نگرانیهای فرزند اول شما
با تولد نوزاد جدید، محیط منزل سرشار از شادی میشود. اما این موضوع برای دیگر فرزندان خانواده چندان اتفاق خوشایندی نیست، چرا که کوچولوی تازه متولد شده، رقیب آنهاست و روابط آنها بیتردید به درگیری و مشاجره میرسد که والدین باید این موضوع را حتماً مد نظر داشته باشند.
چند فرزند دارید؟ فرزند دوم شما با فرزند اول چقدر تفاوت دارد؟ آیا روش تربیتی این دو یکسان بوده است؟ آیا تجربههایی که درباره فرزند اول داشتهاید درباره فرزند دوم هم به کار بردهاید؟ یا نه آن را اصلاح کردهاید و یا اصلا تغییر دادهاید؟ در تربیت کدامیک موفقتر بودهاید؟ فرزند اول یا دوم؟ اصلا تربیت کدامیک برای شما سختتر بوده است و کدامیک راحتتر؟
آنچه مسلم است رفتار والدین با اولین فرزند خود با رفتاری که با فرزندان بعدی دارند متفاوت است. نگرشها، انتظارات و مهارتهای فرزندپروری و نیز نگرانیهای آنان در نتیجه تجربهای که با فرزند اول به دست میآورند تغییر میکند، به طور کلی والدین به اولین فرزند خود توجه بیشتری میکنند و با او بیشتر حرف میزنند در مقابل از او توقع و انتظارات بیشتری نیز دارند. از اینروست که برخی روانشناسان معتقدند که فرزندان اول در مقایسه با فرزندان بعدی بسیار جویای موفقیت هستند، برونگراترند، به حمایت دیگران نیاز بیشتری دارند، بیشتر به اطاعت از مراجع قدرت و جلب نظر و تایید بزرگسالان راغبند، وجدان اخـلاقـی نـیـز در آنان بیشتر است، بیشتر مستعد گناهاند، همکاری و احساس مسوولیت بیشتری دارند و کمتر پرخاشگرند.
براساس یک کار تحقیقاتی، انگیزه پیشرفت در فرزندان اول بیش از بچههای دیگر است و آن هم به این دلیل است که بچههای اول به حرف پدر و مادرشان درباره خوب درس خواندن و دیگر موارد گوش میدهند. نکته جالب این که به ترتیب تولد از اول به آخر از میزان انگیزه پیشرفت به طرز منفی کاسته میشود که شاید علت این امر این باشد که والدین برای فرزندان بعدی وقت کمتری را صرف میکنند و بیشتر وقت و حوصله خود را برای تربیت و توجه به فرزند اول اختصاص میدهند.
مـایـکـل گـروس یـک کـارشـنـاس امـور تـربـیـتی استرالیایی در کتاب خود با عنوان این که چرا فرزندان اول خانواده بر دنیا حکومت میکنند و فرزندان آخر مـیتـوانـنـد دنـیـا را عوض کنند، مینویسد: تمام فضانوردان آمریکایی اولاد اول خانواده بودهاند. بیش از نیمی از تمام روسای جمهوری آمریکا و بـیـشـتـر برندگان جوایز نوبل فرزند اول خانواده بودهاند. به گفته وی تنها تکفرزندان، ویژگیهای شبیه اولاد اول را دارند. تحقیقات نشان میدهد تک فرزندان اعتماد به نفس و قدرت بیان بیشتری نسبت به سایر کودکان دارند. از قوه تخیل خود بیشتر اسـتـفــاده مــیکـنـنـد و از عـزت نـفـس سـالـمتـری برخوردارند. او معتقد است که والدین باید بسته به ایـن که کودک فرزند چندم خانواده است رفتار متفاوتی با او داشته باشند.
چرا رفتارهای متقاوت
اولین فرزندان در هر خانواده از یک موقعیت برتری برخوردارند. این موقعیت تا زمان تولد دومین فرزند ادامه مییابد ولی با تولد فرزند دوم ناگهان محبت و توجه والدین و دیگر اطرافیان نسبت به آنان کمتر میشود. از آنجایی که والدین و اطرافیان الگوی رفتاری خاصی برای نحوه برخورد خود با فرزند اول در مقابل این تنزل ندارند و اغلب با رفتارهای ناشیانه خـود فـرزنـد اول را نسبت به فرزند دوم نهتنها بیعلاقه میکنند، بلکه حسادت را در وجود او تحریک میکنند.بررسیها نشان داده است که رفتارهای روانی ناهنجار در فرزندان اول بیشتر است که دلیل آن تنزل مرتبه فرزند اول پس از کودک دوم است. خـصـوصـا زمـانـی کـه مـادر و پدر به جنسیت فرزندشان توجه داشته باشند و فرزند دوم جنس مورد علاقهشان باشد.الـبـتـه هـمه پدر و مادرها چنین نیستند. برای بعضیها فرزند ارشد، علیرغم تولدهای بعدی فرزند مورد احترام است و از چنان اعتبار و حیثیتی برخوردار است که فرزندان دیگر دارای آن احترام نیستند.
آنچه مسلم است تربیت فرزند اول بیش از تربیت سایر فرزندان مستلزم دقت و کاردانی است، به طوری که در تربیت فرزند ارشد باید خیلی دقت شود، چون شیوع اختلالات رفتاری و روانی فرزندان اول ناشی از رفتار نادرست والدین است. باید روشی به کار برد که گمان نکنند سزاوار احترام و امتیاز خاصی هستند و از سوی دیگر فکر نکنند که حقوق آنان نسبت به دیگران کمتر رعایت شده و حقی از آنان ضایع شده است.
کارشناسان میگویند که فرزند ارشد این تمایل را دارد که گمان کند از یک طرف والدین خصوصا مادر او را ترک کرده و به حال خود گذاشتهاند و از سوی دیگر برادر و یا خواهر کوچکتر او را از حق خود محروم کردهاند. بـنـابراین رفتارهای تربیتی در فرزند اول بایدبهگونهای باشد که فرزند فکر نکند که مادر فقط منحصر به اوست و ازطرفی فکر نکند که با آمدن فرزند دیگر فراموش شده است.
والدین نیز باید فرزند ارشد را راهنمایی کنند که نسبت به برادران و خواهران کوچکتر همانند پدر و مادر رفتار حمایتگر داشته باشد، حتی میتوانند او را در مراقبتهای بچه نوزاد شرکت دهند. هرگز نباید فرزند ارشد را در مقایسه با کوچکتر خود تحقیر کرد، هرچند که افراط در توجه نسبت به فرزند ارشد سبب بروز نخوت و غرور زیاد او میشود. والدین باید با تدبیر و مهارت فرزند ارشد را وادار کنند که کاردانی و فداکاری و محبت خود را به سود کوچکترها به کار ببرد و از به کار بردن نیروی تعرضی علیه آنها خودداری کند.
نتیجه این که فرزند ارشد با دو خطر روبهروست او را کمتر یا بیشتر از ارزش واقعیش گرفتن که هر دو مـوجـب اختلال رشد اجتماعی او شده و گاهی هـماهنگی و تعادل میان گروه برادران را به هم میزند. تقریبا همه فرزندان اول مانند تک فرزند هستند بهرهمندی از توجه تمام و کمال والدین هم موهبت و هم مصیبت برای آنان است. از سویی اعتماد به نفس و قاطعیت در تنها فرزند پرورش مییابد و از سویی تنها مرکز توجه بوده و میتواند به توقعات زیاد غیرواقعبینانهای منجر شود. تکفرزندها معمولا در کنار بزرگترها احساس راحتی میکنند اما آنها به واقع به دوستی و نزدیکی با بچهها نیاز دارند به همین خاطر قرارهایی برای بازی با همسالان فرزند خود تـنـظـیـم کـنـیم تا بدترین وسیله مهارتهایی مثل مشارکت دوستی و حل مشکلات را تعریف کنید.
مقصر کیست؛ شما یا کودکتان؟
قبل از آن که کودکتان به دنیا بیاید حتما شما و همسرتان به روشی که مایل هستید او را بزرگ کنید میاندیشید. این مشغولیت فکری امری طبیعی است چرا که دانستن شیوه برخورد با کودک در مراحل مختلف رشد امری ضروری است لذا سعی دارید قبل از تولد یکایک شیوههای تربیتی روحی و جسمی نوزاد را مورد بررسی قرار دهید تا در ادامه راه دچار اشتباه نشوید. امروزه شیوه تعلیم و تربیت وارد مرحله جدیدی شده است.
پیشتر پدر و مادر بودن یک امر ساده بود. هر کس چندین بچه داشت و آنها را برحسب شعور و قوه ادراکش و براساس آداب و رسوم قدیمی بزرگ میکرد و بچههای بد تربیت بچههایی بودند که نتوانسته بودند از آموزش خوبی که به آنها داده شده بود به خوبی بهره بگیرند چنانچه اگر کودکی دچار خطایی میشد همه کاملا معتقد بودند که این فقط تقصیر خودش است و نه هیچکس دیگر. مقررات تربیتی سخت و خشن بود. اما کودک در سالهای اول زندگیش موظف به رعایت آنها نبود.
نوزاد موجود کوچکی بود که احتیاج به خوردن و شستشو داشت و هیچ آموزشی برایش لازم نبود.مادران هم هر وقت که نوزاد تقاضای شیر میکرد به او شیر میدادند اگر گریه میکرد او را در آغوش میگرفتند و او را برای این که به خواب رود تکان میدادند اما با تـغـییر اصول تعلیم و تربیت مادران دریافتند که کودکشان فقط به غذا و شستشو نیاز ندارد باید تعلیم و تربیت را از گهواره آغاز کرد دیگر هر کس آزاد نیست بر طبق آنچه که درک میکند بچهاش را بزرگ کند.
برای این که آینده کودک به خطر نیفتد باید از همان آغاز تولد والدین روش منظمی را به کار گیرند. تکان دادن بچه وقتی که خوابش نمیآید، در آغوش گرفتنش به محض این که گریه کرد و دادن شیر به او هر وقت که خواست منع گردید. حال باید به ساعت نگاه کرد نه به کودک.
با آمدن علم روانشناسی تحولی در روش تعلیم و تربیت به وجود آمد.
فروید کشف کرد که انسان در ضـمـیــر نـاخـودآگـاهـش، خـاطـرات بـد، تـمـایـلات غیرمنطقی، نگرانیها، اضطرابهایش را پنهان میکند که بازتاب آن در ضمیر آگاه به صورت اختلالات روانی، بیماری عصبی، وسواس و عقده خواهد بود. از نظر فروید همه اختلالات روانی افراد از تمایلات سرکوب شده دوران کودکی سرچشمه میگیرند.
به نـظر برخی از روانکاوان اضطراب بشر ناشی از نخستین ضربه لحظه تولد است. روش تربیتی روانکاوان اثرات خوب فراوان و نامطلوب اندکی برجای گذاشت. یکی از اثرات خوب این بود که این واقعیت را آشکار ساخت دیگر نوزاد یک حیوان کوچک نیست و از همان روز تولد نه تنها قادر است رفتارهای انعکاسی داشته باشد بلکه رفتارهای عاطفی نیز از او سر میزند. در واقع نوزاد از همان لحظه که اندامهای بدنش به وجود میآید روانش نیز تشکیل میگردد.
براساس روش تربیتی روانکاوان برای این که روان کودک دچار اختلال نشود و عقدهای به وجود نیاید سعی میشد هر خواسته کودک فورا ارضا گردد بخصوص در سنین اولیه کودکی، یعنی به کودکتان هر وقت که خواست غذا بدهید. بگذارید کودک برای این که تمایل به پرخاشگریش را ارضاء کند اسباببازیهایش را بـشـکند در غیر این صورت آن تمایل در ضمیر ناخودآگاه کودک پنهان میشود. اگر چیزی را از او دریغ کنید او دچار احساس حقارت خواهد شد با این روش تربیتی کودک اگر مرتکب خطایی میشد کسی او را سرزنش نمیکرد بلکه خانواده را مورد سرزنش قرار میدادند که نتوانسته بود فرزند خود را به خوبی درک کند. بدین طریق روانکاوی وارد زندگی مردم شد و همه والدین و مربیان بدون این که متوجه باشند آن را به کار میبرند.
-
رفتار با فرزند اول وقتی فرزند دوم به دنیا می آید
فرزند اول آیا میدانید که وقتی فرزند دومتان به دنیا می آید، چگونه باید فرزند اولتان را آماده ورود او کنید؟ ابتدا باید دقت داشته باشید که فرزند اولتان نیازمند دنیایی از توجه و علاقه است تا اطمینان پیدا کند که بچه دوم و جدید جایگزین او نخواهد شد.
در اینجا به ده شیوه مفید و سودمند اشاره می کنیم که با به کار بستن آنها می توانید به راحتی فرزند اولتان را برای ورود بچه دوم آماده سازید.
۱- برنامه ای ترتیب دهید که فرزند اولتان اوقات زیادی را با پدرش تنها باشد. باید بدانید که اختلاف سنی خیلی کم ( کمتر از سه سال ) بین بچه ها، همیشه می تواند باعث به وجود آمدن برخوردها و اختلافاتی بین بچه ها شود، چرا که هر دو نیاز شدید و فراوانی به توجه والدین دارند. پس، در صورتی که اختلاف سن بین فرزند اولتان با فرزند دوم کمتر از سه سال است، اطمینان حاصل نمایید که وقت کافی در اختیار بچه اول قرار می دهید تا او احساس کمبود پیدا نکند. به خصوص، او نیاز خواهد داشت که اوقات زیادی را با پدرش به تنهایی به سر ببرد.
۲- کتابهای مربوط به اطفال شیرخواره و کوچک را برای فرزندتان بخوانید. حتی زمانی که باردار و در انتظار ورود فرزند دومتان هستید، توجه، عشق و علاقه کامل و صددرصد شما معطوف به فرزند اولتان خواهد بود و همین به او کمک می کند که خودش را با آن موقعیت جدید منطبق و سازگار سازد. کتابهایی را برایش بخوانید که با به دنیا آمدن بچه های کوچک و اضافه شدن آنها به جمع خانواده مرتبط هستند و در مورد طفل داخل شکم تان با او صحبت کنید. گرچه، ممکن است فرزند اولتان، به طور کامل صحبت های شما را درک نکند. ولی به این شکل، اطلاعات لازم را کسب می کند و در رابطه با ورود بچه جدید به خانواده توجیه و آماده می شود.
۳- زمان تغییر دادن ها را به طور متناوب تنظیم کنید. اگر لازم می دانید که تخت یا اتاق جدیدی را برای ورود فرزند دومتان تهیه کنید، این تغییرات را دست کم چهار تا شش هفته قبل از به دنیا آمدنش صورت دهید. به این ترتیب، احتمالش خیلی کم خواهد بود که فرزند اولتان در رابطه با این تغییر و تحولات احساس ناراحتی پیدا کند و حس حسادتش تحریک شود. به هر صورت، هر گونه تغییر و تحولی را که لازم می دانید صورت دهید وبه هیچ وجه این تحولات نباید همزمان با به دنیا آمدن بچه جدید انجام شود.
۴- فرزند اولتان را تشویق کنید که رابطه ملایم و خوبی با بچه جدید برقرار کند. به او مفهوم ملایمت در نوازش طفل شیرخواره را یاد بدهید و قبل از به دنیا آمدن بچه دوم، این اعمال ملایم را با او تمرین کنید. به این ترتیب، قبل از آن که خواهر یا برادر بزرگ یک بچه شود، مفهوم برقراری یک ارتباط ملایم را می فهمد.
۵- بگذارید که فـــــرزند اولتان یک بچه باقی بماند و دوران خوش و خاطره انگیـــز خردسالــــی اش حفظ شود. علیرغم این حقیقت که فرزند اولتان تبدیل به خواهر یا برادر بزرگتر میشود، او را از فعالیتهای مختص دوران خردسالی اش محروم نکنید و نشاط وسرخوشی مختص آن زمان را از او نگیرید.
تصور نکنید که با به دنیا آمدن بچه جدید، فرزند اولتان مجبور است که به جای خوابیدن در گهواره اش،روی یک تخت دیگر بخوابد،به خصوص اگر احساس میکنید که از خوابیدن در گهواره اش،هنوز لذت میبرد و در آن راحت است. اگر هنوز از پوشک استفاده میکند، بگذارید اوضاع به همان روال پیش برود و اگر به او شیر میدهید آنرا قطع نکنید.چرا که او هنوز خودش یک بچه است و نیازهای خاص خودش را دارد! انتظار این را داشته باشید که او دوست داشته باشد مثل سابق در آغوش گرفته شود و از گرمای تن شما و زمزمه ها و راز و نیازهایی که زیر گوشش نجوا میکردید، برخوردار شود.
۶- خودتان را آماده مواجهه با بداخلاقی ها، عصبانیت ها، تندخویی ها، بی حوصلگی ها و ترشرویی های او کنید. اگرفرزند اولتان نق نقوتر، بداخلاق تر و وابسته تر از همیشه به نظر رسید، غافلگیر و شوکه نشوید. او نیاز دارد که ابراز وجود کند و اطمینان یابد که جایش در خانواده هنوز ایمن است. با گذشت زمان و ملاحظات خاص شما، فرزند اولتان به جای حسادت نشان دادن از خودش، در رابطه با نقش جدیدش در خانواده، حس تسلط و کنترل پیدا می کند و خودش را با وضعیت جدید سازگار و منطبق می سازد.
۷- به او یادآوری کنید که زمانی خودش هم یک طفل شیرخواره و کوچک بود. به او عکسهای دوران نوزادی اش و هدایایی را نشان دهید که وقتی تازه متولد شده بود، دریافت میکرد و علاقه و توجهی را به یادش بیندازید که در آن زمان کسب می کرد.
۸- چند اسباب بازی ویژه و مخصوص برایش بخرید. خریدن اسباب بازی های جدید برای فرزند اولتان هم مفید و سودمند واقع خواهد شد. چرا که وقتی فرزند دومتان به دنیا می آید و دنیای توجه و هدایا معطوف او می شود، فرزند اولتان چیزهایی برای خودش خواهد داشت که سرش با آنها گرم باشد وبه خواهر یا برادر کوچکش حسادت نکند.
۹- پیشاپیش فرزند اولتان را تشویق کنید که بعد از به دنیا آمدن بچه دوم،کمکتان کند. این عمل به او حس توانایی، کاردانی، شایستگی، لیاقت و توانمندی می بخشد. وقتی بچه جدید به دنیا می آید، فرزند اولتان می تواند با آوردن پوشک برای مادرش یا تکان دادن یک اسباب بازی مقابل صورت بچه کمک سودمندی ارائه دهد.
۱۰- به او مزایای خواهر یا برادر بزرگتر بودن را نشان دهید. فرزند اولتان را درگیر فعالیت هایی کنید که قادر به انجامشان است و می تواند او را از بچه تازه متولد شده مجزا کند، و به این ترتیب این پیام را به او برسانید که چون دیگر یک طفل کوچک نیست، می تواند کارهای خاصی را انجام دهد. او را در آغوش بگیرید، درحالی که برایش کتاب می خوانید عکس هایش را به او نشان دهید، یک جدول یا معمای ساده را باهم حل کنید و دیگر فعالیت هایی را با او انجام دهید که لازمه و متناسب با سن و رشدش هستند، به این ترتیب، شور و شوق او از بزرگ شدنش و انجام کارهایی ادامه پیدا می کند که وقتی نوزاد بود قادر به انجامشان نبود، ولی حالا از توانایی انجام آن برخوردار است.
خواه بچه جدیدی به جمع خانواده اضافه شود و یا فرزند نوجوانتان به قصد تشکیل زندگی یا ادامه تحصیل، جمع خانواده را ترک کند، همواره تغییر و تحولات در خانواده ها نیازمند سازگاری های بنیادین و ریشه ای روانی، ذهنی، روحی و جسمانی هستند.
پژوهشگران و محققان مسایل خانوادگی، پیدایش این تغییر و تحولات در زندگی روزمره اعضای خانواده را تنش زاترین حالت ممکن معرفی کرده اند. پس، اگر فرزندان نوپا و کوچک تان در خلال این چارچوب زمانی، تا حدی سیر قهقرایی را طی کنند، نبایستی نگران شوید و باید آن را امری طبیعی بدانید که بسیار موقتی، گذرا و زود گذر است.
به دنیا آمدن فرزند جدید احساسات خاصی را در فرزندان قبلی بوجود می آورد. بروز نوعی حسادت در این موقعیت می تواند طبیعی باشد اما عملکرد شما و عدم غفلت از فرزند قبلی همهء اعضاء خانواده را در گذر از این موقعیت یاری می کند. نقش شما اساسی است. بیشتر بدانید... برای کودکان اضافه شدن یک عضو جدید به خانواده ممکن است چندان خوشایند نباشد.
واقعیت این است که اکثر کودکان در چنین موقعیتی احساس حسادت می کنند و به راحتی این احساس را در رفتارشان نشان می دهند. پذیرفتن فرزند جدیدی در خانواده برای کودکان سنین 1 تا 3 سال و نیمه مشکلتر است زیرا هنوز خیلی به والدینشان وابسته هستند. حتی گاهی عکس العملهای شدیدی از خود نشان می دهند که دقت شما را می طلبد. البته اگر حساسیتها خیلی بحرانی شد بهتر است نزد مشاور بروید. اما والدین برای آماده کردن فرزند بزرگتر چه اقداماتی می توانند به عمل آورند؟
آمادگی برای ورود عضو جدید، به حفظ آرامش طی این دوره انتقالی کمک می کند. خانم سارا ف. که یک پسر سه ساله و یک نوزاد دختر دارد تجربهء خود را برای ما نقل کرده است: وقتی به دخترم شیر می دادم، سامان (پسرم) از من خواست با او توپ بازی کنم. او از دست کودک جدید خیلی ناراحت شد چون احساس کرد من درخواستش را رد کرده ام، و شروع به گریه کرد. لازم بود تا کاری کنم که غصه نخورد و بین او و خواهرش کینه بوجود نیاید. به او گفتم: وقتی خواهرت شیرش را خورد می توانی با او بازی کنی. بعد توپ کوچکی را که برای دخترم خریده بودم به او دادم تا بعد از شیر، به آرامی با او بازی کند. دراینجا حس کردم که از خوشحالی چشمانش برق زد و احساس یک برادر بزرگتر به او دست داد. ضمنا عکسی از اولین بازی دونفرهء آنها گرفتم و در اتاقشان قاب کردم.
در اینجا به ذکر چند نکته می پردازیم که شما می توانید به کودکتان کمک کنید فرد جدید را راحتتر بپذیرد:
۱. با هم نقش مـــــادر را بازی کنید. برای فرزند بزرگتر عروسک یا خرس مورد علاقه اش را بخرید و او را مامان عروسک بکنید. برایش توضیح دهید که نوزاد جدید خیلی ظریف و حساس است. بگذارید غذا دادن، بغل کردن و تمیز کردن نوزاد را با عروسکش امتحان کند. اجرای نقش مادر باعث می شود به هردوی شما خوش بگذرد .وقتی خوب از عهدهء کارش برآمد تشویقش کنید.
۲. اتاق نـــــوزاد را با هـــم تــــزئین کنید. بگذارید فرزند بزرگتر یک نقاشی قشنگ مخصوص این اتاق بکشد و آن را همانجا نصب کنید. این کار باعث می شود احساس کند از گردونهء فعالیتهای خانه خارج نشده و در احساس خوشحالی ورود فرزند جدید سهیم است.
۳. از او بخواهیـــد در ماجــــــرا سهیـــــم باشد. وقتی نوزاد را به منزل آوردید اجازه دهید کودک بزرگتر به شما کمک کند و از او یاری بخواهید. گرچه شما تلاش کرده اید ذهن او را برای ورود فرزند جدید آماده کنید ولی هنوز احتمال دارد از خود مقاومت نشان دهد. ممکن است دوباره مانند سالهای قبل بچگانه حرف بزند یا شیشه شیرش را بخواهد. این یک رفتار طبیعی است و زیاد طول نخواهد کشید. بگذارید این رفتار را داشته باشد و با او برخورد نکنید. حتما او را مانند قبل بغل کنید و نوازش نمائید و ببوسید و ابراز محبت به او را از قبل نیز بیشتر کنید. اوقات خاصی را فقط به او اختصاص دهید و با یکدیگر خلوت کنید. می توانید با هم بازی کنید یا برایش اختصاصا داستان بخوانید یا با او غذا بخورید.
۴. با هــــم کتاب بخـــوانید. کودکان عاشق داستان خواندن شما هستند، مخصوصا اگر ماجرای کتاب در مورد آنها باشد. با هم به سمت یک کتابفروشی یا کتابخانه قدم بزنید و کتاب یا داستانی درمورد "برادر یا خواهر بزرگتر شدن" برایش بگیرید. از اوقاتی که تنها با هم هستید لذت ببرید و کتاب را برایش بخوانید.
ملاحظه می کنید که راههای مختلفی برای آماده کردن فرزندان بزرگتر جهت قبول فرزند جدید وجود دارد. درک و آگاهی شما از فشارهائی که ورود فرد تازه به خانواده وارد می کند اعضاء خانه را در گذر از این دوره یاری خواهد کرد.
تولد فرزند دوم به منزله استرس برای فرزند اول است
فرزندان اول با تولد فرزند بعدی احساس می کنند توجه و محبت والدین را از دست داده اند، به همین دلیل این مورد برای آنها به منزله استرس می باشد.به گزارش سلامت نیوز به نقل ازمهر ، کارشناسان تربیتی معتقدند در حدود 6 تا 8 هفته اول پس از تولد عضو جدید، نیازها ، خواسته ها و حتی بهانه های فرزند اول به اوج می رسد و چنانچه والدین از این تغییرات اطلاع داشته باشند ، بهتر می توانند به هماهنگ شدن و تعادل اوضاع کمک کنند.براساس اعلام نظر کارشناسان ، البته برخی از این تغییرات عادی است اما چنانچه تغییرات عمیق در اخلاق و برنامه خواب او ایجاد شود بهتر است با متخصص مشورت نمایید.
برای فرزند اول خیلی سخت است که مطمئن شود شما او را نیز به اندازه فرزند دوم دوست دارید، زیرا او می بیند شما وقت زیادی را با فرزند دوم می گذرانید. در چنین مواردی عموما" فرزند اول احساساتی از قبیل حسادت، هیجان و نفرت را با ورود عضو جدید تجربه می کند. البته این امر در خصوص کودکان کم سن از آنجایی که نمی توانند احساسات خود را در قالب کلمات بیان کنند، با بد رفتاری و لجبازی و بهانه گیری خود را نشان می دهد.حتی ممکن است کودک در این موارد انگشت خود را بمکد و یا به خوردن شیشه بپردازد. در مورد کودکان بزرگتر از آنجایی که می خواهند ظرفیت صبر شما را بسنجند، ممکن است رفتار بدی داشته باشند، اشیاء را پرت کنند و یا اینکه از خوردن غذا خودداری کنند. این موارد ممکن است تا زمان پذیرش فرزند دومی توسط اولی ادامه یابد.
هووی فرزند اول
حسادت در بین همه خواهرها و برادرها دیده میشود و اکثراً هم کار به جر و بحث و دعوا ختم میشود. گاه نیز وضع از این هم بدتر شده و به کتک زدن یکدیگر میرسد. اما ریشه این مشکل چیست؟ در اغلب موارد با تولد نوزاد جدید، فرزند بزرگتر احساس میکند جایگاه خود را در خانواده از دست داده است و به همین خاطر سعی میکند موقعیت خود را حفظ کند. در چنین شرایطی کمکم ناراحتی و حسادتهای او شروع میشود. اما وقتی محیط منزل، صحنه دعوا، جیغ، فریاد و گریههای بچهها میشود، رفتار صحیح چیست؟
در بعضی خانوادهها به محض اینکه بچهها شروع به جر و بحث میکنند، والدین سعی میکنند محیط خانه را به هر قیمتی که شده آرام کنند. بعضی دیگر از والدین نیز در چنین شرایطی واسطه بین کودکان میشوند و با مهربانی مشکل آنها را حل و فصل میکنند. اما در واقع، این مشاجرات میتواند نتیجه مثبتی برای کودکان داشته باشد. حسادت یک احساس لازم در بین کودکان است که رشد شخصیت و اخلاق اجتماعی آنها را شکل میدهد. در خلال این جر و بحثها، کودک رفتارهای شخصی و ظرفیت خود را میشناسد.
همین حسادتها هر کدام را به سمت قابلیتها و تواناییهای مثبت هدایت میکند و ثمره آن در آینده، شخصیت و تواناییهای متفاوت بچههاست که خود آنها نیز به خوبی این موضوع را درک خواهند کرد. یکی از علل مهم حسادت فرزند بزرگتر این است که او معمولا عهدهدار بخشی از مسئولیتهای خانواده است و باید آرزوهای برآورده نشده پدر و مادر را عملی کند. در حالی که والدین تجربه بیشتری برای تربیت و پرورش فرزند کوچکتر کسب میکنند و او چندان نگرانی از آینده ندارد. او از لحاظ عاطفی به پدر و مادر نزدیکتر است و به نظر میرسد بیشتر مورد نوازش آنهاست.
همین مسئله موجب حسادت فرزند بزرگتر میشود و او سعی میکند برای خود قلمرو داشته باشد. پدر و مادر باید روشهایی را بشناسند و ابتکار عمل داشته باشند تا فرزند بزرگتر احساس سلطه بر فرزند کوچکتر پیدا نکند. شش سال؛ فاصله سنی ایدهآل بین فرزندان؟
یکی از سؤالاتی که اکثر والدین در مورد تولد فرزندانشان مطرح میکنند فاصله سنی بین فرزندان است چرا که این مسئله یکی از عوامل مهم در بروز حسادت بین آنهاست. اگر اختلاف سنی کم باشد، بچهها زودتر با هم ارتباط برقرار کرده، دوست میشوند و بازی میکنند. با این حال رقابت و حسادت بین بچهها را به هیچ وجه نباید نادیده گرفت. اگر این فاصله سنی یک یا دو سال باشد، این بحران طبیعی و موقتی است. بر عکس، تولد خواهر یا برادر جدید برای کودک سه ساله سن ورود به مهد کودک اتفاقی ناگوار و در واقع فاجعهای است.
برخی از پزشکان اطفال توصیه میکنند که فاصله سنی بچهها 5 تا 6 سال باشد. در این صورت پرخاشگری جای خود را به مهربانی و محبت میدهد. فرزند اول تا این سن توانسته لذت تک فرزند بودن را در خانواده درک کند و حالا راحتتر میپذیرد که مادر وقت خود را به فرزند دیگر نیز اختصاص دهد. هرگز در مشاجرات بچهها دخالت نکنید!
جر و بحث بین بچهها موضوع نگران کنندهای نیست، زیرا حسادت بخشی از رشد شخصیت و زمینه کاهش قدرت مطلق فرزندان و امری سازنده است. این خصلت در پسران و دختران به شیوههای مختلف بروز میکند. اما اگر بچهها دائم با هم دعوا میکنند و هیچ آتش بسی برقرار نمیشود، باید با یک مشاور یا روانشناس مشورت کرد.
داشتن خواهر و برادر در واقع زمینهای برای کودک به وجود میآورد که او را برای زندگی در اجتماع آماده میکند. جایگاهی که کودک در رابطه خواهر و برادری دارد، نیز تعیین کننده است. شما میتوانید با محول کردن یک وظیفه خاص به هر یک از فرزندان، احساس حسادت و بدجنسی را وجود آنها کمرنگ کرده و از طرفی نیز به آنها کمک کنید که هر یک هویت و شخصیت مستقلی داشته باشند.
این بدان معنا نیست که در روابط بچهها هیچ دخالتی نداشته باشید، بلکه باید راه صحیح رفتار با هر کدام را بدانید. اگر آنها مدام با هم دعوا میکنند، برای آرام کردن شرایط، میبایست تواناییها و استعدادهای هر کدام را مد نظر داشته باشید و هیچ وقت آنها را با هم مقایسه نکنید زیرا این تصور را در ذهن کودک ایجاد میکند که شما برادر یا خواهر او را بیشتر دوست دارید. توجه داشته باشید خرید هدیههای یکسان تنها راه حل این مشکل نیست، بلکه باید سعی کنید در مشاجرات آنها دخالت نکنید. بچهها در قالب دعوا و جر و بحث با مفاهیمی مانند همیاری، کمک و شراکت آشنا میشوند.
این موقعیت، بسیار مشکل است اما مطمئن باشید نتیجهای مفید خواهد داشت. مانع از اعمال خشونت شوید درست است که حسادت نتایج مثبتی در پی دارد اما جنبه منفی آن را نیز نباید فراموش کرد. در واقع حسادت این احساس را در کودک به وجود میآورد که به او خیلی علاقه ندارید. زمانی که حسادت بچهها به کتک زدن یکدیگر میرسد، بسیار باید دقت کنید. اگر کودک شما منزوی شده و با محیط و اطرافیانش ارتباط برقرار نمیکند، در واقع زنگ خطری برای شماست. خشونت و عصبانیت، گوشهگیری، مشکلات خواب و تغذیه علائم این ناراحتی محسوب میشوند.
در چنین موقعیتی بیشتر به او محبت کنید و به او اطمینان خاطر دهید که چه جایگاهی در خانواده دارد. مادر باید این نکته را به فرزندش بیاموزد که با تولد نوزاد جدید عشق و علاقه پدر و مادر بین آنها تقسیم نمیشود، بلکه این مهر و محبت برای هر دوی آنهاست.
حسادت در حد پایین ایرادی ندارد اما اگر خیلی زیاد شود مانع محبت و آرامش میشود. و سخن آخر اینکه... برای هر کدام از فرزندتان زمانی را در نظر بگیرید، به محبت و علاقه نسبت به آنها کاملا فکر کنید و به هر کدام بگویید که جایگاهی در قلب شما دارند.
روانشناسی کودک گفتن جملاتی از این قبیل که «من هر دوی شما را یکسان دوست دارم» چندان مفید و ارزشمند نمیداند. این سخنان شاید برای حل و فصل دادن مشاجرات بین کودکان راه حل معقولی به نظر برسد اما با واقعیت در تضاد است. به شیوههای مستقل به امور فرزندانتان رسیدگی کنید، به آنها شخصیت بدهید و تفاوتهای آنها را بشناسید. دوست داشتن به روشهای متفاوت به معنای بیشتر یا کمتر دوست داشتن یک فرزند نیست. تنها نکتهای که والدین باید رعایت کنند این است که به هر کدام از بچهها را محترم بشمارند.
-
فرزندان اول موفقتر اما خودپسندترند!
فرزندان اول خانواده معمولا باهوش تر و موفقتر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند.
محققان میگویند؛ فرزندان اول در خانواه موفقتر اما کمتر متکی هستند.
بر اساس تحقیق جدیدی که از سوی پژوهشگران فرانسه انجام گرفته، فرزندان اول به احتمال بیشتر در زندگی و کار موفق هستند اما در عوض کمتر روحیه همکاری و تعاون دارند و در مقایسه با فرزندان کوچکتر و جوانتر خانواده کمتر به دیگران متکی هستند.
این پژوهش توسط محققان انستیتو علوم تکاملی فرانسه در مونتپلیر انجام گرفته و نشان میدهد که فرزندان اول به طور کلی باهوشتر هستند و در مقایسه با سایر خواهرها و برادرانشان بیشتر رهبر و مدیر و راهنما میشوند اما این ویژگی باعث میشود که آنها بیشتر خودبین و خودپسند باشند و کمتر به دیگران اطمینان کرده و کمتر با آنها مشارکت و همکاری میکنند. این یافته حاصل مطالعه روی ۵۱۰ دانش آموز بوده و در مجله علمی نیوساینتیست منتشر شده است.از سویی دیگر نتایج تحقیقات قبلی نیز نشان می داد که آنها وظیفه شناس تر، جاه طلب تر و سلطه جوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند .
جالب است که بدانید تقریبا همه فضانوردان مردی که به فضا رفته اند بزرگترین فرزند یا بزرگترین پسر خانواده شان بوده اند و در طول تاریخ نیز (حتی زمانی که خانواده های پرفرزند معمول بوده است) بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بوده اند.
بد نیست بدانید برخی از شخصیت ها نظیر هیلاری کلینتون، ریچارد برانسون، جی.کی.رولینگ (نویسنده کتابهای هری پاتر)، وینستون چرچیل همچنین بعضی از ستاره های سینما از جمله: کلینت ایستوود، جان وین، سیلوستر استالونه، بروس ویلیس، و همه بازیگرانی که نقش جیمز باند را بازی کرده اند، همگی فرزند نخست خانواده بوده اند. پژوهشگران پیش از این نیز تاکید کرده بودند که فرزندان اول خانواده ها باهوش تر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند.
مطالعات انجام گرفته از سوی متخصصان هلندی نشان داده بود که فرزندان اول خانواده ها معمولاباهوش تر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند.
نتایج یک مطالعه دیگر که بر روی ۱۰۰۰ کودک صورت گرفت و طی آن میزان ضریب هوشی این کودکان از زمان نوجوانی تا سن ۱۸ سالگی ارزیابی شده است نشان داد که میزان ضریب هوشی خواهرها و برادرها تحت تاثیر ترتیبی که متولد می شوند، قرار دارد.
این تحقیق که در مجله هوش منتشر شده است نشان داد که خواهرها و برادرهای بزرگتر در اکثر موارد از ضریب هوشی بالاتری برخوردار هستند. این پژوهش، تازه ترین بررسی است که نشان می دهد، ترتیب تولد فرزندان در خانواده روی ویژگی های فردی از جمله خطر ابتلابه بیماری های سرطان و آسم، وزن و حتی طول عمر تاثیر قدرتمندی بر جای می گذارد. این دانشمندان همچنین معتقدند که ترتیب تولد فرزندان می تواند روی فاکتور چپ دست یا راست دست بودن برای نوشتن و درک و چگونگی روابط جنسی آنها در طول عمرشان تاثیر بگذارد.
منابع:آنچه مسلم است رفتار والدین با اولین فرزند خود با رفتاری که با فرزندان بعدی دارند متفاوت است. نگرشها، انتظارات و مهارتهای فرزندپروری و نیز نگرانیهای آنان در نتیجه تجربهای که با فرزند اول به دست میآورند تغییر میکند، به طور کلی والدین به اولین فرزند خود توجه بیشتری میکنند و با او بیشتر حرف میزنند در مقابل از او توقع و انتظارات بیشتری نیز دارند. از اینروست که برخی روانشناسان معتقدند که فرزندان اول در مقایسه با فرزندان بعدی بسیار جویای موفقیت هستند، برونگراترند، به حمایت دیگران نیاز بیشتری دارند، بیشتر به اطاعت از مراجع قدرت و جلب نظر و تایید بزرگسالان راغبند، وجدان اخـلاقـی نـیـز در آنان بیشتر است، بیشتر مستعد گناهاند، همکاری و احساس مسوولیت بیشتری دارند و کمتر پرخاشگرند.
براساس یک کار تحقیقاتی، انگیزه پیشرفت در فرزندان اول بیش از بچههای دیگر است و آن هم به این دلیل است که بچههای اول به حرف پدر و مادرشان درباره خوب درس خواندن و دیگر موارد گوش میدهند. نکته جالب این که به ترتیب تولد از اول به آخر از میزان انگیزه پیشرفت به طرز منفی کاسته میشود که شاید علت این امر این باشد که والدین برای فرزندان بعدی وقت کمتری را صرف میکنند و بیشتر وقت و حوصله خود را برای تربیت و توجه به فرزند اول اختصاص میدهند.
مـایـکـل گـروس یـک کـارشـنـاس امـور تـربـیـتی استرالیایی در کتاب خود با عنوان این که چرا فرزندان اول خانواده بر دنیا حکومت میکنند و فرزندان آخر مـیتـوانـنـد دنـیـا را عوض کنند، مینویسد: تمام فضانوردان آمریکایی اولاد اول خانواده بودهاند. بیش از نیمی از تمام روسای جمهوری آمریکا و بـیـشـتـر برندگان جوایز نوبل فرزند اول خانواده بودهاند. به گفته وی تنها تکفرزندان، ویژگیهای شبیه اولاد اول را دارند. تحقیقات نشان میدهد تک فرزندان اعتماد به نفس و قدرت بیان بیشتری نسبت به سایر کودکان دارند. از قوه تخیل خود بیشتر اسـتـفــاده مــیکـنـنـد و از عـزت نـفـس سـالـمتـری برخوردارند. او معتقد است که والدین باید بسته به ایـن که کودک فرزند چندم خانواده است رفتار متفاوتی با او داشته باشند.
چرا رفتارهای متقاوت
اولین فرزندان در هر خانواده از یک موقعیت برتری برخوردارند. این موقعیت تا زمان تولد دومین فرزند ادامه مییابد ولی با تولد فرزند دوم ناگهان محبت و توجه والدین و دیگر اطرافیان نسبت به آنان کمتر میشود. از آنجایی که والدین و اطرافیان الگوی رفتاری خاصی برای نحوه برخورد خود با فرزند اول در مقابل این تنزل ندارند و اغلب با رفتارهای ناشیانه خـود فـرزنـد اول را نسبت به فرزند دوم نهتنها بیعلاقه میکنند، بلکه حسادت را در وجود او تحریک میکنند.بررسیها نشان داده است که رفتارهای روانی ناهنجار در فرزندان اول بیشتر است که دلیل آن تنزل مرتبه فرزند اول پس از کودک دوم است. خـصـوصـا زمـانـی کـه مـادر و پدر به جنسیت فرزندشان توجه داشته باشند و فرزند دوم جنس مورد علاقهشان باشد.الـبـتـه هـمه پدر و مادرها چنین نیستند. برای بعضیها فرزند ارشد، علیرغم تولدهای بعدی فرزند مورد احترام است و از چنان اعتبار و حیثیتی برخوردار است که فرزندان دیگر دارای آن احترام نیستند.
آنچه مسلم است تربیت فرزند اول بیش از تربیت سایر فرزندان مستلزم دقت و کاردانی است، به طوری که در تربیت فرزند ارشد باید خیلی دقت شود، چون شیوع اختلالات رفتاری و روانی فرزندان اول ناشی از رفتار نادرست والدین است. باید روشی به کار برد که گمان نکنند سزاوار احترام و امتیاز خاصی هستند و از سوی دیگر فکر نکنند که حقوق آنان نسبت به دیگران کمتر رعایت شده و حقی از آنان ضایع شده است.
کارشناسان میگویند که فرزند ارشد این تمایل را دارد که گمان کند از یک طرف والدین خصوصا مادر او را ترک کرده و به حال خود گذاشتهاند و از سوی دیگر برادر و یا خواهر کوچکتر او را از حق خود محروم کردهاند. بـنـابراین رفتارهای تربیتی در فرزند اول بایدبهگونهای باشد که فرزند فکر نکند که مادر فقط منحصر به اوست و ازطرفی فکر نکند که با آمدن فرزند دیگر فراموش شده است.
والدین نیز باید فرزند ارشد را راهنمایی کنند که نسبت به برادران و خواهران کوچکتر همانند پدر و مادر رفتار حمایتگر داشته باشد، حتی میتوانند او را در مراقبتهای بچه نوزاد شرکت دهند. هرگز نباید فرزند ارشد را در مقایسه با کوچکتر خود تحقیر کرد، هرچند که افراط در توجه نسبت به فرزند ارشد سبب بروز نخوت و غرور زیاد او میشود. والدین باید با تدبیر و مهارت فرزند ارشد را وادار کنند که کاردانی و فداکاری و محبت خود را به سود کوچکترها به کار ببرد و از به کار بردن نیروی تعرضی علیه آنها خودداری کند.
نتیجه این که فرزند ارشد با دو خطر روبهروست او را کمتر یا بیشتر از ارزش واقعیش گرفتن که هر دو مـوجـب اختلال رشد اجتماعی او شده و گاهی هـماهنگی و تعادل میان گروه برادران را به هم میزند. تقریبا همه فرزندان اول مانند تک فرزند هستند بهرهمندی از توجه تمام و کمال والدین هم موهبت و هم مصیبت برای آنان است. از سویی اعتماد به نفس و قاطعیت در تنها فرزند پرورش مییابد و از سویی تنها مرکز توجه بوده و میتواند به توقعات زیاد غیرواقعبینانهای منجر شود. تکفرزندها معمولا در کنار بزرگترها احساس راحتی میکنند اما آنها به واقع به دوستی و نزدیکی با بچهها نیاز دارند به همین خاطر قرارهایی برای بازی با همسالان فرزند خود تـنـظـیـم کـنـیم تا بدترین وسیله مهارتهایی مثل مشارکت دوستی و حل مشکلات را تعریف کنید.
مقصر کیست؛ شما یا کودکتان؟
قبل از آن که کودکتان به دنیا بیاید حتما شما و همسرتان به روشی که مایل هستید او را بزرگ کنید میاندیشید. این مشغولیت فکری امری طبیعی است چرا که دانستن شیوه برخورد با کودک در مراحل مختلف رشد امری ضروری است لذا سعی دارید قبل از تولد یکایک شیوههای تربیتی روحی و جسمی نوزاد را مورد بررسی قرار دهید تا در ادامه راه دچار اشتباه نشوید. امروزه شیوه تعلیم و تربیت وارد مرحله جدیدی شده است.
پیشتر پدر و مادر بودن یک امر ساده بود. هر کس چندین بچه داشت و آنها را برحسب شعور و قوه ادراکش و براساس آداب و رسوم قدیمی بزرگ میکرد و بچههای بد تربیت بچههایی بودند که نتوانسته بودند از آموزش خوبی که به آنها داده شده بود به خوبی بهره بگیرند چنانچه اگر کودکی دچار خطایی میشد همه کاملا معتقد بودند که این فقط تقصیر خودش است و نه هیچکس دیگر. مقررات تربیتی سخت و خشن بود. اما کودک در سالهای اول زندگیش موظف به رعایت آنها نبود.
نوزاد موجود کوچکی بود که احتیاج به خوردن و شستشو داشت و هیچ آموزشی برایش لازم نبود.مادران هم هر وقت که نوزاد تقاضای شیر میکرد به او شیر میدادند اگر گریه میکرد او را در آغوش میگرفتند و او را برای این که به خواب رود تکان میدادند اما با تـغـییر اصول تعلیم و تربیت مادران دریافتند که کودکشان فقط به غذا و شستشو نیاز ندارد باید تعلیم و تربیت را از گهواره آغاز کرد دیگر هر کس آزاد نیست بر طبق آنچه که درک میکند بچهاش را بزرگ کند.
برای این که آینده کودک به خطر نیفتد باید از همان آغاز تولد والدین روش منظمی را به کار گیرند. تکان دادن بچه وقتی که خوابش نمیآید، در آغوش گرفتنش به محض این که گریه کرد و دادن شیر به او هر وقت که خواست منع گردید. حال باید به ساعت نگاه کرد نه به کودک.
با آمدن علم روانشناسی تحولی در روش تعلیم و تربیت به وجود آمد.
فروید کشف کرد که انسان در ضـمـیــر نـاخـودآگـاهـش، خـاطـرات بـد، تـمـایـلات غیرمنطقی، نگرانیها، اضطرابهایش را پنهان میکند که بازتاب آن در ضمیر آگاه به صورت اختلالات روانی، بیماری عصبی، وسواس و عقده خواهد بود. از نظر فروید همه اختلالات روانی افراد از تمایلات سرکوب شده دوران کودکی سرچشمه میگیرند.
به نـظر برخی از روانکاوان اضطراب بشر ناشی از نخستین ضربه لحظه تولد است. روش تربیتی روانکاوان اثرات خوب فراوان و نامطلوب اندکی برجای گذاشت. یکی از اثرات خوب این بود که این واقعیت را آشکار ساخت دیگر نوزاد یک حیوان کوچک نیست و از همان روز تولد نه تنها قادر است رفتارهای انعکاسی داشته باشد بلکه رفتارهای عاطفی نیز از او سر میزند. در واقع نوزاد از همان لحظه که اندامهای بدنش به وجود میآید روانش نیز تشکیل میگردد.
براساس روش تربیتی روانکاوان برای این که روان کودک دچار اختلال نشود و عقدهای به وجود نیاید سعی میشد هر خواسته کودک فورا ارضا گردد بخصوص در سنین اولیه کودکی، یعنی به کودکتان هر وقت که خواست غذا بدهید. بگذارید کودک برای این که تمایل به پرخاشگریش را ارضاء کند اسباببازیهایش را بـشـکند در غیر این صورت آن تمایل در ضمیر ناخودآگاه کودک پنهان میشود. اگر چیزی را از او دریغ کنید او دچار احساس حقارت خواهد شد با این روش تربیتی کودک اگر مرتکب خطایی میشد کسی او را سرزنش نمیکرد بلکه خانواده را مورد سرزنش قرار میدادند که نتوانسته بود فرزند خود را به خوبی درک کند. بدین طریق روانکاوی وارد زندگی مردم شد و همه والدین و مربیان بدون این که متوجه باشند آن را به کار میبرند.
-
رفتار با فرزند اول وقتی فرزند دوم به دنیا می آید
فرزند اول آیا میدانید که وقتی فرزند دومتان به دنیا می آید، چگونه باید فرزند اولتان را آماده ورود او کنید؟ ابتدا باید دقت داشته باشید که فرزند اولتان نیازمند دنیایی از توجه و علاقه است تا اطمینان پیدا کند که بچه دوم و جدید جایگزین او نخواهد شد.
در اینجا به ده شیوه مفید و سودمند اشاره می کنیم که با به کار بستن آنها می توانید به راحتی فرزند اولتان را برای ورود بچه دوم آماده سازید.
۱- برنامه ای ترتیب دهید که فرزند اولتان اوقات زیادی را با پدرش تنها باشد. باید بدانید که اختلاف سنی خیلی کم ( کمتر از سه سال ) بین بچه ها، همیشه می تواند باعث به وجود آمدن برخوردها و اختلافاتی بین بچه ها شود، چرا که هر دو نیاز شدید و فراوانی به توجه والدین دارند. پس، در صورتی که اختلاف سن بین فرزند اولتان با فرزند دوم کمتر از سه سال است، اطمینان حاصل نمایید که وقت کافی در اختیار بچه اول قرار می دهید تا او احساس کمبود پیدا نکند. به خصوص، او نیاز خواهد داشت که اوقات زیادی را با پدرش به تنهایی به سر ببرد.
۲- کتابهای مربوط به اطفال شیرخواره و کوچک را برای فرزندتان بخوانید. حتی زمانی که باردار و در انتظار ورود فرزند دومتان هستید، توجه، عشق و علاقه کامل و صددرصد شما معطوف به فرزند اولتان خواهد بود و همین به او کمک می کند که خودش را با آن موقعیت جدید منطبق و سازگار سازد. کتابهایی را برایش بخوانید که با به دنیا آمدن بچه های کوچک و اضافه شدن آنها به جمع خانواده مرتبط هستند و در مورد طفل داخل شکم تان با او صحبت کنید. گرچه، ممکن است فرزند اولتان، به طور کامل صحبت های شما را درک نکند. ولی به این شکل، اطلاعات لازم را کسب می کند و در رابطه با ورود بچه جدید به خانواده توجیه و آماده می شود.
۳- زمان تغییر دادن ها را به طور متناوب تنظیم کنید. اگر لازم می دانید که تخت یا اتاق جدیدی را برای ورود فرزند دومتان تهیه کنید، این تغییرات را دست کم چهار تا شش هفته قبل از به دنیا آمدنش صورت دهید. به این ترتیب، احتمالش خیلی کم خواهد بود که فرزند اولتان در رابطه با این تغییر و تحولات احساس ناراحتی پیدا کند و حس حسادتش تحریک شود. به هر صورت، هر گونه تغییر و تحولی را که لازم می دانید صورت دهید وبه هیچ وجه این تحولات نباید همزمان با به دنیا آمدن بچه جدید انجام شود.
۴- فرزند اولتان را تشویق کنید که رابطه ملایم و خوبی با بچه جدید برقرار کند. به او مفهوم ملایمت در نوازش طفل شیرخواره را یاد بدهید و قبل از به دنیا آمدن بچه دوم، این اعمال ملایم را با او تمرین کنید. به این ترتیب، قبل از آن که خواهر یا برادر بزرگ یک بچه شود، مفهوم برقراری یک ارتباط ملایم را می فهمد.
۵- بگذارید که فـــــرزند اولتان یک بچه باقی بماند و دوران خوش و خاطره انگیـــز خردسالــــی اش حفظ شود. علیرغم این حقیقت که فرزند اولتان تبدیل به خواهر یا برادر بزرگتر میشود، او را از فعالیتهای مختص دوران خردسالی اش محروم نکنید و نشاط وسرخوشی مختص آن زمان را از او نگیرید.
تصور نکنید که با به دنیا آمدن بچه جدید، فرزند اولتان مجبور است که به جای خوابیدن در گهواره اش،روی یک تخت دیگر بخوابد،به خصوص اگر احساس میکنید که از خوابیدن در گهواره اش،هنوز لذت میبرد و در آن راحت است. اگر هنوز از پوشک استفاده میکند، بگذارید اوضاع به همان روال پیش برود و اگر به او شیر میدهید آنرا قطع نکنید.چرا که او هنوز خودش یک بچه است و نیازهای خاص خودش را دارد! انتظار این را داشته باشید که او دوست داشته باشد مثل سابق در آغوش گرفته شود و از گرمای تن شما و زمزمه ها و راز و نیازهایی که زیر گوشش نجوا میکردید، برخوردار شود.
۶- خودتان را آماده مواجهه با بداخلاقی ها، عصبانیت ها، تندخویی ها، بی حوصلگی ها و ترشرویی های او کنید. اگرفرزند اولتان نق نقوتر، بداخلاق تر و وابسته تر از همیشه به نظر رسید، غافلگیر و شوکه نشوید. او نیاز دارد که ابراز وجود کند و اطمینان یابد که جایش در خانواده هنوز ایمن است. با گذشت زمان و ملاحظات خاص شما، فرزند اولتان به جای حسادت نشان دادن از خودش، در رابطه با نقش جدیدش در خانواده، حس تسلط و کنترل پیدا می کند و خودش را با وضعیت جدید سازگار و منطبق می سازد.
۷- به او یادآوری کنید که زمانی خودش هم یک طفل شیرخواره و کوچک بود. به او عکسهای دوران نوزادی اش و هدایایی را نشان دهید که وقتی تازه متولد شده بود، دریافت میکرد و علاقه و توجهی را به یادش بیندازید که در آن زمان کسب می کرد.
۸- چند اسباب بازی ویژه و مخصوص برایش بخرید. خریدن اسباب بازی های جدید برای فرزند اولتان هم مفید و سودمند واقع خواهد شد. چرا که وقتی فرزند دومتان به دنیا می آید و دنیای توجه و هدایا معطوف او می شود، فرزند اولتان چیزهایی برای خودش خواهد داشت که سرش با آنها گرم باشد وبه خواهر یا برادر کوچکش حسادت نکند.
۹- پیشاپیش فرزند اولتان را تشویق کنید که بعد از به دنیا آمدن بچه دوم،کمکتان کند. این عمل به او حس توانایی، کاردانی، شایستگی، لیاقت و توانمندی می بخشد. وقتی بچه جدید به دنیا می آید، فرزند اولتان می تواند با آوردن پوشک برای مادرش یا تکان دادن یک اسباب بازی مقابل صورت بچه کمک سودمندی ارائه دهد.
۱۰- به او مزایای خواهر یا برادر بزرگتر بودن را نشان دهید. فرزند اولتان را درگیر فعالیت هایی کنید که قادر به انجامشان است و می تواند او را از بچه تازه متولد شده مجزا کند، و به این ترتیب این پیام را به او برسانید که چون دیگر یک طفل کوچک نیست، می تواند کارهای خاصی را انجام دهد. او را در آغوش بگیرید، درحالی که برایش کتاب می خوانید عکس هایش را به او نشان دهید، یک جدول یا معمای ساده را باهم حل کنید و دیگر فعالیت هایی را با او انجام دهید که لازمه و متناسب با سن و رشدش هستند، به این ترتیب، شور و شوق او از بزرگ شدنش و انجام کارهایی ادامه پیدا می کند که وقتی نوزاد بود قادر به انجامشان نبود، ولی حالا از توانایی انجام آن برخوردار است.
خواه بچه جدیدی به جمع خانواده اضافه شود و یا فرزند نوجوانتان به قصد تشکیل زندگی یا ادامه تحصیل، جمع خانواده را ترک کند، همواره تغییر و تحولات در خانواده ها نیازمند سازگاری های بنیادین و ریشه ای روانی، ذهنی، روحی و جسمانی هستند.
پژوهشگران و محققان مسایل خانوادگی، پیدایش این تغییر و تحولات در زندگی روزمره اعضای خانواده را تنش زاترین حالت ممکن معرفی کرده اند. پس، اگر فرزندان نوپا و کوچک تان در خلال این چارچوب زمانی، تا حدی سیر قهقرایی را طی کنند، نبایستی نگران شوید و باید آن را امری طبیعی بدانید که بسیار موقتی، گذرا و زود گذر است.
به دنیا آمدن فرزند جدید احساسات خاصی را در فرزندان قبلی بوجود می آورد. بروز نوعی حسادت در این موقعیت می تواند طبیعی باشد اما عملکرد شما و عدم غفلت از فرزند قبلی همهء اعضاء خانواده را در گذر از این موقعیت یاری می کند. نقش شما اساسی است. بیشتر بدانید... برای کودکان اضافه شدن یک عضو جدید به خانواده ممکن است چندان خوشایند نباشد.
واقعیت این است که اکثر کودکان در چنین موقعیتی احساس حسادت می کنند و به راحتی این احساس را در رفتارشان نشان می دهند. پذیرفتن فرزند جدیدی در خانواده برای کودکان سنین 1 تا 3 سال و نیمه مشکلتر است زیرا هنوز خیلی به والدینشان وابسته هستند. حتی گاهی عکس العملهای شدیدی از خود نشان می دهند که دقت شما را می طلبد. البته اگر حساسیتها خیلی بحرانی شد بهتر است نزد مشاور بروید. اما والدین برای آماده کردن فرزند بزرگتر چه اقداماتی می توانند به عمل آورند؟
آمادگی برای ورود عضو جدید، به حفظ آرامش طی این دوره انتقالی کمک می کند. خانم سارا ف. که یک پسر سه ساله و یک نوزاد دختر دارد تجربهء خود را برای ما نقل کرده است: وقتی به دخترم شیر می دادم، سامان (پسرم) از من خواست با او توپ بازی کنم. او از دست کودک جدید خیلی ناراحت شد چون احساس کرد من درخواستش را رد کرده ام، و شروع به گریه کرد. لازم بود تا کاری کنم که غصه نخورد و بین او و خواهرش کینه بوجود نیاید. به او گفتم: وقتی خواهرت شیرش را خورد می توانی با او بازی کنی. بعد توپ کوچکی را که برای دخترم خریده بودم به او دادم تا بعد از شیر، به آرامی با او بازی کند. دراینجا حس کردم که از خوشحالی چشمانش برق زد و احساس یک برادر بزرگتر به او دست داد. ضمنا عکسی از اولین بازی دونفرهء آنها گرفتم و در اتاقشان قاب کردم.
در اینجا به ذکر چند نکته می پردازیم که شما می توانید به کودکتان کمک کنید فرد جدید را راحتتر بپذیرد:
۱. با هم نقش مـــــادر را بازی کنید. برای فرزند بزرگتر عروسک یا خرس مورد علاقه اش را بخرید و او را مامان عروسک بکنید. برایش توضیح دهید که نوزاد جدید خیلی ظریف و حساس است. بگذارید غذا دادن، بغل کردن و تمیز کردن نوزاد را با عروسکش امتحان کند. اجرای نقش مادر باعث می شود به هردوی شما خوش بگذرد .وقتی خوب از عهدهء کارش برآمد تشویقش کنید.
۲. اتاق نـــــوزاد را با هـــم تــــزئین کنید. بگذارید فرزند بزرگتر یک نقاشی قشنگ مخصوص این اتاق بکشد و آن را همانجا نصب کنید. این کار باعث می شود احساس کند از گردونهء فعالیتهای خانه خارج نشده و در احساس خوشحالی ورود فرزند جدید سهیم است.
۳. از او بخواهیـــد در ماجــــــرا سهیـــــم باشد. وقتی نوزاد را به منزل آوردید اجازه دهید کودک بزرگتر به شما کمک کند و از او یاری بخواهید. گرچه شما تلاش کرده اید ذهن او را برای ورود فرزند جدید آماده کنید ولی هنوز احتمال دارد از خود مقاومت نشان دهد. ممکن است دوباره مانند سالهای قبل بچگانه حرف بزند یا شیشه شیرش را بخواهد. این یک رفتار طبیعی است و زیاد طول نخواهد کشید. بگذارید این رفتار را داشته باشد و با او برخورد نکنید. حتما او را مانند قبل بغل کنید و نوازش نمائید و ببوسید و ابراز محبت به او را از قبل نیز بیشتر کنید. اوقات خاصی را فقط به او اختصاص دهید و با یکدیگر خلوت کنید. می توانید با هم بازی کنید یا برایش اختصاصا داستان بخوانید یا با او غذا بخورید.
۴. با هــــم کتاب بخـــوانید. کودکان عاشق داستان خواندن شما هستند، مخصوصا اگر ماجرای کتاب در مورد آنها باشد. با هم به سمت یک کتابفروشی یا کتابخانه قدم بزنید و کتاب یا داستانی درمورد "برادر یا خواهر بزرگتر شدن" برایش بگیرید. از اوقاتی که تنها با هم هستید لذت ببرید و کتاب را برایش بخوانید.
ملاحظه می کنید که راههای مختلفی برای آماده کردن فرزندان بزرگتر جهت قبول فرزند جدید وجود دارد. درک و آگاهی شما از فشارهائی که ورود فرد تازه به خانواده وارد می کند اعضاء خانه را در گذر از این دوره یاری خواهد کرد.
تولد فرزند دوم به منزله استرس برای فرزند اول است
فرزندان اول با تولد فرزند بعدی احساس می کنند توجه و محبت والدین را از دست داده اند، به همین دلیل این مورد برای آنها به منزله استرس می باشد.به گزارش سلامت نیوز به نقل ازمهر ، کارشناسان تربیتی معتقدند در حدود 6 تا 8 هفته اول پس از تولد عضو جدید، نیازها ، خواسته ها و حتی بهانه های فرزند اول به اوج می رسد و چنانچه والدین از این تغییرات اطلاع داشته باشند ، بهتر می توانند به هماهنگ شدن و تعادل اوضاع کمک کنند.براساس اعلام نظر کارشناسان ، البته برخی از این تغییرات عادی است اما چنانچه تغییرات عمیق در اخلاق و برنامه خواب او ایجاد شود بهتر است با متخصص مشورت نمایید.
برای فرزند اول خیلی سخت است که مطمئن شود شما او را نیز به اندازه فرزند دوم دوست دارید، زیرا او می بیند شما وقت زیادی را با فرزند دوم می گذرانید. در چنین مواردی عموما" فرزند اول احساساتی از قبیل حسادت، هیجان و نفرت را با ورود عضو جدید تجربه می کند. البته این امر در خصوص کودکان کم سن از آنجایی که نمی توانند احساسات خود را در قالب کلمات بیان کنند، با بد رفتاری و لجبازی و بهانه گیری خود را نشان می دهد.حتی ممکن است کودک در این موارد انگشت خود را بمکد و یا به خوردن شیشه بپردازد. در مورد کودکان بزرگتر از آنجایی که می خواهند ظرفیت صبر شما را بسنجند، ممکن است رفتار بدی داشته باشند، اشیاء را پرت کنند و یا اینکه از خوردن غذا خودداری کنند. این موارد ممکن است تا زمان پذیرش فرزند دومی توسط اولی ادامه یابد.
هووی فرزند اول
حسادت در بین همه خواهرها و برادرها دیده میشود و اکثراً هم کار به جر و بحث و دعوا ختم میشود. گاه نیز وضع از این هم بدتر شده و به کتک زدن یکدیگر میرسد. اما ریشه این مشکل چیست؟ در اغلب موارد با تولد نوزاد جدید، فرزند بزرگتر احساس میکند جایگاه خود را در خانواده از دست داده است و به همین خاطر سعی میکند موقعیت خود را حفظ کند. در چنین شرایطی کمکم ناراحتی و حسادتهای او شروع میشود. اما وقتی محیط منزل، صحنه دعوا، جیغ، فریاد و گریههای بچهها میشود، رفتار صحیح چیست؟
در بعضی خانوادهها به محض اینکه بچهها شروع به جر و بحث میکنند، والدین سعی میکنند محیط خانه را به هر قیمتی که شده آرام کنند. بعضی دیگر از والدین نیز در چنین شرایطی واسطه بین کودکان میشوند و با مهربانی مشکل آنها را حل و فصل میکنند. اما در واقع، این مشاجرات میتواند نتیجه مثبتی برای کودکان داشته باشد. حسادت یک احساس لازم در بین کودکان است که رشد شخصیت و اخلاق اجتماعی آنها را شکل میدهد. در خلال این جر و بحثها، کودک رفتارهای شخصی و ظرفیت خود را میشناسد.
همین حسادتها هر کدام را به سمت قابلیتها و تواناییهای مثبت هدایت میکند و ثمره آن در آینده، شخصیت و تواناییهای متفاوت بچههاست که خود آنها نیز به خوبی این موضوع را درک خواهند کرد. یکی از علل مهم حسادت فرزند بزرگتر این است که او معمولا عهدهدار بخشی از مسئولیتهای خانواده است و باید آرزوهای برآورده نشده پدر و مادر را عملی کند. در حالی که والدین تجربه بیشتری برای تربیت و پرورش فرزند کوچکتر کسب میکنند و او چندان نگرانی از آینده ندارد. او از لحاظ عاطفی به پدر و مادر نزدیکتر است و به نظر میرسد بیشتر مورد نوازش آنهاست.
همین مسئله موجب حسادت فرزند بزرگتر میشود و او سعی میکند برای خود قلمرو داشته باشد. پدر و مادر باید روشهایی را بشناسند و ابتکار عمل داشته باشند تا فرزند بزرگتر احساس سلطه بر فرزند کوچکتر پیدا نکند. شش سال؛ فاصله سنی ایدهآل بین فرزندان؟
یکی از سؤالاتی که اکثر والدین در مورد تولد فرزندانشان مطرح میکنند فاصله سنی بین فرزندان است چرا که این مسئله یکی از عوامل مهم در بروز حسادت بین آنهاست. اگر اختلاف سنی کم باشد، بچهها زودتر با هم ارتباط برقرار کرده، دوست میشوند و بازی میکنند. با این حال رقابت و حسادت بین بچهها را به هیچ وجه نباید نادیده گرفت. اگر این فاصله سنی یک یا دو سال باشد، این بحران طبیعی و موقتی است. بر عکس، تولد خواهر یا برادر جدید برای کودک سه ساله سن ورود به مهد کودک اتفاقی ناگوار و در واقع فاجعهای است.
برخی از پزشکان اطفال توصیه میکنند که فاصله سنی بچهها 5 تا 6 سال باشد. در این صورت پرخاشگری جای خود را به مهربانی و محبت میدهد. فرزند اول تا این سن توانسته لذت تک فرزند بودن را در خانواده درک کند و حالا راحتتر میپذیرد که مادر وقت خود را به فرزند دیگر نیز اختصاص دهد. هرگز در مشاجرات بچهها دخالت نکنید!
جر و بحث بین بچهها موضوع نگران کنندهای نیست، زیرا حسادت بخشی از رشد شخصیت و زمینه کاهش قدرت مطلق فرزندان و امری سازنده است. این خصلت در پسران و دختران به شیوههای مختلف بروز میکند. اما اگر بچهها دائم با هم دعوا میکنند و هیچ آتش بسی برقرار نمیشود، باید با یک مشاور یا روانشناس مشورت کرد.
داشتن خواهر و برادر در واقع زمینهای برای کودک به وجود میآورد که او را برای زندگی در اجتماع آماده میکند. جایگاهی که کودک در رابطه خواهر و برادری دارد، نیز تعیین کننده است. شما میتوانید با محول کردن یک وظیفه خاص به هر یک از فرزندان، احساس حسادت و بدجنسی را وجود آنها کمرنگ کرده و از طرفی نیز به آنها کمک کنید که هر یک هویت و شخصیت مستقلی داشته باشند.
این بدان معنا نیست که در روابط بچهها هیچ دخالتی نداشته باشید، بلکه باید راه صحیح رفتار با هر کدام را بدانید. اگر آنها مدام با هم دعوا میکنند، برای آرام کردن شرایط، میبایست تواناییها و استعدادهای هر کدام را مد نظر داشته باشید و هیچ وقت آنها را با هم مقایسه نکنید زیرا این تصور را در ذهن کودک ایجاد میکند که شما برادر یا خواهر او را بیشتر دوست دارید. توجه داشته باشید خرید هدیههای یکسان تنها راه حل این مشکل نیست، بلکه باید سعی کنید در مشاجرات آنها دخالت نکنید. بچهها در قالب دعوا و جر و بحث با مفاهیمی مانند همیاری، کمک و شراکت آشنا میشوند.
این موقعیت، بسیار مشکل است اما مطمئن باشید نتیجهای مفید خواهد داشت. مانع از اعمال خشونت شوید درست است که حسادت نتایج مثبتی در پی دارد اما جنبه منفی آن را نیز نباید فراموش کرد. در واقع حسادت این احساس را در کودک به وجود میآورد که به او خیلی علاقه ندارید. زمانی که حسادت بچهها به کتک زدن یکدیگر میرسد، بسیار باید دقت کنید. اگر کودک شما منزوی شده و با محیط و اطرافیانش ارتباط برقرار نمیکند، در واقع زنگ خطری برای شماست. خشونت و عصبانیت، گوشهگیری، مشکلات خواب و تغذیه علائم این ناراحتی محسوب میشوند.
در چنین موقعیتی بیشتر به او محبت کنید و به او اطمینان خاطر دهید که چه جایگاهی در خانواده دارد. مادر باید این نکته را به فرزندش بیاموزد که با تولد نوزاد جدید عشق و علاقه پدر و مادر بین آنها تقسیم نمیشود، بلکه این مهر و محبت برای هر دوی آنهاست.
حسادت در حد پایین ایرادی ندارد اما اگر خیلی زیاد شود مانع محبت و آرامش میشود. و سخن آخر اینکه... برای هر کدام از فرزندتان زمانی را در نظر بگیرید، به محبت و علاقه نسبت به آنها کاملا فکر کنید و به هر کدام بگویید که جایگاهی در قلب شما دارند.
روانشناسی کودک گفتن جملاتی از این قبیل که «من هر دوی شما را یکسان دوست دارم» چندان مفید و ارزشمند نمیداند. این سخنان شاید برای حل و فصل دادن مشاجرات بین کودکان راه حل معقولی به نظر برسد اما با واقعیت در تضاد است. به شیوههای مستقل به امور فرزندانتان رسیدگی کنید، به آنها شخصیت بدهید و تفاوتهای آنها را بشناسید. دوست داشتن به روشهای متفاوت به معنای بیشتر یا کمتر دوست داشتن یک فرزند نیست. تنها نکتهای که والدین باید رعایت کنند این است که به هر کدام از بچهها را محترم بشمارند.
-
فرزندان اول موفقتر اما خودپسندترند!
فرزندان اول خانواده معمولا باهوش تر و موفقتر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند.
محققان میگویند؛ فرزندان اول در خانواه موفقتر اما کمتر متکی هستند.
بر اساس تحقیق جدیدی که از سوی پژوهشگران فرانسه انجام گرفته، فرزندان اول به احتمال بیشتر در زندگی و کار موفق هستند اما در عوض کمتر روحیه همکاری و تعاون دارند و در مقایسه با فرزندان کوچکتر و جوانتر خانواده کمتر به دیگران متکی هستند.
این پژوهش توسط محققان انستیتو علوم تکاملی فرانسه در مونتپلیر انجام گرفته و نشان میدهد که فرزندان اول به طور کلی باهوشتر هستند و در مقایسه با سایر خواهرها و برادرانشان بیشتر رهبر و مدیر و راهنما میشوند اما این ویژگی باعث میشود که آنها بیشتر خودبین و خودپسند باشند و کمتر به دیگران اطمینان کرده و کمتر با آنها مشارکت و همکاری میکنند. این یافته حاصل مطالعه روی ۵۱۰ دانش آموز بوده و در مجله علمی نیوساینتیست منتشر شده است.از سویی دیگر نتایج تحقیقات قبلی نیز نشان می داد که آنها وظیفه شناس تر، جاه طلب تر و سلطه جوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند .
جالب است که بدانید تقریبا همه فضانوردان مردی که به فضا رفته اند بزرگترین فرزند یا بزرگترین پسر خانواده شان بوده اند و در طول تاریخ نیز (حتی زمانی که خانواده های پرفرزند معمول بوده است) بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بوده اند.
بد نیست بدانید برخی از شخصیت ها نظیر هیلاری کلینتون، ریچارد برانسون، جی.کی.رولینگ (نویسنده کتابهای هری پاتر)، وینستون چرچیل همچنین بعضی از ستاره های سینما از جمله: کلینت ایستوود، جان وین، سیلوستر استالونه، بروس ویلیس، و همه بازیگرانی که نقش جیمز باند را بازی کرده اند، همگی فرزند نخست خانواده بوده اند. پژوهشگران پیش از این نیز تاکید کرده بودند که فرزندان اول خانواده ها باهوش تر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند.
مطالعات انجام گرفته از سوی متخصصان هلندی نشان داده بود که فرزندان اول خانواده ها معمولاباهوش تر از سایر خواهرها و برادرهایشان هستند.
نتایج یک مطالعه دیگر که بر روی ۱۰۰۰ کودک صورت گرفت و طی آن میزان ضریب هوشی این کودکان از زمان نوجوانی تا سن ۱۸ سالگی ارزیابی شده است نشان داد که میزان ضریب هوشی خواهرها و برادرها تحت تاثیر ترتیبی که متولد می شوند، قرار دارد.
این تحقیق که در مجله هوش منتشر شده است نشان داد که خواهرها و برادرهای بزرگتر در اکثر موارد از ضریب هوشی بالاتری برخوردار هستند. این پژوهش، تازه ترین بررسی است که نشان می دهد، ترتیب تولد فرزندان در خانواده روی ویژگی های فردی از جمله خطر ابتلابه بیماری های سرطان و آسم، وزن و حتی طول عمر تاثیر قدرتمندی بر جای می گذارد. این دانشمندان همچنین معتقدند که ترتیب تولد فرزندان می تواند روی فاکتور چپ دست یا راست دست بودن برای نوشتن و درک و چگونگی روابط جنسی آنها در طول عمرشان تاثیر بگذارد.
چاردیواری.جام جم
پزشکان بدون مرز
یک نوشته از : مریم سادات کاظمی