نگاهی گذرا به مخاطبان اعتراض در شعر سنایی :: نسیم داوودی پناه


سنایی، شاعر قرن ششم هجری، از جمله افرادی است که به گفته ی بزرگان و صاحب نظران، شاعری دوران ساز است. وی با تغییر و تحولی که در مضامین شعری ایجاد کرد، مسیر مفاهیم شعری را از مدح به زهد و مثل و اعتراض و عرفان کشاند. مسیری که پس از او شاعرانی همچون عطار، مولانا، خاقانی و ملک الشعرای بهار در پیش گرفتند.

نگاهی گذرا به مخاطبان اعتراض در شعر سنایی :: نسیم داوودی پناه

نخستین قدم برای بررسی هر متن، شناخت فرم و ساختار آن متن است. طبق نظریۀ یاکوبسن (Jakobson Roman) نظریه پرداز قرن بیستم، برای فهم اثر باید به ارتباطات موجود در متن توجه کرد و اهمّ این رابطه ها آن است که مشخص شود راوی کیست و چه کسی سخن می گوید؟ دوم آنکه راوی با که سخن می گوید و مخاطب متن کیست؟ و سوم آنکه اثر در چه فضا و اتمسفری شکل گرفته است؟
بررسی موارد فوق در یکی از قصاید اعتراضی سنایی، نتایج در خور توجهی را روشن می کند. سنایی، شاعر قرن ششم هجری، از جمله افرادی است که به گفته ی بزرگان و صاحب نظران، شاعری دوران ساز است. وی با تغییر و تحولی که در مضامین شعری ایجاد کرد، مسیر مفاهیم شعری را از مدح به زهد و مثل و اعتراض و عرفان کشاند. مسیری که پس از او شاعرانی همچون عطار، مولانا، خاقانی و ملک الشعرای بهار در پیش گرفتند.
یکی از معروف ترین اشعار اعتراضی سنایی( قصیده ۱۹۰) با مطلع:
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی/ از این آیین بی دینان پشیمانی پشیمانی
قصیده ای است که نسبت به نظریه ی ارتباط یاکوبسون، درک اینکه که می گوید؟ به که می گوید و چه می گوید؟ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
راوی که در این قصیده همان سنایی است، مخاطبان زیادی را نه غیر مستقیم، بلکه مستقیم و بی پروا مورد خطاب خویش قرار می دهد. مخاطبانی که در اجتماع و فضای آن روزگار از جایگاه بالایی برخوردار بوده و اعتراض به ایشان به مثابه جرمی غیر قابل بخشش تلقی می شده است. با وجود این، او به عنوان معترضی اجتماعی، با صراحت و بی باکی تمام آنها را با لحنی تند مورد خطاب قرار داده و اعتراض خویش را بیان می کند.
نخستین گروه مخاطب سنایی در این قصیده، سخن وران هستند:
تو ای مرد سخن پیشه که بهر دام مشتی دون/ ز دین حق بماندستی به آیین سخن دانی
دومین گروه سلطان:
تو ای سلطان که سلطان است خشم و آرزو بر تو/ سوی سلطان سلطانان نداری اسم سلطانی
تو مانی بد و نیکت چو زین عالم برون رفتی/ نیاید با تو در خاکت نه فغفوری نه خاقانی
سومین گروه خواجه یا وزیر:
تو ای خواجه گر از ارکان این ملکی نیی خواجه/ از کز بهر بنیت را اسیر چار ارکانی
چهارمین گروه ظالمان:
تو ای ظالم سگی می کن که چون این پوست بشکافد/ در آن عالم سگی خیزی نه کهفی بلکه کهدانی
پنجمین گروه بازاریان:
تو ای بازاری مغبون که طفلی را ز بی رحمی/ دهی دین تا یکی حق بیش ز روی حیله بستانی
ششمین گروه ترازو داران:
تو ای نفس از پس میزان از آن جز قحط نندیشی/ که عالم قحط برگیرد چو کیوان گشت میزانی
هفتمین گروه صوفیان:
تو ای صوفی نیی صافی اگر مانند تازیکان/ بدان خوبی و زشتی به بند آبی و نانی
و دسته ی آخر، زاهدان و عالمان و مقریان می باشند:
تو ای زاهد گر از زهدت کسی سوی ریا خواند/ ز بهر چشم بد بینان تو و جای تن آسانی
تو ای عالم که علم از بهر مال و جاه خواهی/ به سوی خویش دردی گر به سوی خلق درمانی
تو ای مُقری مگر خود را نگویی کاهل قرآنم/ که از گوهر نیی آگه که مرد صوت و الحانی
به طور کلی می توان مخاطبان راوی را در این قصیده در سه هژمونی جای داد: درباریان و حاکمان، آنان که نبض اقتصاد مملکت در دستشان است و دین داران. و یا به عبارت آشنا، صاحبان زر و زور و تزویر!
نکته ی قابل توجه، زیر بنای اصلی اجتماع است. زیر بنایی که دیگر اقشار در زِبَر آن قرار گرفته اند. در اغلب جوامع زیر بنای اصلی، اقتصاد است اما در جامعه ی ایرانی، دین همواره یکی از اصلی ترین سنگ بناهاست. چه پس از اسلام و چه پیش از آن در دوره ی ساسانیان. در نتیجه دین در ایران همواره یکی از مولفه های قدرت به حساب آمده است. روبنا نیز قشری است که با زیر بنا در تعامل و تقابل می باشد. مثل عامه مردم، کارگران، کشاورزان و … .
سنایی راویی است که در مجلس نشسته و صاحب مجلس است. در نتیجه او نیز از قدرت برخوردار بوده و از این راه، با ابزار وعظ مخاطب خود را از کاری منع و به امری دیگر می خواند و به خاطر همین پشتیبان قدرت است که به خود اجازه می دهد با لحنی صریح به گروه قدرتمندان بتازد. او خود جایگاهش را در قصیده ۱۶۰ به خوبی بیان می کند:
بس که شنیدی صفت روم و چین/ خیز و بیا ملک سنایی ببین
زر نه و کان ملکی زیر دست/ جو نه و اسب و ملکی زیر زین
پای نه و چرخ به زیر قلم/ دست نه و ملک به زیر نگین…
همان طور که پیداست سنایی به پشتوانه ی قدرتی معنوی است که جرأت تاختن به طبقه ی قدرتمندان را یافته است اما باید دید این معترض اجتماعی با چنین جایگاه، چه راه کاری پیشنهاد می کند.
او پس از برشمردن مشکلات و نارضایتی ها و صدای بلند اعتراضش، در جامعه ای مسلمان، در پی مسلمانی و اسلام است. از این رو برای جبران مشکلات موجود در جامعه و خطای سردمداران و دین داران، معتقد است باید به حقیقت اسلام بازگشت. او آسیب جامعه را جدایی اسم ها از رسم هاشان می داند و راه کار را در هماهنگی این دو می بیند.
فرو شد آفتاب دین، برآمد روز بی دینان/ کجا شد درد بو دردا و آن اسلام سلمانی
جهان یکسر همه پر دیو و پر غولند و امت را/ که یارد کرد جز اسلام و جز سنت نگهبانی
تقابل خیر و شر در کلیت قصیده هویداست. سنایی پس از شکایت از شر موجود جامعه، مصداق های آن را همچون سلطان و خواجه و بازاری صوفی و زاهد برمی شمرد و در مقابلش، خیر را در حقیقت اسلام و سنت باز می یابد. راه کار دیگر وی، پاک کردن جان و درون است. به عبارت دیگر اسلام و دین فردی را تبلیغ می کند.
بمیرید از چنین جانی کزو کفر و هوا خیزد/ ازیرا در چنین جان ها فرو ناید مسلمانی
آسیب جامعه شناسی اعتراض سنایی، آن است که در مقابل چنین تحلیل زیبا و دقیقی که به واسطه ی نام ها و استعاره ها ارایه می دهد، راه کاری کلی و وعظ گونه که همان بیم از روز قیامت است پیش پای می گذارد. حال آنکه ویژگی شعر اعتراض، تحریک توده ی مردم علیه قدرت های فاسد اجتماع است برای از بین بردن و اصلاح شان. شعر اعتراض اسلحه به دست مردم می دهد. اسلحه ای از جنس روشنگری و آگاهی که بتوان با آن قیام کرد. هر چند باید در نظر داشت سنایی شاعری انقلابی نیست. او شاعری است متشرع و دین دار. در نتیجه با تمام اعتراض های صریح و تاختن به هژمونی های قدرت، راهی پیش رو می گذارد که از باورهای خودش نشأت گرفته است و بدیهی است این گونه اعتراض نمی تواند بُرنده و اثر گذار باشد چرا که حرکتی در جامعه راه نمی افتد و پویایی و تغییر و اصلاح تنها در توصیه های زبانی خلاصه می شود.
سنایی به فاسدان اجتماع می تازد و با لحنی تند، حالشان را وصف می کند اما تنها پیشنهادش برای آنان، پاک کردن جان و باز یافتن ایمانی دوباره است. گویا ابزاری جز نصیحت و فراخواندن به اسلام حقیقی ندارد. اما نمی توان نادیده گرفت با وجود این ضعف، بابی تازه در قصیده گشوده که پیش از او سبقه نداشته و پس از او شاعرانی همچون ملک الشعرای بهار در آن ساحت قلم می زنند.

*احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، نشر مرکز، مرداد ۹۵
*سنایی غزنوی، دیوان اشعار، به کوشش مظاهر مصفا- شاهرخ حکمت، نشر زوار، ۱۳۸۹

مقاله های پیشنهادی

شناخت رنج انسان و راه رهایی از آن در آموزه های کهن :: نسیم داوودی پناه ویژگی‌های قصه‌ ی عامیانه ی فارسی :: محمد حنیف در باب گفتمان و رابطه اش با قدرت :: استوارت هال :: مترجم: خالد خسرو آرتور کوستلر؛ ادیسه ادبی و سیاسی در شکاکیت قرن بیستم :: فرزانه قوجلو کانت و انقلاب کوپرنیکی در فلسفه :: میرعماد اشراقی


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)