دوستت دارم...


دوستت دارم...

چشم هایت به بهار می ماند با ابرها و اشک ها و لبخندهایش تن ات گرمای داغ تابستان به آفتاب و عرق ریزانش موهای جو گندمی ات، خزان و برگ ریزانش و زمستان ات همه نان همه کومه و زغال و کرسی و همه...


چشم هایت به بهار می ماند
با ابرها و اشک ها و لبخندهایش
تن ات گرمای داغ تابستان
به آفتاب و عرق ریزانش
موهای جو گندمی ات، خزان و برگ ریزانش
و زمستان ات
همه نان
همه کومه و زغال و کرسی و همه باران
به بهاری دوباره بیندیش، عشق من
من این تسلسل را دوست می دارم
سر سطر نقطه ...
مرا دوباره بنویس
مرا دوباره ببوس
مرا دوباره بخوان
من دوستت دارم
من دوستت دارم...

اردیبهشت 1403



فرغون