سرمست جام می

سرمست جام می
..............

چو سرمست جام می هستی
اندکی به خود آی
همچون ماری هوشیار و زیرک
مانند کبوتری بی آزار و در پرواز باش
این جام ما شکننده است
پس با دقت نگهدارش باش
جام خود را
گهی پر و گهی خالی
تو اما آن را به خوبی مراقبش باش
سر مست جام می بودن حرفی نیست
با دیگران مهربان و
در کوی وگذر بیدار و هوشیار باش
سعی کن جام خود را همیشه پاک و پاکیزه
نگه داری
با خودی و غریبه
به درستی و در صلح زبان باز کنی
سر مست شدن از جام می
گاهی آدمها را عوض می کند
عده ای را ساکت و گوشه نشین
عده دیگر را سنگدل و سخت می کند
جمعی را هم در راه زندگی
نوکر و برده و ناتوان
یا که قهرمانی بزرگ
در میان مردم وارد تاریخ می کند
آن اندکی که از قافله به دور افتاده اند را
راهزن و قداره بند
یا که ضحاکی بی قلب می کند
سرمست جام می بودن چه سود
اگر ما را
از راه اصل و ماندگاری ابدی دور کند
من اسی
زمانی کور و کر بودم
در میان مردم میزیستم اما
سرمست جام می نادانی بودم
گمراه دلی بودم
در جاده زندگی و
افکارم در بند این جام و
روح و روانم در خواب و بی خبری بود
تنها بودم در میان تن ها
هرگز نمی دانستم
که اگر ما انسانها
سرمست قدرت و غرور نگردیم
یا که به دور کره زمین بی هدف نگردیم
می شود،جام می خود را
فراتر از جام زمینی ها پر کرد و
ناخوانده های تاریخ ادوار را
بین مردم دنیا
با نیکی تقسیم کرد
و همه را سرمست از جام پاکیزه
در یک صف به سوی آینده ای بهتر و آزاد
خارج از تاریکی ها
سبک بال دعوت کرد

سرمست جام می ...

.... از اسی ....