شعرکوتاه سه گانی
راستی میدانی ؟ دوستتدارم ؛ من نیز باوردارم ، گرچه در زندگی بازنده ام . چشمانم سو ندارد ؛ پشت پنجره ی انتظار ، تاتوبیایی من عاشق توام ؛ وتومرامجنون کردی ، قضاوت سخت ست اگردل درمیان باشد ماه...
راستی میدانی ؟ دوستتدارم ؛
من نیز باوردارم ،
گرچه در زندگی بازنده ام .
چشمانم سو ندارد ؛
پشت پنجره ی انتظار ،
تاتوبیایی
من عاشق توام ؛
وتومرامجنون کردی ،
قضاوت سخت ست اگردل درمیان باشد
ماه بوسه می زند ؛
بررقص قلمت ،
به مهر ای معلم.
نیستی تو ؛
شعرمی سرایم ،می نویسم ،دادمی کشم ،
انگاردردرونم پروازمی کنی .
لبهای مهتاب ؛
عاشقانه می مکند،
لبهای تورادرتاریکی شب
چه تندمی رود ؛
کشتی خیالاتم ،
دردریای چشمان نیلی رنگ تو.
خداکند خیرباشد ؛
عشق باشدوثروت ،
سلامتی برقرار.
پارچه ی زربافتی ست معلم ؛
باتارمهر ،
پود اندیشه .
مغرورمنم ؛
قسم خورده ی آسمان دلگیر، به وقت ریزش،
بهانه ای اشکم تویی .
همه ی ما امیدوار ؛
به فرداهامان ،
افسوس که فناشدیم.
ازتاریکی گریزی نیست ؛
تنم درآتشی سرد ،
شعله می کشد درونم .
خداکند خیرباشد ؛
عشق باشدوآرامش ،
سلامتی وپایداری .
خداکند خیرباشد ؛
عشق باشدوثروت ،
سلامتی برقرار
مدیون مرداست ؛
یک زن ،
برای عشق ورزیدنش .
من نیز باوردارم ،
گرچه در زندگی بازنده ام .
چشمانم سو ندارد ؛
پشت پنجره ی انتظار ،
تاتوبیایی
من عاشق توام ؛
وتومرامجنون کردی ،
قضاوت سخت ست اگردل درمیان باشد
ماه بوسه می زند ؛
بررقص قلمت ،
به مهر ای معلم.
نیستی تو ؛
شعرمی سرایم ،می نویسم ،دادمی کشم ،
انگاردردرونم پروازمی کنی .
لبهای مهتاب ؛
عاشقانه می مکند،
لبهای تورادرتاریکی شب
چه تندمی رود ؛
کشتی خیالاتم ،
دردریای چشمان نیلی رنگ تو.
خداکند خیرباشد ؛
عشق باشدوثروت ،
سلامتی برقرار.
پارچه ی زربافتی ست معلم ؛
باتارمهر ،
پود اندیشه .
مغرورمنم ؛
قسم خورده ی آسمان دلگیر، به وقت ریزش،
بهانه ای اشکم تویی .
همه ی ما امیدوار ؛
به فرداهامان ،
افسوس که فناشدیم.
ازتاریکی گریزی نیست ؛
تنم درآتشی سرد ،
شعله می کشد درونم .
خداکند خیرباشد ؛
عشق باشدوآرامش ،
سلامتی وپایداری .
خداکند خیرباشد ؛
عشق باشدوثروت ،
سلامتی برقرار
مدیون مرداست ؛
یک زن ،
برای عشق ورزیدنش .