بنابراین همانطور که مشاهده می­شود امام با اعتقادی راسخ بیان می­دارند که وظیفه روحانیت قبول پست اجرایی نیست، بلکه وظیفه آن هدایت و نظارت است. نکته قابل توجه است این است که این اعتقاد امام تنها مربوط به زمانی نیست که ایشان هنوز وارد ایران نشده­اند و دستشان از قدرت کوتاه است، بلکه حتی با حضور در ایران نیز رویه را پیگیری می­کنند. اما این رویه اصلاً به معنای عدم دخالت روحانیون در سیاست نیست، بلکه تنها آنان را از قبول پست اجرایی بر حذر می­دارد که در نهایت نگارنده در ادامه بدین سؤال خواهد پرداخت که چرا امام طی آن سال ها چنین نگرشی سلبی نسبت به قبول پست اجرایی از سوی روحانیت داشته­اند.

ایشان در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در سخنرانی در مدرسه علوی در حضور گروهی از طلاب حوزه علمیه قم، چنین بیان می­کنند: من انشاالله از چند روز دیگر می­آیم خدمت شما به قم، انشاالله آنجا در خدمتتان خواهم بود. امیدوارم که همه­ مان با هم در یک صف باشیم؛ نه جلو نه عقب. در یک صف همه با هم پیش برویم و انشاالله مقاصد شرعی اسلام را پیش ببریم. من خادم شما هستم(صحیفه امام، جلد۶، ص۲۳).

آقای هاشمی در این ارتباط چنین می نویسد: اوایل اسفند ۱۳۵۷ مقارن است با تصمیم امام برای رفتن به قم. ما می دانستیم که

نظر ایشان این بود که به قم بروند و حکومت را به صالحان واگذار کنند، و از آنجا حکومت را هدایت نمایند(هاشمی رفسنجانی، ۱۳۸۳، ص۲۲۴).

امام قم را برای ادامه فعّالیت های خود انتخاب کرده است. این رویه امام را به خوبی می­توان در ماجرای انتخابات اوّلین دوره ریاست جمهوری هم مشاهد کرد. آقای هاشمی در این زمینه چنین می­گوید: در مورد حضور روحانیت در امور اجرایی، تفکر امام از آغاز شروع نهضت این بود که روحانیت در کار اجرایی کمتر شرکت کند و فقط ناظر و پشتوانه امور باشد. ایشان حضور روحانیت را در شورای انقلاب که متشکل از روحانیون و غیرروحانیون بود، کافی می­دانستند. مخالفت شان با کاندیداتوری شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری نیز بر پایه همین نظر بود(همان، ص۴۱۲).

آقای مهدوی­ کنی نیز چنین بیان می­کند: ایشان در دوره اوّل ریاست جمهوری اجازه ندادند که یک شخص روحانی برای ریاست جمهوری نامزد شود. به یاد دارم که من و آقای هاشمی و شهید باهنر در قم خدمت امام رفتیم، زمانی بود که بنی صدر می­خواست کاندیدا شود. ما به امام عرض کردیم شما اجازه بدهید آقای بهشتی هم جزء کاندیداها باشند و مردم به هر کس بخواهند رأی بدهند. اما امام اصرار داشتند که بین نامزدها، شخص روحانی نباشد(خاطرات آیت الله مهدوی کنی، ۱۳۸۵، ص۴۲۴٫). حتی بازگشت دوباره ایشان به تهران در بهمن ۵۸ به دلیل بیماری و ناراحتی قلبی شان بود(هاشمی، پیشین، ص۴۲۳).

اکنون سؤالی که مطرح می­شود این است که چرا امام طی آن سال ها، چنین نگرشی نسبت به قبول سمت­های اجرایی از سوی روحانیون در دستگاه های اجرایی داشته اند؟ به نظر نگارنده با توجه به محبوبیتی که امام در میان توده مردم داشتند، حتی اگر خود ایشان هم سمت و پستی برای خود در نظر می­گرفتند حمایت و پشتیبانی توده مردم از ایشان محرز بوده است. نگارنده در این بخش سعی بر آن دارد با استناد به گفته­های خود امام و سایر دست اندرکاران امر انقلاب طی آن سال ها، معمای عدم قبول پست اجرایی از سوی روحانیون طی آن دوره را حل کند. به عبارت دیگر کدام دلایل سبب شده بود که طی آن دوره چنین نگرشی به وجود آید

امام در ضمن مصاحبه­ای مورخ ۷ دی ۱۳۵۸ با حامد الگار دلیل عدم قبول پست اجرایی از سوی روحانیون را اینگونه تشریح می­کنند:

«… شما در همین قضیه رئیس جمهوری به ما پیشنهاد می کردند که، پیشنهاد کردند از اشخاص حتی از دانشگاه به اینکه … روحانی باشد. من می گفتم نه. روحانی نقش باید داشته باشد، خودش رئیس جمهور نشود. لکن در ریاست جمهوری نقش باید داشته باشد. کنترل باید بکند … روحانی می گویید که بعد می خواهد در دولت (وارد شود) نمی خواهد نخست وزیر شود و نمی خواهد – عرض می کنم که – رئیس جمهور بشود و صلاحیتش هم نیست که اینها بشوند. لکن مراقبت دارد، نقش دارد. روحانیت در دولت نقش دارد، نه روحانیت دولت است. این نقش از اوّل بوده است … همان نقشی که برای روحانیت است که باید کنترل کند این چیزها را والا سر رشته ندارد. مگر می تواند که یک روحانی برود رئیس فوج بشود. سر رشته ای از این کار ندارد. یک روحانی که اطلاعاتش در باب یک اموری کم است، برود بخواهد آن ها را بگیرد. این معنا ندارد. اما روحانی چون موارد خطا و اشتباهی که از قانون اسلام که یک قانونی است که اگر اجرا بشود، همه مقاصد برای ما حاصل می شود این مطلع است. این سررشته دار این قانون است»( صحیفه امام، جلد۱۱، صص۴۶۵-۴۶۴).

امام خمینی: افراد صالحی نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند

شهید مطهری:روحانیت آمیخته “وابسته”با دولت نشود

«بله، ما یک وقتی که در نجف بودیم این کلمه را گفته ایم، که علماء مرتبه شان بالاتر از این است که داخل بشوند در امور اجرایی…(صحیفه امام، جلد۱۳، ص۴۳۳). من یک کلمه را عرض بکنم – شاید قبلاً هم عرض کرده باشم – و آن اینکه من از اوّل که در این مسائل بودم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا می شد، در مصاحبه ای که انجام دادم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرف هایی که خودم زدم، این کلمه را گفته ام که روحانیون شغل شان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است و چنانچه اسلام پیروز شود، روحانیون می روند سراغ شغل های خودشان(صحیفه امام، جلد۱۶، ص۳۴۹). مادام که احکام اسلام پیاده نشده است و افراد صالحی نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند، علماء باید مشغول به کارهایشان باشند. این شأنی برای علماء نیست که ریاست جمهوری، یا پست دیگری داشته باشند»(صحیفه امام، جلد۱۸، ص۲۴۱).

شهید مطهری در این خصوص چنین می­نویسد: این نظریه (مبنی بر تأسیس یک مؤسسه مستقل و وابسته به روحانیت با عنوان اداره امر به معروف و نهی از منکر) بر اساس نظریه دیگری است که ایشان درباره روحانیت دارند که روحانیت باید مستقل بماند همچنان که در گذشته مستقل بوده است… . با اینکه حکومت اسلامی است، ایشان معتقدند که روحانیت باید مستقل و به صورت مردمی مانند همیشه باقی بماند و روحانیت آمیخته با دولت نشود. ایشان با اینکه روحانیت به طور کلی وابسته به دولت شود آن چنان که روحانیت اهل تسنن هست به شدت مخالف­اند، ولو در دوره حکومت اسلامی، و نیز با اینکه روحانیون بیاند جزء دولت شوند و پست­های دولتی را رسماً اشغال کنند مخالفند. به هر حال روحانیت نه به طور مجموعه و و دستگاه روحانیت باید وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیت بیایند پست­های دولتی را به جای دیگران اشغال کنند. بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومت­ها و دولتهاست حفظ بکند. البته این به معنی تحریم نیست، به معنی پیشنهاد است(مطهری، ۱۳۷۸، صص ۲۷-۲۶).

علت اینکه اما ازنظرخودشان برگشتند از زبان هاشمی رفسنجانی ومرکزاسناد

به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری درحالی در روز جمعه، ۱۰ مهرماه ۱۳۶۰ برگزار شد که هیچ‌یک از دو رئیس‌جمهور قبل، موفق به اتمام دوره خود در زمان مقرر نشده بودند.

رئیس‌جمهور اول، ابوالحسن بنی‌صدر به دلیل عدم کفایت سیاسی از سوی مجلس شورای اسلامی عزل شده بود و دومین رئیس‌جمهور یعنی محمدعلی رجایی نیز در ۸ شهریورماه توسط سازمان مجاهدین خلق(منافقین) به شهادت رسیده بود.

در آستانه انتخابات با آنکه اوضاع نسبت به روزهای گذشته اندکی آرام‌تر بود اما هر روز خبرهایی از ترورها، بمب‌گذاری‌ها و ناآرامی‌ها منتشر می‌شد.

ترور شهید هاشمی‌نژاد و حمله به مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مردم عادی و سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی در حوالی تهران خبرهای ناگواری بود که به گوش می‌رسید. علاوه بر این، جنگ وارد دومین سال خود شده بود.

فضای داخلی کشور به دلیل فعالیت‌های تروریستی سازمان منافقین از یک‌سو و بحران ضدانقلاب در مناطق مرزی از سوی دیگر متشنج بود و این تشنج، فضای انتخابات را نیز تهدید می‌کرد. چنانکه هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز دهم مهرماه ۱۳۶۰ می‌نویسد: «ضدانقلاب اعلان کرده که در انتخابات آشوب به راه می‌اندازد و شرکت در انتخابات را تحریم کرده است.»

در چنین فضایی، سومین انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شد. برای اولین‌بار بود که روحانیون نیز کاندیدای ریاست‌جمهوری می‌شدند.هاشمی‌رفسنجانی در خاطرات ۱۸ شهریور درباره نحوه جلب نظر امام خمینی به کاندیداتوری روحانیون در انتخابات ریاست جمهوری می‌گوید: «قرار شد با امام مذاکره کنیم که بپذیرند رئیس‌جمهور روحانی بتواند باشد. اکثر دوستان با نظر امام موافق نیستند و می‌گویند رئیس جمهور روحانی باشد بهتر است. با احمد آقا صحبت کردم که با امام صحبت کنند…»

هاشمی در خاطرات روز بعد نیز می‌نویسد: «برای ساعت ۱۱ با آقای خامنه‌ای و احمدآقا در دفتر امام به خاطر بحث در موضوع ریاست‌جمهوری آینده قرار گذاشته بودیم. احمد آقا اطلاع داد که امام به طور اصولی با روحانی بودن موافقت کرده‌اند. همراه آقایان خامنه‌ای، خزعلی، شاه‌آبادی و احمدآقا به حضور امام رفتیم. قبل از ما هم آقای [موسوی] اردبیلی رفته بودند و همین مطلب را مطرح کرده بودند. امام صریحا موافقت کردند ولی گفتند چون اضطرار است و افراد دیگر که مطرحند رای طبیعی ندارند می‌پذیرند.»۱۳۹۶/۰۷/۱۲فارس

***

اینکه گفتم روحانیون برمصدرکارهانباشند”اشتباه”کردم:امام خمینی

سخنرانی ۳۱ خرداد ۱۳۹۱

«ما اینطور نیست که هر جا یک کلمه‌ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم.

ما هر روزی فهمیدیم که این کلمه‌ای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعده‌اش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام می‌کنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید اینجوری بکنیم.

ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان

به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم- بنابراین، مسئله یک‌چیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز اینجوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال می‌کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می‌خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند

ما هم که غیب نمی‌دانیم و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود-

ما از حرفی که در مصاحبه‌ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً (گفتیم)تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی می‌تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمی‌گردند و محول می‌کنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار می‌کنند و تا مسئله اینطور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست.

اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدری که می‌توانیم.

هر چه می‌خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که می‌زنند و البته این هم یک حربه‌ای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم…» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۳۵۱)

ممانعت امام خمینی از کاندیداتوری شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری

آیت الله مهدویکنی در کتاب خاطراتش درباره مخالفت حضرت امام با کاندیداتوری شهید بهشتی می‌نویسد: ایشان در دوره اوّل ریاست جمهوری اجازه ندادند که یک شخص روحانی برای ریاست جمهوری نامزد شود. “اصرارمابجایی نرسید”به یاد دارم که من و آقای هاشمی و شهید باهنر در قم خدمت امام رفتیم، زمانی بود که بنی صدر میخواست کاندیدا شود. ما به امام عرض کردیم شما اجازه بدهید آقای بهشتی هم جزء کاندیداها باشند و مردم به هر کس بخواهند رأی بدهند؛ اما امام اصرار داشتند که بین نامزدها، شخص روحانی نباشد (خاطرات آیت الله مهدوی کنی، ۱۳۸۵، ص ۴۲۴٫)

شهید محلاتی در این خصوص می‌گوید: «کاندیدای جامعه روحانیت مرحوم شهید بهشتی بود. رفتیم خدمت امام عرض کردیم و امام قبول نکردند، فرمودند روحانی نباید باشد.»

هاشمی رفسنجانی در این خصوص می‌گوید: «در مورد حضور روحانیت در امور اجرایی، تفکر امام از آغاز شروع نهضت این بود که روحانیت در کار اجرایی کمتر شرکت کند و فقط ناظر و پشتوانه امور باشد. ایشان حضور روحانیت را در شورای انقلاب که متشکل از روحانیون و غیرروحانیون بود، کافی می‌دانستند. مخالفت‌شان با کاندیداتوری شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری نیز بر پایه همین نظر بود… این فکر، فکر ما هم بود و کمابیش همه این را قبول داشتیم. ما هم نمی‌خواستیم وارد کارهای اجرایی شویم، فکر می‌کردیم در شورای انقلاب هستیم و بعداً هم اگر شورا نباشد و اگر لازم باشد به مجلس می‌رویم. برای این فکر هم دلایل متعددی وجود داشت که یکی از آنها عدم ارتباط مستقیم تحصیلات و تجربیات ما با کارهای اجرایی و دیگری جلوگیری از خدشه دار شدن وجهه اجتماعی و مردمی روحانیت در جامعه بود.»

البته “بعد”نظر حضرت امام درباره حضور روحانیت در مناصب اجرایی تغییر کرد و بر همین اساس ایشان به حضور آیت الله خامنه‌ای در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۰ رضایت دادند

و در سخنرانی تاریخی و مهم خود در ۳۱ خرداد ۶۱ در این مورد به روشنی نظر خود را بیان نموده و فرمودند: «ما اینطور نیست که هر جا یک کلمه‌ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر روزی فهمیدیم که این کلمه‌ای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعده‌اش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام می‌کنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید اینجوری بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان

به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم- بنابراین، مسئله یک‌چیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز اینجوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال می‌کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می‌خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند- ما هم که غیب نمی‌دانیم و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود- ما از حرفی که در مصاحبه‌ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر روحانی می‌تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمی‌گردند و محول می‌کنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار می‌کنند و تا مسئله اینطور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست.

اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدری که می‌توانیم. هر چه می‌خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که می‌زنند و البته این هم یک حربه‌ای است برای اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم…» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۳۵۱)

تکلیف امام به آیت الله خامنه‌ای برای کاندیداتوری در سال ۱۳۶۴

آیت الله خامنه‌ای در سال ۱۳۶۴ با کسب بیش از ۸۵ درصد آرای کلیه شرکت کنندگان در انتخابات به عنوان چهارمین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران برگزیده شدند. مهم‌ترین مسئله جریان‌های فکری و سیاسی کشور پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مسئله تعیین نخست وزیر بود. با توجه به جهت‌گیری‌های آیت الله خامنه‌ای در رقابت‌های انتخاباتی و سخنرانی‌های ایشان درباره سیاست‌های دولت در دوره چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان برداشت محافل سیاسی این بود که به احتمال قوی در دوره چهارساله دوم ریاست جمهوری آیت الله خامنه‌ای، فرد دیگری غیر از آقای میرحسین موسوی، نخست وزیر خواهد شد.

از سوی دیگر، ظاهراً ایشان قبل از انتخابات بنا نداشته‌اند کاندیدا شوند، ولی طی ملاقاتی که با امام خمینی (ره) انجام می‌دهند، حضرت امام به ایشان جهت نامزد شدن در انتخابات تکلیف می‌کنند. حجت‌الاسلام ناطق نوری در کتاب خاطراتش در این باره می‌نویسد: «ایشان [حضرت آیت الله خامنه‌ای] قبل از انتخابات بنا نداشتند کاندیدا شوند. این را خود ایشان به من فرمودند تا این که امام ایشان را تکلیف کردند. … بین ایشان و امام یک بحثی در مورد انتخاب نخست‌وزیر بود، ایشان می‌گفت اگر من رئیس‌جمهور بشوم، در انتخاب نخست‌وزیر هر کسی را که بخواهم، خودم باید تصمیم بگیرم و این علامت را هم امام ظاهراً داده بودند که خود شما تصمیم بگیر، لذا ایشان کاندیدا شدند.»

آیت الله خامنه‌ای پس از انتخابات در سخنرانی‌ای اعلام کردند که حضرت امام کاندیداتوری را برای ایشان واجب عینی کرده بودند.

ایشان پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۶۴می‌فرمایند: من یک روحانی‌ هستم و در کار روحانیت خودم هم شما مشهدی‌ها اقلاً می‌دانید بی‌توفیق نبودم، می‌توانم آدم تربیت کنم، می‌توانم شاگرد درست کنم، می‌توانم خط بدهم، می‌توانم آگاهی بدهم، می‌توانم درس بدهم، می‌توانم سخن بگویم برای مردم، دلم می‌خواست ادامه بدهم به کار روحانی خودم،

امام خمینی مرا مکلف برکاندیداشدن درانتخابات ریاست جمهوری کردند

آیت الله خامنه ای:واقعاً نمی‌خواستم من در این انتخابات شرکت کنم امام بر من واجب کرد، صریحاً گفتند بر تو لازم و متعین است

یعنی نگفتند هم که لازم است که بعد بیایم بگویم واجب کفایی است شاید، نه، گفتند متعین است – یعنی واجب عینی است بر تو – به من گفتند

من هم آمدم توی نماز عید قربان هم من همین‌طور گفتم البته قبل از انتخابات نمی‌خواستم بگویم که تصور نشود که این یک استفاده تبلیغاتی از این می‌خواهیم بکنیم، نه انتخابات را گذاشتیم هر جور که بناست بشود بشود و حالا می‌گویم به شما و گفتم هم در عید قربان.

توصیه حضرت امام به کاندیداتوری هاشمی در انتخابات

انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۶۸ در حالی در شش مرداد ۱۳۶۸ برگزار شد که حضرت امام رحلت کرده بودند، اما از مدتی قبل از رحلت ایشان بحث کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی برای جایگزینی آیت الله خامنه‌ای مطرح بود. هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۸ و در مصاحبه‌ای که در کتاب حقیقت‌ها و مصلحت‌ها منتشر شده است، می‌گوید که با توصیه امام خمینی کاندیدای ریاست‌جمهوری شده و در آن شرایط اجتماعی سلیقه‌ها و جریانات مختلف از نامزدی وی حمایت کرد/منبع:۹ مهر ۱۳۹۵ سایت مشرق