برای هیچکس


برای هیچکس

چشم انتظارِ صیدی از دریایِ افکارم بر روی تکّه کاغذی لم داده خودکارم من لابلای کوچه هایی ساکت و تاریک در ذهنِ خود می چرخم و مانندِ پرگارم در خاکِ باغِ خاطرم (نوآوری) خشکید سَم می زنم، درگیرِ با آفاتِ...

چشم انتظارِ صیدی از دریایِ افکارم
بر روی تکّه کاغذی لم داده خودکارم

من لابلای کوچه هایی ساکت و تاریک
در ذهنِ خود می چرخم و مانندِ پرگارم

در خاکِ باغِ خاطرم (نوآوری) خشکید
سَم می زنم، درگیرِ با آفاتِ تکرارم

خالی تر از آنم که از عشقِ خدا گویم
زیرا که در گندابی از عصیان گرفتارم

عشقِ زمینی را اگر گویم که واویلاست
زن دارم و از جنگ و قهر و گریه بیزارم

ای آینه این را نخواه از خود بگویم باز
رختِ حقیقت نیست بر اندامِ گفتارم

از درد و رنجِ شهر و مردم هم اگر گویم
خواهی نخواهی عاقبت بر چوبه ی دارم

چیزی نگفتن بِه، که با این مغزِ گندیده
بویِ تعفّن می دهد ابیاتِ اشعارم

شب طی شد و با طعنه خودکارم به کاغذ گفت:
آبی نمی جوشد از او بیهوده بیدارم...


حمید گیوه چیان



فیلم| مردی که 26 سال پیش گم شده بود در زیرزمین همسایه پیدا شد!