کاش می شد...


کاش می شد...

کاش می شد به عقب برگردم به همانجا که دامانِ تو بود قتلِگاهِ دردم کاش می شد بروم باز به آن دنیایی که به اندازه ی آغوشِ تو بود و به آرامشِ یک لالایی. تو برایم قصّه ها میگفتی از دیاری که در آن غصّه...

کاش می شد به عقب برگردم
به همانجا که دامانِ تو بود
قتلِگاهِ دردم
کاش می شد بروم باز به آن دنیایی
که به اندازه ی آغوشِ تو بود
و به آرامشِ یک لالایی.
تو برایم قصّه ها میگفتی
از دیاری که در آن
غصّه ها را می سپردند به باد
و هوایش همه جا
بویِ مطبوعِ خدا را می داد.
با پلیدی انگار
همه بودند غریب
نه در آن زشتی بود
و نه نیرنگ و فریب.
دلِ من لَک زده است
بِگُذارم سر به دامانِ تو یکبارِ دگر
این جهان نیست شبیهِ جایی
که تو گفتی (مادر)...


حمید گیوه چیان




تست شخصیت شناسی/ در این تصویر چه می بینید؟