شیوه زندگی یک خانواده همیشه در سفر


فکر می کنم ما در کارمان مهارت داریم. ما استرالیا را پنج سال پیش ترک کردیم و تا کنون برنگشته ایم حتی یک بار هم سر نزده ایم و نمی خواهیم که برگردیم. ما از حدود 50 کشور دیدن کرده ایم و بعضی کشورها را  چهار یا پنج بار رفته ایم، هر پنج قاره را گشته ایم و از این نیمکره به نیمکره دیگر رفته ایم. دو پسر داریم که از 6 و8 سالگی مسافران تمام وقت بوده اند...

فکر می کنم ما در کارمان مهارت داریم. ما استرالیا را پنج سال پیش ترک کردیم و تا کنون برنگشته ایم حتی یک بار هم سر نزده ایم و نمی خواهیم که برگردیم. ما از حدود ۵۰ کشور دیدن کرده ایم و بعضی کشورها را چهار یا پنج بار رفته ایم، هر پنج قاره را گشته ایم و از این نیمکره به نیمکره دیگر رفته ایم. دو پسر داریم که از ۶ و۸ سالگی مسافران تمام وقت بوده اند و تاکنون که ۱۱ و ۱۳ سال دارند از اینکه اینکار را انجام می دهند، خوشحالند. من یک مادر هستم و راجع به سفر وبلاگ نویسی می کنم. همسر من از شغل پیشین سرآشپزی اش بازنشسته شده است. اینکار را انجام دادیم، موفق شدیم، هنوز عاشقش هستیم و فعلا قصد نداریم دوباره ساکن جایی شویم. دوست خوبم “ارین” امروز یک پست گذاشته بود که چرا شیوه زندگی اش به عنوان مسافر تمام وقت را کنار گذاشته و راجع به مشکلاتی که این شیوه زندگی برایش بوجود آورده است، نوشته بود . تمام نکاتش خوب بود، اما برای ما کاملا خلاف آن صحت دارد. بنابراین واقعیت شیوه “زندگی همیشه در سفر” (کوچگردی) ما نقطه مقابل پست ارین هست و به همین دلیل احساس کردم که باید راجع به آنو چیزهایی که باید گفته شود، بنویسم. من ارین را خیلی دوست دارم و هیچ خصومتی با او ندارم، اما نیازهای او و ما کاملا متفاوت است. آنچه می خواهم بگویم این است که این یک شیوه زندگی مشخص نیست و نحوه برخورد با آن کاملا شخصی است.

شیوه زندگی یک خانواده همیشه در سفر

این هفته خیلی خوش گذشت، با دوستهای قدیمی و جدید ملاقات کردیم، این زوج که شاید آنها را بشناسید هم کوچگردهای شادی هستند.

هیچ روز، ماه یا سال یکسانی وجود ندارد. همه چز مدام در حال تغییر است. شیوه زندگی همیشه در سفر شامل انجام هر کاری است که دوست داشته باشیم. هیچ قانونی ما را از انجام کاری که میخواهیم باز نمی دارد. ما به مدت ۵ سال است که یک خانواده همیشه در سفر تمام وقت هستیم، این کار در حال حاضر مناسب حال ماست، اما در آینده، کسی نمی داند، شاید ایده بهتری داشته باشیم.

واقعیتهای زندگی یک خانواده همیشه در سفر

برنامه ریزی برای سفر، بسیار زمانبر است. حتی می تواند دردسر شود. اما فقط یک یا دو ساعت رزرو کردن بلیط، هتل و ویزا گرفتن را با ۱۴ ساعت، ۵ روز در هفته کار کردن در یک محیط کاری یکنواخت و خسته کننده مقایسه کنید. مقایسه ای وجود ندارد. من این کار را انجام داده ام. من یک کار رده بالا در بیمارستان داشتم، واقعا خسته کننده بود. هرگز دوباره برای کسی کار نخواهم کرد. برنامه ریزی برای سفر آنقدرها هم بد نیست وقتیکه هنگام غروب در پشت بام هاستل همراه با یک نوشیدنی، در کنار همسر و فرزندانت انجام شود.

رژیم غذایی و تناسب اندام بهتر

من در راه احساس بهتر و سالمتری دارم، خصوصا در آسیا یا هر کشوری که برنج جز اصلی غذا و توفو فراوان باشد. غداهای تازه آسیایی، سالم، خوشمزه و سبک هستند و باعث کاهش وزن من می شوند. رژیم غذایی بهتر، همراه با فعالیت بیشتر و به دوش کشیدن کوله پشتی، باعث شده است که من برای زنی در سن خودم تناسب اندام فوق العاده ای داشته باشم. یک قدم شمار می بندم و می دانم که تقریبا هر روز ۱۰۰۰۰ قدم را راه می روم. بعضی وقتها هم می دوم. همسرم در مسابقات بین المللی مرد آهنین و پسر کوچکترم در مسابقات کودک آهنین شرکت می کنند. سفر بهیچوجه ما را ناتوان یا نا سالم نمی کند. مطمئنا من مستعد افزایش وزن هستم، اما فقط وقیکه در غرب یکی-دو ماه بی حرکت هستیم و غذاهای بی کیفیت غربی می خوریم که خوشبختانه این مسئله خیلی تکرار نمیشود. من همچنین از آشپزی متنفرم، پس سفر برای من یک برد دوجانبه است، هم رژیم غذایی خوشمزه تری دارم و هم مجبور نیستم خرید، آشپزی و شستشو انجام دهم و وقت زیادی را صرفه جویی می کنم. من حداقل یکبار در روز را در جاده در رستروان غذا میخورمو عاشق اینکار هستم. منوها فوق العاده هستند، هر کس هر آنچه را که می خواهد بدست می آورد. اعضای خانواده من که گوشتخوار هستند، گوشت می خورند، من توفو میخورم، ما چند بشقاب اضافی سبزیجات یا تخم مرغ سفارش می دهیم که نیازهای رژیمی ما را براحتی برآورده می کند و ما هر شب به پیتزا نه می گوییم. در بعضی کشورها مثل مالزی، یافتن غذای خوب سخت می شود، که در اینصورت زیاد نمی مانیم. همچنین مراقب هستیم،رستورانهایی برویم که MSG (نمک چینی) در غذاهایشان استفاده نمی کنند.

بعضی اوقات بدست آوردن میزان مناسب مواد مغذی به دلیل تمرینات سنگین همسرم و سن من مشکل می باشد. بنابراین مکملهای غذایی را همراه خود داریم. در بعضی از کشورها یافتن آنها آسان و در بعضی کشورها غیر ممکن است.

اگر در حال آموزش برای یک رویداد باشیم یا بخواهیم تناسب اندام خود را افزایش دهیم، به یک جای مناسب از لحاظ شیوه زندگی می رویم که هوای تمیز، ترافیک کمتر و دمای کم یا زیادداشته باشد. هر جا که برایمان مناسب باشد، آموزش می بینیم. اخیرا عضو Hash House Harriers (یک کلوپ اجتماعی بین المللی دو) شدیم و تناسب اندام ما هم با شرکت پسر آهنی من و دیگر بچه های Hash اجتماعی شد.

بچه ها رنج نمی برند

شیوه زندگی یک خانواده همیشه در سفر

بدیهی است که این کودک بهتر است در بهترین روز برفی سال در مدرسه باشد به جای اینکه با خانواده اش اسکی کند. اما فکر نمی کنید اسکی و هوای تازه برای آنها بهتر از محیط کلاس باشد؟

این بچه ها به اندازه خوکهایی که توی گل بازی می کنند، خوشحال هستند. یکی از آنها نیمی از کوله پشتی اش شامل کارتهای Pokemon (کارتهای بازی بر اساس سری بازیهای ویدئویی Pokemon جمع آوری می شوند) عروسکهای خزی و چند پیچ گوشتی صوتی (ابزار تخیلی چند منظوره که در برنامه های علمی تخیلی تلویزیون انگلیس استفاده می شد.) می باشد و دیگری به وسایل علاقه ندارد. هر دوی آنهااسباب بازی و بازی کامپیوتری مورد علاقه خودشان را دارند، بنابراین اسباب بازی دیگری نمی خواهند. امروز ما اطراف بانکوک دوچرخه سواری کردیم. برای یکماه در هوی آن (شهری در ویتنام) دوچرخه کرایه کردیم. در رومانی، بچه ها دوچرخه و یه چرخه خودشان را داشتند، ما بیشتر از آنچه که یک بچه دوچرخه بخواهد، اینکار را انجام داده ایم. آنها همچنین اسکی، سورتمه سواری و کایاک را با مهارت انجام می دهند، آموزش شیرجه از ارتفاع می بینند و تیراندازی با تیر و کمان و تفنگهای Nerf را با اشتیاق تمام انجام می دهند. آنها در هر فعالیتی که بخواهند در هر جایی می توانند شرکت کنند به خاطر اینکه مدرسه آنها را محدود نکرده است. آنها بیشتر از هر بچه دیگری روی زمین بازیMonopoly DealوUno (بازی کارتی که با کارتهای مخصوص انجام می شود)را انجام داده اند، چونکه ما همیشه یا در رستوران و یا در هواپیما هستیم، بازی به جزو بزرگی از زندگی شان تبدیل شده است. آنها هر کتابی را بخواهند رویکیندل (تبلت کتابخوان آمازون) خود بخوانند دارند و یا هر کتاب دیگری را که بدست می آورند. آنها کتابخوانهای بزرگی هستند و ما آنها را به اینکار تشویق می کنیم.آنها همچنین حیوان خانگی دارند؛ خرگوشهایشاندر حال حاضر در جای دیگری بزرگ می شوند اما منتظر برگشتشان هستیم، دو تا گربه دارند که ما هر تابستان ۶ ماه از سال در لندن از آنها مراقبت می کنیم. این بچه ها بهترین چیزهای دنیا را دارند،هیچوقت از حیوان خانگیخسته نمی شوند. ما حتی در ویتنام ماهی داشتیم.

پسران من از اینکه مجبور نیستند به مدرسه بروند، خیلی خوشحال هستند و مدرسه رفتن اجباری را غیرقابل قبول می دانند. به نظر من آنها بسیار باسواد و دنیادیده هستند، ما روی این مسئله خیلی کار می کنیم و به خاطر آموزش پرورش آنها سفر می کنیم. ما انتخاب کردیم که این دورا خیلی بهتر از مدرسه آموزش دهیم و این مسئولیتی است که من به طور جدی بر عهده گرفته ام. ما نه همیشه در خانه درس میخوانیم و نه همیشه در سفر در حال درس خواندن هستیم، آموزش را در برنامه تعطیلات قرار می دهیم، مرغ ما قبل از تخم مرغ آمده است. من هرگزمدرسه و امتحان را در مقابلشان قرار نداده ام، بلکه می خواهم در روش یادگیری آزاد باشند. هیچ چیز عجیب و غریب در موردشان وجود ندارد. آنها خیلی بامزه و باهوش هستند و مادر مادربزرگشان، خیلی به نتایج کار آنها افتخار می کند.

اگر مادربزرگ خوشحال باشد، پس حتما همه چیز خوب است.

روابط و دوستان

این هفته ما در هاستل می مانیم. ما معمولا هاستل را برای اقامت انتخاب نمی کنیم، اما این هاستل در بانکوک مورد علاقه ماست. هر شب اینجا مهمانی برپاست. من خسته هستم، شف بیرون رفته است که با چند نفر ملاقات کند، من و پسرها کاری نداریم. دو شب پیش یک مرد ازآنها پرسیده بود، آیا شما دوستی هم دارید؟ عجب سوال احمقانه ای، آنها در سراسر جهان سفر می کنند، چه نیازی به دوست دارند؟ چطور ممکنه مسافرت با بهترینها؟ نه من و نه آنها به کس دیگری در زندگیمان نیاز نداریم. شیوه زندگی ما متفاوت است. ما به سرگرمی های اجتماعی برای شاد بودن احتیاج نداریم. چرا آن مرد از من نپرسید که دوستی دارم یا نه؟ چرا آن مرد فکر میکند که سوالی را که نمی تواند از یک بزرگسال بپرسد می تواند از یک بچه بپرسد. در واقع این مرد مسن دائم الخمر مجرد، همیشه بدنبال همراهی کسی می گردد که به صحبتهایش گوش دهد. واضح است که او تنهاست ولی ما نیستیم و نبوده ایم. او نمونه خوبی برای پسران من می باشد که چگونه زندگی شان را اینگونه ناسزا نگویند و مست نکنند،به همین خاطر از او سپاسگزاریم. درتمام این سه شبی که او به ما نزدیک بوده است، دوستانی داشته ایم که به ملاقات ما آمده اند و او آنها را دیده است، باز هم از بچه ها می پرسد که آیا شما دوستی دارید؟ البته که ما دوستانی داریم، اما همراه ما نیستند و ما نیازی نداریم و نمی خواهیم که ما را همراهی کنند. ما آنها را یک روز در جای دیگری میبینیم و اگر بخوایم ما را همراهی کنند به جایی میرویم که آنها هستند. اگر بچه ها بخواهند با بچه های هم سن و سال خود باشند، آنها فرصتهای زیادی دارند که دوستان خود را بیابند، اما تا کنون خیلی اذیت نشده اند.

رابطه من و فرزندانم به طور مثال زدنی خوب است. ما کاملا همدیگر را می شناسیم، با هم می خندیم و راجع به هر چیزی جوک می گوییم. از آنجاییکه من بیشتر وقتم را در مدرسه میگذراندم، احساس می کنم، پدر و مادرم هیچوقت مرا نمی شناختند. آنها یک وجه ویرایش شده من را دیده اند و دوستانم وجه پر انرژی و آزاد اندیش مرا دیده اند.

هر چه بچه ها بزرگتر می شوند و وقت بیشتری با هم میگذرانیم، همبستگی بین ما و بچه ها بیشتر می شود، خصوصا الان که با هم می دویم. علاقه مندیها، وقت و زندگی را با هم تسهیم می کنیم. دوستی عاقل، روزی به من گفت، اگر بچه ها شاد باشند، پدر و مادر هم شاد هستند، فکر می کنم درست گفته است. ما شیوه زندگی و کار کردنمان را برای جذاب و فوق العاده ساختن لحظه ها دوست داریم.

لباس، کفش و بقیه وسایل

من نیازی به وسایل ندارم و همه چیزایی که لازم دارم را در کوله پشتی همراهم حمل می کنم. من معمولا وقتی سفر می رویم پدیکور انجام می دهم و چند محصول آرایشی که دوست دارم را در کوله پشتی همراه خود دارم، با اینحال شیوه زیبایی معمول من، دوش گرفتن و مسواک زدن است. من معمولا موهایم را برای اینکه اذیتم نکند، زیر کلاه پنهان می کنم و کلاه پوشیدن را دوست دارم. دو شلوار جین خوب، لگهای مخصوص دویدن خیلی عالی و چند شلوار پارچه ای گشاد دارم. اینها همه وسایلهای من هست. یکی از چیزهای که در زندگی گذشته ام از آن متنفر بودم، لباسهای شیک پوشیدن و داشتن لباسهای زیبا بدین منظور بود. به نظرم ساختگی می آید، این بخشی از من است که هیچوقت تغییر نمی کند. قبلا عادت داشتم برای تفریح خرید می کردم، تعداد زیادی لباس و کفش گرانقیمت داشتم اما همیشه دوست داشتم جذاب باشم به جای اینکه زیبا باشم. واضح است که بچه ها هم به مد و زیبایی علاقه ای ندارند، آنها ترجیح می دهند که حتی اگر بشود، حمام هم نروند.

از آنجاییکه من کفش را فقط برای دویدن و پیاده روی های طولانی لازم دارم، یک جفت سندل Birkenstocks ودمپایی دوست داشتنی دارم که هر وقت خراب شد یکی دیگر، می خرم. من به حداقل هایی بدور از افراط و مصرف بیش از حد و هدر نرفتن، اعتقاد دارم که حس خوبی به من می دهد.

شستن لباسها، کارهای خانه و نیازمندی ها

در واقع، اینکه می توانم یک ساک بزرگ از لباسهای کثیف را به خشکشویی محلی ببرم و روز بعد آنها را اتو شده، تا شده و خوشبو تحویل بگیرم، برای من مثل بهشت است. در تایلند یک دلار بابت هر کیلو لباس می پردازم. پس چرا باید استرس لباس شستن داشته باشم؟

نوبتهای دندانپزشکی هیچوقت برای ما مشکلی بوجود نیاورده است، هر جایی که باشیم اینکار را انجام می دهیم و همیشه خوب بوده است. اما خوب ما خانوادگی دندانهای خوبی داریم و شاید این کار را آسان کرده است.

یک پاسپورت را در ماه گذشته در بانکوک تعویض نمودیم. زحمت زیادی داشت، اما در نهایت پس از انجام تحقیقات و برنامه ریزیها، در عرض ۶ روز انجام شد. هیچ مشکلی غیر قابل حل نیست، حداقل آنهایی که ما تا کنون به آنها برخورد کرده ایم.

وبلاگ نویسی، کار و کسب، اتلاف وقت

شیوه زندگی یک خانواده همیشه در سفر

ما بندرت، پیشنهادات تبلغاتی را انجام می دهیم. در صورتی قبول می کنیم که این برنامه ها برای بچه ها مفید باشد، بنابراین وقتی که صرف می کنیم، ارزشش را دارد.

در حال حاضر وبلاگ نویسی وقت زیادی از ما می گیرد، اما راههایی یافته ایم که به خانواده کمک کند. اولا، شف در حال حاضر کاملا از آشپزخانه بازنشسته شده است، او قصد داشت که در وبلاگ نویسی به من کمک کند، اما این اتفاق نیفتاد. بهتر است شف وقتش را صرف انجام کارهای سفر، ویزا، بودجه، پاسپورت و دیگر کارها کند. او بخشی از کارهای خانه و شستشوی لباسها را انجام می دهد، با بچه ها در آکادمی آنلاین خان (آکادمی خان، یک موسسه آموزشی بدون سود است که در سال ۲۰۰۶ توسط سلمان خان با هدفبوجود آوردن ابزارهای آموزشی آنلاین و کمک به آموزش دانش آموزان در سراسر دنیا پایه گزاری شد.) ریاضی کار می کند. این کار خیلی وقت من را آزاد می کند.بچه های من از اون مدلهایی نیستند، که فقط وقتی بخوابند من بتونم کار کنم. من معمولا قبل از آنها به خواب میروم. اگر من در حال وبلاگ نویسی باشم و آنها هم همزمان با کامپیوترشان کار داشته باشند، همگی با هم می نشنیم کار می کنیم و به ما خیلی خوش می گذرد، بنابراین کار کردن با بچه ها مشکلی برای من بوجود نمی آورد. من سحرخیز هستم و مغز من از ساعت چهار صبح تا چهار عصربهترین بازدهی را دارد، بنابراین من در ساعات اولیه صبح وبلاگ نویسی می کنم و بچه ها هم تا هر زمان بخواهند، می خوابند. هر طور که به این موضوع نگاه کنید، نسبت به اینکه آنها مدرسه می رفتند و والدینشان سرکار بودند، آنها زمان بیشتری را با من، پدرشان و یکدیگر می گذرانند. این خیلی عالی هست که آنها هر روز با من هستند و اینرا با دنیا عوض نمی کنم.

وبلاگ نویسی با خانواده سخت نیست، ولی وبلاگ نویسی در سفر، سخت است. چونکه ما آهسته سفر نمی کنیم، هر دو اینها را با هم نمی توانم انجام دهم. خوشبختانه وبلاگ در حال حاضر، به رسیدگی زیادی نیاز ندارد، این ماه ها در آسیا همه چیز خوب بوده، یه کم کارها عقب افتاده است. تفات ما و وبلاگ نویسهای تجاری در این است که ما برای سفرهایمان اسپانسر نداریم و سفرهایمان تبلیغاتی نیست. گاهی وقتها، بعضی از دعوتهای از قبل پیش بینی نشده را می پذیریم اما اینکار را دنبال نمی کنیم و خودمان اکثر هزینه ها را پرداخت می کنیم، مجبور نیستیم راجع به هر هتلی که اقامت می کنیم و هر مکان جالبی که دیدن می کنیم، بنویسیم. ما اینگونه دوست داریم و همگی خوشحال هستیم. بعضی وقتها ما برای مدتی توقف می کنیم، اخیرا و برای اولین بار خانه ای در جاده را در هوی آنبه مدت دو ماه ماه اجاره کردیم. بیشتر برای تمرینهای مسابقات مرد آهنی شف بود، ولی من هم کلی روی وبسایت کار کردم و بچه ها هم چندین پروژه آموزشی را به اتمام رساندند.از دو سال پیش کهپایگاه سفرمان را در رومانی قرار دادیم، استراحت گاه به گاه مناسب حال ماست. بنابراین هر دو را مخلوط کرده و با جریان همراه می شویم، اما ما سفر سریع و پر مشغله را دوست داریم و بیشتر وقتمان را برای سفر می گذاریم.

کریسمس

شیوه زندگی یک خانواده همیشه در سفر

کریسمس امسال در استودیو یونیورسال سنگاپور بودیم. دو سال گذشته در برفهای شمال رومانی بودیم. هر دو کریسمس عالی بودند.

ما ۲ سال کریسمس در آپارتمان در انگلیس و دو سال هم در دهکده مان در رومانی بودیم.این کریسمس اولین کریسمسی است که با بچه ها در هتل خواهیم بود. البته قبلا در استرالیا همه کریسمس ها را بدلیل اینکه همسرم سرآشپز یک هتل ۵ ستاره بود و هر کریسمسرا کار میکرد و ما هم مجبور بودیم کنار او باشیم، در هتل می ماندیم. من طوری برنامه ریزی می کنم که هر کریسمس در طول سفر در جایی تقریبا ساکن شویم تا بتوانیم یک درخت کریسمس بخریم، تعداد زیادی هدیه بگیریم و بوقلمون شب عید را باهمه مخلفاتش بپزیم. پس از سالها کریسمس در هتل بودن و آرزوی اروپای سرد و تاریک را داشتن، دلمان برای اینکه ظهر کریسمس در خانه باشیم و غذای مناسب ظهر کریسمس بپزیم، تنگ می شود. خیلی حس خوبی هست که دیگر دلمان برای چیزی تنگ نمی شود. ۲ کریسمس برفی،احاطه شده در سنتهای دیوانه کننده زمستانی رومانیایی خیلی با شکوه بود. امسال یک تغییر داشتیم، فقط چند روز در هتلی شیک در سنگاپور. این هتل را به چند دلیل انتخاب کردیم، فعالیتهای آماده کردن تزئینات کریسمس، بوفه خیلی بزرگ و پارک انیمشن جهانی، تا بچه ها یک کریسمس عالی داشته باشند. برای ما بزرگترها کریسمس مهم نیست، با این شیوه زندگی عالی که داریم، تقریبا هر روزمان فوق العاده است و انتظار تعطیلات عید و یا آخر هفته ها را نمی کشیم. صادقانه بگویم، من و شف از کریسمس ( همینطور سال نو، هالووین، عید پاک یا هر تعطیلات عمومی دیگری) خوشمان نمی آید و برای ما فقط مایه دردسر هستند، ما کریسمس را فقط به خاطر بچه ها برای اینکه خاطرات شگفت انگیزی برای آنها بسازیم، جشن می گیریم. فامیل و دوستان قدیم چیزهایی نیستند که ما دلمان برایشان تنگ شود. ما یک زندگی جدید داریم، این زندگی را دوست داریم و به گذشته و سنتها نچسبیده ایم.

رومانی، خانه و پایگاه

ما صاحب خانه ای در استرالیا هستیم، ملکی در رومانی نداریم ولی قصد برگشت داریم. همینطور ارتباطاتی در انگلستان و مکانهایی که دوستان و فامیلهایی داریم که می توانیم آنجا را خانه بنامیم. چندین گزینه و انتخاب داریم. اگر به خاطر خارج شدن انگلیس از اتحادیه اروپا و بوجودآمدنی بی نظمی هایی در برب (دهکده ای در رومانی) نبود، ما الان صاحب خانه ای در رومانی بودیم. ما هنوز از این ایده خسته نشده ایم. حتی اگر ۲ یا ۳ پایگاه کوچکتر هم در سراسر دنیا خریداری کنیم، هیچوقت مسافران کندی نخواهیم بود. من واقعا از اجاره کردن خانه یا آپارتمان و خانه نشینی، خوشم نمی آید، من از سفر سریع و برخوردهای اجتماعی در هتلها و مجموعه های اقامتی، لذت میبرم. به نظر می رسد، با بزرگتر شدن بچه ها بیشتر و بیشتر از هاستل استفاده می کنیم، قیمت آنها ارزانتر نیست و ما هم بدنبال ارزانی نیستیم. ما همچنان عاشق این شیوه زندگی هستیم و همانطور که قبلا گفتم، ما به صورت منظم کنفرانسهای خانوادگی داریم تا ببینیم کارکرد بچه ها چگونه است. در حال حاضر آنها می خواهند ادامه دهند. سال بعد نمی دانم کجا خواهیم بود چونکه هیچ قانونی وجود ندارد و ما این حق را داریم که هر زمان که دوست داشته باشیم، نظرمان را عوض کنیم.

ممنون از همراهیتان?

شیوه زندگی یک خانواده همیشه در سفرشیوه زندگی یک خانواده همیشه در سفر

مهسا

More Posts



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

آیا گذرنامه‌های واکسن، راهکاری برای گردشگری ایمن است؟