نادر فاتح دهلی


نادر فاتح دهلی

دسته: تاریخی داستان از بهار سال 1112 هجری ،320 سال پیش آغاز می گردد. نذر پسر بچه ای چهارده ساله داس در دست و کوله علفی در پشت...

داستان از بهار سال ۱۱۱۲ هجری ،۳۲۰ سال پیش آغاز می گردد. نذر پسر بچه ای چهارده ساله داس در دست و کوله علفی در پشت از دره به زیر می آمد، احساس می کند هوا در حال دگرگونیست که رگبار شدید و از پس آن سیلی خانمان برانداز حاصل کشاورزی ایل را با خود می برد. همان گاه ازبک ها به سیاه چادرهای ایل هجوم می برند و به چپاول سیاه چادرها می پردازند هر مرد و زنی که میدیدند اسیر می گرفتند در نیمی از ساعت دیگر اثری از چادر و بهار و قریه باقی نمانده بود آنچه مانده بود و اجساد کشته شدگان را هم سیل با خود برد. نذر از بالای دره شاهد این حمله ی وحشیانه ی ازبکها بود. پدرش به ابیورد رفته و مادرش در میان چادر بود. مادر نذر اسیر ازبک ها شده بود.. نذر در پی جستجوی ازبکها به فرامرز منجم و چند شتر که قافله اش را در سیل از دست داده بود برمی خورد .منجم اختر شناس آینده ی نادر را می بیند و نا خودآگاه همراهی اش می کند. به دنبال ازبک ها می روند، آنها را می یابند و از دور شاهد رفتار ازبکها با زنان و دختران ایل نذر می شوند ، پس از اینکه به دست ماموران ازبک ها می افتند به کمک فرامرز ازبکها را فریب داده همه را با بار شتران فرامرز شراب ، مست می کند .. اینجا نویسنده بسیار قشنگ مکث و حالت نذر را توضیح می دهد و تو را آماده ی تصمیم نادر می کند که با داسش سر از تن رییس آنها جدا می کند و با کمک دیگر اسیران آزاد شده سری به تن آن خوابان مست نمی گذارد. سرها را به زین اسب هایشان بسته به سوی ابیورد راه می افتند..در اینجاست که او را نادر می نامند.. .. داستان تا پایان زندگی نادر ادامه می یابد.


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

فیلم عروسی زن دو شوهره همه را ناراحت کرد ! / کجا داریم می ریم !؟