قسم به روز دیدنت


قسم به روز دیدنت ، از روزی که ندیدمت ، شبا خوابم نمیر اون رنگ شاد پیرهنت...
قسم به روز دیدنت ، از روزی که ندیدمت ، شبا خوابم نمیر اون رنگ شاد پیرهنت ، یواشکی میدیدمت ، دیگه یادم نمیر کارم شده پرسه زدن ، تو دستم گل نسترن ، شاید که باز دیدمت خیابونا پس کوچها ، در و دیوارا آشنا ،...
قسم به روز دیدنت ، از روزی که ندیدمت ، شبا خوابم نمیر

اون رنگ شاد پیرهنت ، یواشکی میدیدمت ، دیگه یادم نمیر

کارم شده پرسه زدن ، تو دستم گل نسترن ، شاید که باز دیدمت

خیابونا پس کوچها ، در و دیوارا آشنا ، آیا باز می بینمت

همه دیگه میشناسنم ، می خندن به پیراهنم ، چند سالی تنمه

آخه اگه عوض بشه ، نشناسیمو دیگه نشه ، تا ته عمر غممه

چرا نیومدم جلو ، نگفتم حرف دلمو ، حالا بکش حقته

آوارگی دربدری ، بیکاری و بی خبری ، فکر نکنم بستته

سالها گذشت از اون روزا ، نیومدی دیگه چرا ، همه موهام سفیدن

از هر کسی میپرسمت ، میگم از رنگ پیرهنت ، دیگه تو رو ندیدن

عجب روزای خوبی بود ، آسمونا آبی بود ، درست مثه پیرهنت

روز و شبام عالی بود ، تو دلم چه حالی بود ، فقط به شوق دیدنت

چرا نیومدم جلو ، نگفتم حرف دلمو ، حالا بکش حقته

آوارگی دربدری ، بیکاری و بی خبری ، فکر نکنم بستته