تئوریِ مَجاز


تئوریِ مَجاز

یک نقطه به یک فرفره بگذار و بچرخان آن نقطه شود دایره در منظرِ انسان این دایره در اصل فقط وَهم و خیال است وابسته به آن چرخش و پس رو به زوال است گر قطع شود چرخشِ تندِ دَوَرانی جز نقطه نماند، شود آن...

یک نقطه به یک فرفره بگذار و بچرخان
آن نقطه شود دایره در منظرِ انسان

این دایره در اصل فقط وَهم و خیال است
وابسته به آن چرخش و پس رو به زوال است

گر قطع شود چرخشِ تندِ دَوَرانی
جز نقطه نماند، شود آن دایره فانی

چون فرفره ذرّاتِ اتم در دَوَران است
زان روی جهان در نظر اینگونه عیان است

گر چرخشِ ذرّات توقّف کند آنگاه
هستی شود از هست، پراکنده به ناگاه

عالَم که گهی جامد و گه مایع و گاز است
باور نتوان کرد ولی جمله مَجاز است

آنانکه بدیدند به چشمانِ بصیرت
گفتند که در پرده نهان است حقیقت

این لحظه و این شعر و من و تو همه خواب است
هش دار، فریبت ندهد آنچه سراب است


حمید گیوه چیان



اعتماد