مرهمی برای سالهای دور از خانه
فاطمه باشیزاده، متولد تیرماه 1364 در اهواز، چند سالی است به دلیل تحقیق و پژوهش همسرش در آمریکا زندگی میکند و درحال حاضر در ایالت ماساچوست شهر بوستون ساکن است. دوران کودکیاش مثل همه همسالانش که در دهه 60 متولد شدهاند پر از شور و نشاط آن زمان بوده است، دورانی که همهچیز در عین سادگی بسیار هیجانانگیز بود.
او میگوید: «بعدها به دلیل مهاجرت به آمریکا موفق به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسیارشد نشدم. درحال حاضر در بوستون مشغول به فعالیتهای هنری هستم. در سال2016 نمایشگاه آثار تذهیب و گل و مرغ را در بوستون برگزار کردم که تجربه خیلی خوبی بود و بازدیدکنندگان نمایشگاه هم سوالات زیادی درباره این هنر بهویژه هنر و فرهنگ ایرانی داشتند. چون این هنر تا حدی برای مردم آمریکا جدید بود و وقتی جزئیات آثار و منشا و چرخش سلیمیها و خطاییها را میدیدند، توصیفات جالبی از این هنر داشتند و بارها گفتند آرزو دارند به ایران سفر کنند و با فرهنگ و هنر ایرانی بیشتر آشنا بشوند. جالب است در صحبتهای خودشان میگفتند اصفهان و شیراز را به خوبی میشناسند و این برای من خیلی جالب بود.»
او معمولا در کنار برگزاری نمایشگاه، کارگاهی هم برگزار میکند تا مردم آنجا بتوانند به صورت عملی هم روند تذهیبگری را ببینند. فاطمه خاطره جالبی از آن روزها به ذهنش میآید و میگوید: «یادم هست آن روز که اغلب بازدیدکنندگان درباره ابزار کار این هنر سوال میکردند حین اینکه من کار میکردم قلمموی ظریفی که همان قلمموی مخصوص قلمگیری است و به آن قلمموی گربه میگویند نظرشان را جلب کرده بود. بازدیدکنندهها خیلی تعجب کردند و دوست داشتند طرز کار با این قلمموی جادویی را از نزدیک ببینند. خلاصه روز اول گذشت و روز دوم یک پیرمرد سراسیمه آمده و پرسیده بود که فاطمه کجاست و میگفت که من میخواهم کار با قلمموی گربه را از نزدیک ببینم.»
او حرفهایی هم از آینده میزند و هماکنون در حال آمادهسازی آثار جدید برای نمایشگاه آتیاش است. میگوید که هدف واقعیاش کسب درآمد نیست بلکه نشاندادن هنر و فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی است و اعتقاد دارد این هنر میتواند فضایی ایجاد کند که مردم آمریکا با دید بهتری به فرهنگ و تمدن ایران نگاه کنند. او میگوید: «در نمایشگاهها یا ورکشاپها گاهی مردم سفارش کار میدهند و من تا جایی که وقتم اجازه بدهد، سفارش میگیرم. تابستانها هم به صورت محدود و به درخواست دوستان ایرانی و علاقهمند به هنر کلاس تذهیب برگزار میکنم و گاهی هم به درخواست دانشگاهها ورکشاپی برای آشنایی با این هنر تشکیل میدهم.»
حس و حالی که او به این هنر دارد قابلوصف نیست. تنها میداند که در وجود خودش به این هنر احتیاج دارد، عاشق این هنر است، بهویژه برای او که به ناچار تا حد زیادی از سنتهای اصیل کشورش فاصله گرفته است و این هنر میتواند جایگزین خوبی برای سالهای دوریاش باشد. او میگوید: «گاهی هم وقتی موسیقی سنتی ایرانی حین کار چاشنی هنر شود، حس و حال بهتری برای من دلتنگ وطن به وجود میآورد. من همیشه کارم را با موسیقی سنتی شروع میکنم و علاقه زیادی به موسیقی سنتی دارم. خصوصا سهتار و اعتقاد دارم این دو هنر مکمل هستند هنگام پخش موسیقی حس خوبی دارم و احساس میکنم که موسیقی سنتی در حرکتهای قلموی من تاثیر دارد.»