تصحیح یک اشتباه
مترجم کتاب در مقدمهای که بر آن نوشته به اهمیت و چرایی ترجمه کتابی در باب انقلاب علمی پرداخته است. وی معتقد است که این کتاب با بسیاری از دیگر کتابهای مشابه متفاوت است، زیرا نهتنها به بسترهای اجتماعی انقلاب علمی قرن هفدهم میپردازد، بلکه برخلاف...
مترجم کتاب در مقدمهای که بر آن نوشته به اهمیت و چرایی ترجمه کتابی در باب انقلاب علمی پرداخته است. وی معتقد است که این کتاب با بسیاری از دیگر کتابهای مشابه متفاوت است، زیرا نهتنها به بسترهای اجتماعی انقلاب علمی قرن هفدهم میپردازد، بلکه برخلاف کتابهای دیگر نشان میدهد که انقلاب علمی یک ذات مشخص ندارد و سردمداران انقلاب علمی خود آنقدرها انقلابی نبودند و بر سر بسیاری از ویژگیهای این انقلاب اختلاف داشتند. اهمیت بستر اجتماعی قرن هفدهم برای پذیرش انقلاب علمی تا حدی است که مترجم آن را مهمترین ویژگی کتاب میداند. او برای آنکه مثالی نیز از تاریخ علم تمدن اسلامی بزند، به این سؤال اشاره میکند که آیا اگر حرف نویی در تمدن اسلامی زده میشد دانشمندان اسلامی از آن استقبال میکردند؟ وی در جستوجوی نشانهای از مبحثی نو و متفاوت به ابوسعید سجزی، ریاضیدان قرون چهار و پنج هجری، اشاره میکند که به گمان مترجم الگوی خورشید- مرکزی را پیشنهاد کرده است. مترجم میگوید که دانشمندان تمدن اسلامی آمادگی پذیرش نظریه خورشید- مرکزی را نداشتند و در نتیجه از این نظریه پیروی نکردند، اما واقعیت این است که سجزی چنین نظریهای را ارائه نکرده است. درواقع این یک اشتباه رایج در منابع غیرپژوهشی تاریخ علم است.
ابوریحان بیرونی در کتابِ استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب میگوید: «از ابوسعید سجزی، اُسطرلابی ... دیدم که ... آن را اسطرلاب زورقی مینامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم، چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنیبر عقیده مردمی است که زمین را متحرک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت میدهند و نه به کره سماوی. بدونشک این شبههای است که تحلیلش در نهایتِ دشواری و قولی است که رقع و ابطالش در کمال صعوبت است». آنچه از این عبارت میتوان فهمید آن است که سجزی اسطرلابی ساخته که بهجای چرخش شبانهروزی صفحه ستارگان (عنکبوتی)، منحنی نمایشدهنده افق در آن میچرخد، همین. ابوریحان بیرونی با دیدن این اسطرلاب یاد نظریه چرخش وضعی زمین افتاده است نه حرکت انتقالی زمین به دور خورشید. بنابراین نهتنها ساختن یک اسطرلاب به معنای مطرحکردن و دفاع از یک نظریه کیهانشناختی نو نیست و سجزی هم رسالهای در دفاع از چنین نظریهای ننوشته، بلکه اگر هم نظریهای در کار باشد، نظریه چرخش وضعی زمین در مرکز عالم به دور خودش است نه به دور خورشید. درواقع ما هیچ رساله یا سند معتبری از تمدن اسلامی نداریم که نشان دهد یکی از دانشمندان آن دوره به طور جدی از نظریه خورشید- مرکزی یا حتی چرخش وضعی زمین به طور جدی دفاع کرده باشد. البته توجه نویسنده به مثالی از تاریخ علم تمدن اسلامی شایسته تحسین است، اما چه بهتر که این اشتباه رایج تاریخی که ممکن است بسیاری از خوانندگان را به اشتباه بیندازد، در چاپهای بعدی کتاب اصلاح شود.