فراز و نشیب‌های زندگی بیماران کلیوی


فراز و نشیب‌های زندگی بیماران کلیوی

نگاهش از خودش پیرتر است، به استقبالمان آمده، گویا خانه‎ی جدیدش چند کوچه پایین‎تر است داخل ماشین، در راه خانه‎اش می‎گوید که آب ندارند و مدت‌ها بوده که حمام نکرده است! بیماری‎اش او را از اسب انداخته اما از اصل نه، با همان لهجه‎ی شیرین مردمان کلیبر، ما را به سمت خانه‎اش راهنمایی می‎کند.

به گزارش ایسنا، فقر، فصل مشترک اکثر کسانی است که به نارسایی کلیه مبتلا بوده و تقویم عمرشان را به امید پیوند کلیه ورق می‎زنند. رئیس انجمن خیریه‎ی حمایت از بیماران کلیوی می‎گوید، بیشتر بیماران تحت حمایت انجمن، متعلق به طبقه‎ی ضعیف جامعه هستند.

برای آشنایی بیشتر با مشکلات بیماران مبتلا به نارسایی کلیه که از وضعیت اقتصادی خوبی برخوردار نیستند، به سراغ یکی از این بیماران در حاشیه‎ تبریز می‎روم.

«عنایت‎ بیتی»، 51 ساله، مبتلا به نارسایی هر دو کلیه، در حال دیالیز، حاشیه نشین و ساکن شهرک «آنا خاتون» تبریز بوده و به شدت نیازمند حمایت‎های مادی و معنوی خیران است.

برای رسیدن به خانه‎ی او باید به حاشیه‎ی شهر بروم، در بدو ورود به آنا خاتون، اگر نابلد باشی، هرگز فکر نمی‎کنی که این منطقه مسکونی باشد، این شهرک بیشتر به شهری فراموش شده شبیه است که کسی برای حل مشکلات و معضلات آن تلاشی نکرده است.

پرس و جو کنان به خرابه‎ای می‎رسیم که چند خانه بیشتر در آن وجود ندارد و کمی جلوتر، دست فروش‎های پنجشنبه بازار، مردم را به دورشان جمع کرده‎اند. آقای بیتی به استقبالمان می‎آید و ما را به خانه‎ی استیجاری جدیدش می‎برد.

فراز و نشیب‌های زندگی بیماران کلیوی

او می‎گوید: خانه‎ام را به‌علت قطعی مکرر آب عوض کردم، اما خانه‎ی جدید هم کم از قبلی ندارد و با آمدن تابستان، آب قطع شده است.

فراز و نشیب‌های زندگی بیماران کلیوی

همسر و دخترش به استقبال می‎آیند. در خانه‎ی آن‎ها، خبری از دکورهای چند میلیونی، تلویزیون‎ پیشرفته، یخچال فریزر، اجاق فر و وسیله‎ی سرمایشی مناسب برای گرمای 37 درجه‎ای نیست و آن طور که خانم بیتی می‌گوید، در زمستان هم بخاری برای گرم کردن خودشان نداشتند و انجمن حمایت از بیماران کلیوی تبریز، یک بخاری به آن‌ها هدیه کرده است.

چشم‎های همسر آقای بیتی را غمی بی‎پایان پوشانده است و در طول گفت‎وگو مدام اشک می‎ریزد.

خانم بیتی می‌گوید: از سر نداری، سر از اینجا درآورده‎ام، هیچ چاره‎ای ندارم، اوایل در منطقه‎ی «خلیل آباد» ساکن بودیم، اما بعد از بیماری کلفتم (به گویش مردم شهرستان کلیبر، شوهر)، به آنا خاتون آمدیم، سه میلیون پول رهن و 80 هزار تومان کرایه‎ی این خانه است که بیشتر اوقات آب هم ندارد.

بسیاری از اوقات، پول خرید چهار تا نان را هم نداشته‎ایم

در حالی که خدای بالا سرش را شاهد می‎گیرد، می‎گوید: با پول یارانه زندگی‎مان را می‎گذرانیم، هر دو کلیه‎ی شوهرم از کار افتاده است و اگر انجمن کلیه هم، برنج و روغن برای ما نیاورد، امکان ندارد که بتوانیم چیزی برای خوردن پیدا کنیم. بسیاری از اوقات، پول خرید چهار تا نان را هم نداشته‎ایم و اعضای انجمن کلیه برایمان خریده‎اند.

وی ادامه می‎دهد: همین دیروز، برای فروش کلیه به شوهرم، زنگ زده‎اند، اما بودجه‎ی خرید کلیه را نداریم. از همان دیروز مدام گریه می‎کنم، مگر خود خدا ما را از این مشکل خلاص کند. بیماری و فقر خیلی سخت است و خدا این دو را با هم نصیب هیچ یک از بندگانش نکند. چهار تا بچه دارم، دخترم و دو تا از پسرهایم ازدواج کرده‎اند، پسرهایم خودشان کارگری می‎کنند و من نمی‎توانم انتظاری از آن‎ها داشته باشم.

بیتی می‎گوید: شوهرم سیمان کار بود و پیش از بیماری کار می‎کرد و در حدی داشتیم که از پس مخارجمان بربیاییم، اما کم کم دست و پایش ورم کرد و به دکتر که مراجعه کردیم، دکترها مانده بودند که شوهرم با این وضعیت، چگونه توانسته تا به الان کار کند. وقتی دکتر گفت که هر دو کلیه‎ی شوهرم از دست رفته است، کشتی‎ام در دریا غرق شد. الان پنج سال است که مریض است. اگر بیش از دو کیلو، چیزی دستش بگیرد، دست‎هایش ورم می‎کند. تا به الان چند بار به کمیته امداد رفته و کمک خواسته‎ام که هیچ نتیجه‎ای نداشته است.

وی ادامه می‎دهد: یخچالمان از کار افتاده، تلویزیونمان هم خراب است. از ترسمان، آب را چند بار می‎جوشانیم که خدای نکرده کلیه‎ی ما هم از کار نیفتد.

پول تاکسی نداریم

وی بیان می‎کند: هزینه‎ی ایاب ذهاب، بزرگ‎ترین مشکل ماست، پول تاکسی نداریم و رفت و آمد با اتوبوس هم برای شوهرم سخت است، رفت و برگشت از آنا خاتون تا بیمارستان امام رضا (ع)، کم کم 15 هزار تومان می‎خواهد که ما نداریم. من سواد ندارم، اگر کسی در اتوبوس و ایستگاه‎های مختلف همراهمان نباشد، در راه گم می‎شویم. از خیران می‎خواهم فقط به خاطر خدا کمک کنند تا بتوانیم کلیه بخریم.

منزل دوم

کمی جلوتر از منزل اول، پیرمردی منتظرمان ایستاده است، خانه‎ی 40 متری‎اش که خودش آن را به کلبه‎های توی بازی‎های کامپیوتری تشبیه می‎کند، در کوچه‌‎ی بن‌بستی قرار دارد که تنها سه خانه در آن هست، با پیاده شدن از خودرو، بوی زباله، تحمل شرایط را دشوار می‎کند.

فراز و نشیب‌های زندگی بیماران کلیوی

داخل خانه که می‎شوی، با خانه‎ای بسیار کوچک با وسیله‎هایی کهنه و بسیار ساده روبه‎رو می‎شوی. دیوار نم کشیده‎ی خانه، اولین چیزی است که توجه همه را جلب می‎کند، متراژ پایین و ساخت و ساز غیر اصولی خانه نیز بیشتر در ذوق بیننده می‎زند، خانه شیب دارد، آب و برق مدام قطع می‌شود و آقا و خانم تیمورزاده در چنین خانه‌ای زندگی می‎کنند!.

خانه بسیار مرتب است و آن دو چنان گشاده‌رویی از ما استقبال می‎کنند که تا دهان باز نکرده‎اند، هرگز نمی‎توانی حدس بزنی که چه مشکلی دارند!.

آقای «داوود تیمورزاده» می‎گوید: این خانه را پنج سال پیش، به قیمت 16 میلیون تومان خریدم، اما چه فایده، ساخت و سازش غیر اصولی است و نم دیوار از قد من هم بلندتر است، از اواخر سال 90 دچار نارسایی کلیه شدم، سه تا بچه دارم که همه ازدواج کرده و رفته‎اند پی زندگیشان، آن‎ها هم خیلی مشکل و گرفتاری دارند.

فراز و نشیب‌های زندگی بیماران کلیوی

وی ادامه می‎دهد: قبلاً در خانه‎ی پدری‎ام در تبریز زندگی می‎کردم، اما وراث خواستند تا خانه را برای فروش تخلیه کنم، من هم همان جا مریض شدم و با توجه به این که توان خرید خانه در تبریز را نداشتیم، تصمیم گرفتیم به آنا خاتون بیاییم. هر دو کلیه‎ام از کار افتاده و هم‌اکنون هفته‎ای دو نوبت دیالیز می‎شوم.

وی عنوان می‌کند: برای یک بار رفت و برگشت، 20 هزار تومان لازم است و من این هزینه را ندارم و مجبور هستم تا با اتوبوس رفت و آمد کنم. قبلاً بافنده‎ی فرش بودم، اما با به کار گذاشتن پیستول بر دستم، دیگر نتوانستم به این کار ادامه دهم.

تیمورزاده بیان می‎کند: هزینه‎ی داروهایم را انجمن کلیه تقبل کرده است، اما با توجه به این که ما جزو مددجویان کمیته امداد هم هستیم، این نهاد، مسئولیت پرداخت هزینه‎ی پیوند کلیه را تقبل نمی‎کند و می‎گوید «بین مرگ و دیالیز یکی را انتخاب کن و باید تا آخر عمر دیالیز شوی».

وی ادامه می‎دهد: وقتی حتی دمپایی‎های من هم لنگه به لنگه است، دیگر حرفی برای گفتن از مشکلاتم نمی‎ماند!.

همسر آقای تیمورزاده که به‌علت پرستاری از همسرش، بیمار شده است، می‎گوید: من هم بیماری روده و معده گرفته‎ام، چه کسی از من حمایت کند؟، از دیالیز که به خانه برمی‎گردد، پول خرید یک کیلو میوه را هم نداریم، چندین بار به کمیته امداد مراجعه کرده‎ام، اما آن‎ها گفته‎اند هزینه‎ی بیمارستان شما زیاد است و همین که این هزینه را پرداخت می‎کنیم، برایتان کافی است. یک بار پیش آمد که به خاطر 40 هزار تومانی که نداشتیم و کمیته هم پرداخت آن را تقبل نکرد، دو روز بیشتر در بیمارستان ماندیم.

بر اساس این گزارش، تأمین هزینه‎ی دارو، ایاب و ذهاب و کلیه برای بیمارانی که مجوز پیوند برای آن‎ها صادر شده، از جمله مشکلات مبتلایان به نارسایی کلیه است که انجمن خیریه‎ی حمایت از بیماران کلیوی استان، به تنهایی قادر به رسیدگی به تمامی آن‎ مشکلات نبوده و حل این مشکل، همت خیران را می‎طلبد.

«نسرین سوار»، خبرنگار ایسنا در آذربایجان‌شرقی

انتهای پیام


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

روستای موسالو