بهار
ناگهان شیشه خواب شکست گل مست از خواب زمستانی بود با شکست دل آدم برفی یخ شبنم وا شد دشت با شبنمی از خواب پرید ، ننه سرما کمی حوصله کرد غنچه ها چون وا شد بار و بندیل سفر بست و رفت ساعتی چند...
ناگهان
شیشه خواب شکست
گل
مست از خواب زمستانی بود
با شکست دل آدم برفی
یخ شبنم وا شد
دشت با شبنمی از خواب پرید ،
ننه سرما کمی حوصله کرد
غنچه ها چون وا شد
بار و بندیل سفر بست و رفت
ساعتی چند گذشت
آب از دشت و دمن جاری شد
گل ، بلبل ، من و یک رویای تکراری
چهره پرداز گل ز رنگ نگار
نقش خورشید چه میبرد در کار
سفره عشق مهیا شده بود
دامن دشت چه زیبا شده بود
زندگی،
عشق،
صفا ،
همه معنا شده بود ...
به گمانم
گل جواب سلام خورشیداست
دوست در روی دوست خندیده است....
شیشه خواب شکست
گل
مست از خواب زمستانی بود
با شکست دل آدم برفی
یخ شبنم وا شد
دشت با شبنمی از خواب پرید ،
ننه سرما کمی حوصله کرد
غنچه ها چون وا شد
بار و بندیل سفر بست و رفت
ساعتی چند گذشت
آب از دشت و دمن جاری شد
گل ، بلبل ، من و یک رویای تکراری
چهره پرداز گل ز رنگ نگار
نقش خورشید چه میبرد در کار
سفره عشق مهیا شده بود
دامن دشت چه زیبا شده بود
زندگی،
عشق،
صفا ،
همه معنا شده بود ...
به گمانم
گل جواب سلام خورشیداست
دوست در روی دوست خندیده است....