متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه معنی و شرح غزل


در این نوشته از دلبرانه قصد داریم متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه...
در این نوشته از دلبرانه قصد داریم متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه با معنی آن را خدمت شما اراائه نماییم. اگر شما هم غزلیات حتفظ علاقه مند هستید و می خواهید که اشعار وی را مطالعه کنید در این مطلب شعر معروف الا یا ایها الساقی را منتشر کرده ایم. در ادامه […] نوشته متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه معنی و شرح غزل...

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه با معنی آن را خدمت شما اراائه نماییم.

اگر شما هم غزلیات حتفظ علاقه مند هستید و می خواهید که اشعار وی را مطالعه کنید در این مطلب شعر معروف الا یا ایها الساقی را منتشر کرده ایم.

در ادامه می توانید متن کامل این شعر همراه با شرح آن را مطالعه نمایید.

امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد …. با ما همراه باشید….

متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه معنی و شرح غزل

متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه معنی و شرح غزل

متن کامل شعر الا یا ایها الساقی همراه معنی و شرح غزل

خیلی از ما اولین مصرع دیوان اشعار حافظ رو بلدیم اما معنیشو نه! دوست دارم با حافظ شروع کنم:

الا یا ایهالساقی ادر کأساً وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

( ای ساقی جام می را بیاور ور برما بنوشان ،که در آغاز عشق برما آسان بود ولی اکنون برای ما مشکل شده است)

حافظ یه جای دیگه هم همین مضمونو میگه که اول عشق آسان ولی ادامه آن جانکاه است مثلاً:

چو عاشق میشدم گفتم که بردم گوهر مقصود چه دانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد.

الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناول ها

که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل ها

به بوی نافه کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش هر دم

جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

همه کارم ز خود کامی ببدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محمل ها

حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ

متی ماتلق من تهوی دع الدنیا و اهمل ها

این مصرع از بیت ثانی از قطعه ایست که یزید ابن معاویه بر وزن بحر هزج سروده و اصل قطعه عینا بدین قرار است :

انا المسموم ما عندی بتریاق و لاراقی ادر کاسا و ناولها الا یا ایها الساقی

پس خواجه برای توافق با قافیه غزل خود مصرع مذکور را مقدم و موخر کرده و بطریق تضمین در اول غزل خود ایراد کرده است و از این جهت بعضی شعرا بخواجه اعتراض کرده اند .

چنانکه اهلی شیرازی می فرمائد :

خواجه حافظ را شبی دیدم به خواب گفتم ای در فضل و دانش بی حساب
از چه بستی بر خود این شعر یزید با وجود اینهمه فضل و کمال
گفت واقف نیستی زین مسئله مال کافر هست بر مومن حلال

و نیز کاتبی نیشابوری می فرماید :

عجب در حیرتم از خواجه حافظ بنوعی کش خرد زان عاجز آید
چه حکمت دید در شعر یزید او که در دیوان نخست از او سراید
اگر چه مال کافر بر مسلمان حلالست و درو قیلی نشاید
ولی از شیر عیبی بس عظیم است که لقمه از دهان سگ رباید

الا – حرف استفتاج است چنانکه در آیه کریمه ی زیر واقع شده است :

الا ان اولیا الله لاخوف علیهم ولاهم یحزنون . صاحب کتاب معتقد است که این ( الا ) مرکب است ولی ابن مالک می گوید بسیط است . درکتاب مفصلات نحویه ادله هردو مذکور و مسطورست .

یاء – حرف نداست

ای – منادای مفرد ومبنی برضمه .

هاء – حرف تنبیه . چون لفظ – ای – لازم الاضافه می باشد پس به جای مضاف علیه قرار گرفته است.

الساقی – تقدیرا مرفوع و حقیقه منادای واقعی ( ای ) همین کلمه الساقی است برای اینکه دو حرف تعریف در یکجا جمع نشود هاء تنبیه آورده.

ساقی – در لغت بمعنی کسیست که اب میدهد و یا سیراب می کند امادر اصطلاح باده نوشان ساقی کسی است که در مجلس شراب , قدح شراب را می گرداند .

ادر – امر مخاطب از باب افعال یعنی بگردان.

کاس – یعنی قدحی که پر از شراب باشد . اما قدح اعلم از کاس است .

ناولها – ناول امر مخاطب از باب مفاعله و در اصل ناولها بوده با اتصال یاء ( ضمیر متکلم ) که بجهت ضرورت وزن , یاء آن حذف شده است و ها آخر کلمه ( ضمیر مونث ) و راجع بکاس می باشد.

از قرار معلوم جمیع اسماء و آلات و صفات مربوط بخمر مونث معنوی است .

محصول بیت :

ای ساقی کاس را به یک یک اهل مجلس بده و آن وقت به من بده زیرا در مجلس شراب تا به یک یک اهل مجلس شراب نچشانی آن مجلس صفا نخواهد یافت .

این عبارت عطف الخاص علی العام است و از فحوای کلام اینطور بر می آید که می گوید کاس را بگردان تا نوبت بمن برسد همگی نوش کنیم.

بعضی گویند ناول بمعنی توبخور است و برای اثبات مدعای خود این شعر از مولانا جامی را دلیل آورده اند :

صفای جام می جامی برد زنگ غم از خاطر
اذا ما تلق من هم فحاولها و ناولها

باید گفت صاحبان این عقیده در این دلیل و مدلول خود در کمال انحرافند و این انحرافشان ناشی از عدم تشخیص بین مناوله و تنازل است علی الخصوص که مراد نوشیدن ساقی نیست بلکه مراد نوشیدن خود شاعر می باشد و عبارت انا المسموم شاهد این معنی است و بعلاوه تقدیر کردن , یاء , متکلم در آخر , ناول , این مطلب را روشن می سازد و قول شاعر هم این مطلب را تایید می کند که می گوید:

اترع قدح المدام فالفجر یلوح و اشربه و ناولنی کالمسک یفوح

گویند حرف الا , متعلق به مصرع ثانی است . این عقیده واقعا انصراف از نهج مستقیم است زیرا بطوریکه گفتیم الا از برای استفتاح است .

یعنی در ابتدای کلام واقع شده و افاده تاکید می کند و فقط برای تنبیه مخاطب است و تقدیرا بدو صیغه امر متوجه بوده و ابدا بمصرع ثانی علاقه ندارد .

توضیحات :

بحر هزج :هزل در لغت بمعنی سرود و ترانه و آواز با ترنم است و در اصطلاح عروض بحری است که از تکرار جزو مفاعیلن تشکیل شده باشد.

تضمین : تضمین آنست که شاعر اشعار یا امثال یا گفتار مشهوری را بر سبیل عاریه نه بر سبیل سرقت در اثنای شعر خود بیاورد , مثل:

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رحمت برآن تربت پاک باد

میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است ( سعدی علیه الرحمه ) که بیتی از شاهنامه فردوسی را تضمین کرده است .

شرح غزلی از یا ایها الساقی

حافظ اهمیت و مقام ” پیر ” که همان انسان کامل است را به صراحت بیان می کند و درک و شناخت وی و فرمانبرداری از وی را با اهمیت ترین امور برای سالک می داند بحدی که وقتی انسان کامل بتو گفت سجاده را که مظهر پاکی برای یک مسلمان است به مس رنگین نما فوراً به پذیر که سالک بی خبر از راه و رسم منازل سیر و سلوک نباید باشد .

انسان کامل در منابع عرفانی به روشنی از ابتدا بوده و به آن پرداخته شده و گفته های عرفا سرشار است از خصوصیات و نشانه های انسان کامل که تمام دشمنان تصوف برای اینکه مردم عادی از این حقیقت غافل شوند تلاش های بسیار زیادی نموده اند .

بر اساس اساطیر و باورهایمان برای مردم رقم زدند که پس از میلیون سال از شکل گیری زمین و شکل گیری حیات بدون بشر بر روی زمین ،

عالمی بود آرمیده و در هیچ دلی آتش عشقی نبوده ،

و در هیچ سینه ای تهمت سودائی نبوده ،

دریای رحمت بجوش آمد و خزائن طاعات پُر برآمد ،

و غُبار فترت بر چهره ی طاعت مطیعان نه نشسته بود و لاف دعوی فرشتگان به عیوق رسید که ما تو را تسبیح خوانیم و هرچه آنچه در عالم جوهری بود در طمع افتاده و به لطافتی که داشت دعوی خلیفه گری داشت ، عرش به بزرگی خود می نگریست و کرسی در فراخی خود می نگریست که ناگاه از جانب خداوند ندا رسید که ” من در زمین خلیفه برقرار می کنم ” .

فرشتگان این خطاب شنیدند و بر اساس منابع اسلامی و قرآن ، آیه ۳۰ سوره ی بقره که این خطاب بیان شده ، آرام و قرار از فرشتگان برفت و جمله آواز دادند که :

کرداگار این آدم خاکی تر از آن است که وی تقرب را بدست گناهکاری لکه دار کند و سر از ربقه ی اطاعت بیرون کشد و اسباب ما را آراسته ای .

که خداوند می فرماید ما در ازل حکم چنان کردیم که چراغ حقایق معرفت و دانش در سینه ی آدم خاکی روشن گردانیم و منشور ولایت خاکی بدست او دهیم و پرچم کشورهای زمین را در دل لشکر او برافرازیم و شما که مقربان درگاهید او را سجده کنید .

پس خمیره ی انسان ریخته شد و خلقت انسان در بهشت انجام شد و امر شد بر او سجده نمایند .

بر اساس آیه ۳۵ سوره ی بقره خداوند به آدم گفت :

با جفت خویش در بهشت بنشین و از آن بخور بناز و خوش و آسان هرجا که بخواهید ولی نزدیک این درخت مشوید .

البته پرانتزی در اینجا باز نمایم که بر اساس روایت های دینی بهشت منطقه ی محصوری با نگاهبان و دربان است که ورود به آن برای هر کسی ممکن نبوده با آنکه غیز از آدم و حوا بشری وجود نداشته ، کما اینکه نوشته شده :

چون ابلیس بواسطه ی تمرد از سجده ی آدم از بهشت رانده شد ، در اندیشه بود که آن دو نفر را هم به روز خود آورد ، و چون فرشتگان بهشت او را می شناختند نتوانست وارد بهشت شود ، تدبیری کرد و در شکم ماری رفت که چهار دست و پا داشت …

در آیه ی ۳۸ سوره ی بقره چون آدم و حوا از میوه ی ممنوعه خوردند خداوند دستور داد :

فرو روید هر دو از بهشت .

خداوند بر اساس این آیات و روایت مذهبی انسان را خلق می نماید و او را از تمام صفات خویش برخوردار می نماید و سپس خلیفه ی خود بر زمین قرار می دهد ولی او را در بهشت مسکن می دهد و می فرماید : ” با جفت خویش در بهشت بنشین ” .

یعنی خلیفه ای که برای زمین برگزیده است را در بهشت سکنا می دهد ، اما چون نافرمانی نمود او را از بهشت راند و به سوی زمین امر کرد بروند ، پس این انسان نافرمانی نمود و به زمین تبعید شد .

حال اگر این اساطیر را شک برانگیز بدانیم بر حسب آیه ی ۳۹ سوره ی بقره از دوزخیانیم .

بر اساس آیات قرآن : انسان را کامل و با صفات خدائی برای اینکه بر روی زمین خلیفاش باشد خلق می فرماید ، و در بهشت مسکن می دهد ولی این انسان چون نافرمانی و تمرّد می کند به زمین تبعید می شود .

جنگ هفتاد و دو ملت را همه عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند .

ادامه دارد ….