بازگشت


در آغوش سکوت به خموشی غرق شدم تنهایی اطرافم را به خود ربود در دل خاموشی...
در آغوش سکوت به خموشی غرق شدم تنهایی اطرافم را به خود ربود در دل خاموشی روحم آواز ساخت و در این خلوت عمیق, جانم را پیچیدم گام‌هایم در ساحلی از خموشی بود دستانم را به تکیه بر سکوت گذاشتم در این سرود...
در آغوش سکوت به خموشی غرق شدم
تنهایی اطرافم را به خود ربود
در دل خاموشی روحم آواز ساخت
و در این خلوت عمیق, جانم را پیچیدم

گام‌هایم در ساحلی از خموشی بود
دستانم را به تکیه بر سکوت گذاشتم
در این سرود بی‌صدا آوایی شنیدم
و در خلوت, سرنوشتم را دوباره نوشتم

در آغوش سکوت, خود را یافتم
تنها نبودم, با خویشتن همنشین بودم
در این سرود بی‌صدا شاعری شدم
و در خلوت عمیق, زندگی را دوباره ساختم