استرس؛ آنچه از بازماندگان حوادث طبیعی میتوانیم بیاموزیم
در طول چند سال اخیر شاهد بلایای طبیعی گوناگونی بودیم، از زلزله در کرمانشاه تا سیل در فلوریدا و طوفان در ریکو. کاملاَ واضح و مبرهن است که این حوادث برای مردمانی که درگیرش بودند بسیار تکاندهنده است و سالها زمان میبرد تا دوباره بتوانند در زندگی چه از نظر فیزیکی، چه مالی و چه روانی قد راست کنند. اما تحقیقات نشان میدهند که این وقایع تکاندهنده...
در طول چند سال اخیر شاهد بلایای طبیعی گوناگونی بودیم، از زلزله در کرمانشاه تا سیل در فلوریدا و طوفان در ریکو. کاملاَ واضح و مبرهن است که این حوادث برای مردمانی که درگیرش بودند بسیار تکاندهنده است و سالها زمان میبرد تا دوباره بتوانند در زندگی چه از نظر فیزیکی، چه مالی و چه روانی قد راست کنند. اما تحقیقات نشان میدهند که این وقایع تکاندهنده در بعضی افراد منجر به افزایش قدرت روانی و مثبتاندیشی میشود که آن را «رشد پسافاجعه» مینامند.
این بدان معنا نیست که این وقایع خوب هستند یا مردم چون در این وضعیت قرار میگیرند وضعشان بهتر میشود؛ اما مسئلهایست که متخصصان سلامت میخواهند دربارهش بیشتر بدانند و به افرادی که در این حوادث وحشتناک حضور دارند کمک کنند تا نیمۀ پر لیوان را ببیند.
وضعیت روانی بازماندگان حوادث طبیعی
مقالۀ حاضر حاصل تحقیقات رودز بر بازماندگان حوادث طبیعی با موضوع «غم پس از فاجعه» است. او معتقد است به کمک این اطلاعات میتوانیم واکنشی مناسب به حوادث طبیعی داشته باشیم و از بازماندگان حمایت کنیم تا زودتر به زندگی بازگردند.
رشد پسافاجعه موضوع جدیدی نیست
از زمانهای قدیم میگفتند «آنچه تو را نکشت قویترت میسازد». اما اصطلاح «رشد پسافاجعه» در نیمهی ۱۹۹۰ توسط گروهی محقق در دانشگاه کارولینای شمالی مطرح شد و اخیراً به واژگان و ابزارهایی برای سنجش آن مجهز شدهایم. محققان میزان رشدپسافاجعه را در میان جمعیتهای گوناگون از قربانیان حوادث طبیعی تا بیماران سرطانی یا سربازان بازگشته از جنگ اندازه گرفتند.
بیشتر بازماندگان دوباره به زندگی برمیگردند، اما بعضیها رشد و پیشرفت میکنندرودز و همکارش مری واترز در حال تحقیق روی زنان کمدرآمد در ایالت نیواورلئان بودند که طوفان کاترینا در سال ۲۰۰۵ آنجا را درنوردید. آنها بخش زیادی از دادههایشان را از دست دادند و در نتیجه تصمیم گرفتند بر بازگشت به زندگی این زنان بعد از طوفان تحقیق کنند.
ما فاکتورهایی مانند افسردگی و اضطراب و علائم اختلالات استرس پسافاجعه را اندازه گرفتیم و حدود ۶۰ درصد از این افراد به زندگی عادیشان بازگشتند. اما بعضی از آنها تا سالها بسیار دلواپس و مضطرب باقی ماندند.
اما حدود ۳ تا ۵ درصد بازماندگان نهتنها میزان افسردگی و اضطرابشان کاهش پیدا نکرد که از قبل از طوفان هم بهتر شد و تعداد زیادی از زنان در زمینههای مختلفی موفق شدند و پیشرفت کردند؛ براینمونه قدر زندگی را بیشتر میدانند و برای روابطشان با دیگران ارزش بیشتری قائلاند.
این بدان معنی نیست که آنها دیگر در رنج نیستندبسیاری از زنانی که رشد زیادی داشتند همان کسانی بودند که اضطراب زیادی داشتند. ممکن است هم از استرس و فشار زیاد در رنج باشید و هم پس از فاجعه پیشرفت زیادی داشته باشید. این دو، مسئلهای مجزا هستند و میتوانند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند.
استرس در این زنان بهعنوان عاملی برای پیشرفت عمل میکند. اگر همهچیز در زندگیتان طبق روال پیش میرود نیازی به تجدیدنظر در اولویتهایتان حس نمیشود. معمولاً یک ضربۀ روحی در زندگی باعث میشود که در اولویتها تجدیدنظر کنید.
بسیاری از بازماندگان معتقدند فاجعهای که تجربه کردند بدترین چیزی بوده که تابهحال در زندگی دیدهاند، ولو آنکه بعد از حادثه وضعیت بهتری پیدا کرده باشند. بنابراین جالب نیست به آنها بگوییم «این حادثه حتماً حکمتی داشته» یا «به نیمۀ پر لیوان نگاه کنید». رشد پسافاجعه از دل این وقایع بروز پیدا میکند و این امر معمولاً بر افراد کمی حادث میشود.
ارتباط شخصیت افراد با رشد پسافاجعه
بسیاری از افراد ذاتاً خوشبینتر یا بدبینتر از دیگران هستند و خصلتهای فردی مانند شادی نقش مهمی در رشد پسافاجعه دارند. روحیۀ افراد و نگرششان نسبت به سرنوشت و تقدیر بر رفتاری که پس از فاجعه از خود بروز میدهند اثرگذار است.
انعطافپذیربودن در این شرایط بسیار کمککننده است. برخی افراد همچنان پس از فاجعه در جدل هستند مانند کسی که میخواهد تکههای گلدانی شکسته را به هم بچسباند تا دوباره مثل روز اولش شود. برخی دیگر در مییابند که وضعیت دیگر مانند گذشته نمیشود و از برخی جهات بهتر هم شده است.
احساس امنیت در این شرایط اهمیت داردرشد پسافاجعه فقط به شخصیت بستگی ندارد، بلکه به محیط پس از فاجعه و حمایت اجتماعی نیز بستگی دارد. برای آنکه این رشد حادث شود باید به مکانی خاص تعلق خاطر داشت تا با نگاه به گذشته بتوان روزهای پیشِرو را ساخت. وقتی افراد در ماههای پس از فاجعه دائماً مورد اهانت و خشونت قرار میگیرند، نمیتوانند روند بهبود را بهدرستی طی کنند.
ما باید به منشأ فشارهای پس از حادثه بنگریم و سعی کنیم آنها را کاهش دهیم. اگر در این کار موفق شویم در کاهش ترومای پس از فاجعه بهتر عمل خواهیم کرد و میتوانیم مأمنی برای افراد باشیم تا بتوانند با آنچه بر سرشان آمده مواجه شوند.
کار داوطلبانه نیز میتواند مفید باشدطبق تحقیقات، ارتباطی بین رشدپسافاجعه و کارهای داوطلبانه وجود دارد. کارهای داوطلبانه سبب بهبود حال و کاهش استرسها میشوند.
قبل از وقوع فاجعه همگیمان در دنیای خود به سر میبریم، اما وقتی فاجعهای اتفاق میافتد که همۀ افراد یک جامعه را درگیر خودش میکند، مجبور میشویم با غریبهها و دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار کنیم که این خودش سبب بهوجودآمدن عزمی همگانی میشود. افرادی که پیش از فاجعه به کارهای داوطلبانه میپردازند بعد از فاجعه احتمالاً رشد بیشتری را تجربه خواهند کرد.
بازماندگان باید صحبت کنند، اما فقط زمانی که آمادۀ صحبتکردن هستندبرخی تحقیقات نشان میدهند که ترغیب قربانیان به صحبت دربارۀ آنچه بر سرشان آمده آن هم بلافاصله پس از فاجعه ممکن است اثرات بدی بر آنها بگذارد. من چنین روشهایی را به مشاورانی که پس از فاجعه در منطقه حضور مییابند، توصیه نمیکنم.
توصیۀ من این است که وقتی افراد آمادۀ صحبتکردن هستند باید به حرفشان گوش داد. روایت فاجعه راه خوبی برای التیام درد است. این روش کمک میکند که تا تجسم خوبی از آنچه بر سرتان آمده داشته باشید. صحبت با یک رواندرمان یا دوست معتمد یا نوشتن روی کاغذ بخش مهمی از مرحلۀ بازگشت به زندگی است.
منبع
در این ایام که کشور درگیر مشکلات فراوانیست، چنین راهکارهایی میتواند مؤثر باشد.
روزچین پیشنهاد میکند که خواندن این دو پرونده را از دست ندهید:
پروندۀ زلزله
پروندۀ استرس