و موقعیت او را گرفتار کرده است (که همه‌ی ما چنین هستیم)، چطور می‌شود در پیشگاه خدا بایستد و بعد بگوید: فقط تو را می‌پرستم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» این راست است؟ این جمله یک اقرار و اذعان است، دعا هم نیست. دعا را یک طور می‌شود توجیه کرد که خواسته‌ی انسان است که خدایا به من توفیق بده که فقط تو را بپرستم. اما این‌جا اِخبار است. این اِخبار راست است؟ «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» دربرابر «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ»(سوره فرقان/آیه۴۳) است که ما عموماً مشمول آن آیه هستیم و تابع هوا هستیم. چطور می‌توانیم حصر در «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» را بگوییم؟ گفتن این جمله برای ما صدق است یا کذب؟ به نظر بنده، این مسأله و مشکل با فرمایشی که مرحوم آقای شاه‌آبادی فرمودند و حضرت امام هم تقریر کردند و پذیرفتند، حل‌شدنی نیست.

دعا با زبان فطرت

همه ما انسان‌ها دارای ظرفیت بالایی هستیم. این ظرفیت و استعداد در اولیاء الهی به فعلیت می‌رسد و در بسیاری از ما به فعلیت نمی‌رسد. مثلاً ما ظرفیت علم و تعلّم داریم برای این‌که دانش را فرابگیریم و خداوند این ظرفیت آموختن را به ما داده است ولی بسیاری از افراد اهمال می‌کنند و از این استعداد استفاده نمی‌کنند یا خیلی کم استفاده می‌کنند و اندوخته‌های علمی آن‌ها اندک است و بعضی‌ هم از این استعداد استفاده می‌کنند تا به عالی‌ترین مراتب علمی می‌رسند. ولی خدا استعداد آن را به همه انسان‌ها داده است. انسان موجودی ا‌ست که خدا بالاترین استعدادها را در او قرار داده است. شما دعای شریف سحر را نادیده بگیرید و فقط روی ماجرایی که خداوند در قرآن کریم در مورد خلقت آدم فرموده است، تمرکز کنید. وقتی که خداوند می‌خواست آدم ابوالبشر را خلق کند، به ملائکه اعلام کرد که من می‌خواهم خلیفه‌ای داشته باشم و آن‌ها اعتراض کردند کسی که سفک دماء می‌کند را می‌خواهی بیافرینی؟ ما برای تسبیح تو کافی هستیم. خدا فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»(سوره بقره/آیه۳۰) بعد به این‌جا می‌رسد: «وعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»(سوره بقره/آیه۳۱) خداوند به آدم «همه»‌ اسماء را آموخت. این «اسماء» لغات و الفاظ نیست، این‌که کمالی نیست که انسان کلماتی را بداند و اسامی اشیاء را بلد باشد و ملائکه هم عاجز از فراگرفتن این‌ها نیستند. مسأله بالاتر است. مباحثی این‌جا هست که الان نمی‌شود به آن پرداخت (به جلد اول تفسیر المیزان مراجعه بفرمایید). آن حقایقی که در اختیار حضرت آدم قرار گرفت و خدا از آن تعبیر به «الاسماء» فرموده است که جمع محلای به الف و لام است یعنی همه‌ی اسماء و حقایق بدون استثناء و بعد هم، با این‌که خود کلمه‌ی «الاسماء» گستره‌ی عامی دارد و همه‌ی حقایق را شامل می‌شود، برای این‌که پندار هیچ استثنایی نباشد، خداوند با «کلّها» تأکید کرد، «کُلّ» تأکید عموم و شمول است: همه و همه، همه بدون استثناء. خدا همه‌ی حقایق را به آدم ابوالبشر(ع) یاد داد. حالا سؤال این ا‌ست که آیا این تعلیم اسماء فقط برای شخص حضرت آدم و یک فرد بود؟ مرحوم علامه طباطبایی(ره) در تفسیر شریف المیزان چندبار این مطلب را تکرار می‌کند:

«فَالخِلافَهُ غَیرُ مَقصُورَهِ عَلى شَخصِ آدَمَ(ع) بَل بَنُوهُ یُشارِکُونَهُ فیها مِن غَیرِ اختِصاصِ وَ یَکُونُ مَعنى تَعلیمِ الأَسماءِ إِیداعُ هَذَا العِلمِ فِی الإِنسانِ»(المیزان، ج۱، ص۱۱۶)

این خلافت، این یک منصب الهی ا‌ست که خداوند برای هرانسانی قرارداده است نه برای شخص آدم(ع). لذا مرحوم علامه می‌فرمایند که گمان نکنید که فرشتگان در برابر آدم(ع) به‌عنوان یک شخص تعظیم کردند. آدم به‌عنوان یک شخص، نماد، مثال و سمبلی از انسان بود و ملائکه در برابر انسان سجده کردند. قبله‌ی آن‌ها به‌حسب ظاهر حضرت آدم(ع) بود، همان‌طوری که ما به‌سوی کعبه اما برای حق‌تعالی سجده می‌کنیم، آن‌جا هم همه‌ی ملائکه در برابر انسان سجده کردند و انسان قبله‌ی آن‌ها از نظر ظاهری بود:

«أنّ السجده انّما کان خضوعا منهم لمقام الکمال الانسانی و لم یکن آدم(ع) الا قبله لهم مُمثّلا للانسانیه قبال الملائکه»(المیزان، ج۱۳، ص۱۶۵)

آدم(ع) نمودی از انسانیت بود و ملائکه دربرابر انسانیت خضوع کردند و سرّ این خضوع این بود که چیزی در انسان هست که در ملائکه نیست، همان ملائکه‌ای که «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَک‏» هستند و همین انسانی که «یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» است. در برابر همه‌ی چیزهایی که ملائکه دارند، همین انسانی که سفک دماء می‌کند، چیزی دارد که آن ملائکه هم ندارند و آن رسیدن به حقیقت اسماء است.

با این توضیح اجمالی و بر این مبنای قرآنی (که می‌دانم خیلی مختصر بود و جای بحث مفصل در جلسات مفصل دارد) این طور احتمال می‌دهم و عرض میکنم که در این‌دعاها (مثل دعای سحر و دعای کمیل و…) نه این‌که ما بخواهیم از زبان ولی خدا صحبت کنیم بلکه این دعاها همه از زبان فطرت است؛ آن فطرتی که خدا خلق کرده است و آن ظرفیتی که خداوند در انسان قرار داده است. متأسفانه در بسیاری از ما این ظرفیت به فعلیت نرسیده ولی خدا ما را این‌گونه آفریده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»(سوره تین/آیه۴) انسانی که در احسن تقویم خلق شده است، وقتی با خدا صحبت می‌کند، از زبان فطرت صحبت می‌کند، ظرفیتی که خدا به انسان داده این ا‌ست. «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ … اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ …» این‌ها نه از زبان اولیاء الهی بلکه از زبان خود انسان و حقیقت انسان است. نقش این دعا این ا‌ست به انسان متذکر می‌شود که ای انسان! ببین چه گوهری در تو وجود دارد؟ ببین چگونه آفریده شدی؟ ببین چه ظرفیتی داری؟ ببین تا کجا می‌توانی اوج بگیری؟ ببین چقدر خداوند در حق تو تفضل کرده است؟ خودت و ظرفیت‌های خودت را ببین و این‌گونه با خدا صحبت کن. بله؛ این دعاها با فعلیت ما سازگار نیست ولی با فطرت ما سازگار است. ما با زبان فطرت با خدا سخن می‌گوییم. خداوند باب معرفت خودش را به روی ما بگشاید و توفیق ورود در این ضیافت را نصیب همه‌ی ما بگرداند. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

ببینید | شوخی بامزه کاربران فضای مجازی با اظهارنظر احمدی‌نژاد برای شرکت در انتخابات ریا...