پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند


پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

کتاب خاطرات جان کری-وزیرامورخارجه امریکا پولی که امریکا به ایران پرداخت کرد+آزادی زندانیان «جان کری»، وزیر امور خارجه سابق آمریکا در بخش‌هایی از کتاب خاطراتش که به تازگی منتشر شده، فرایندهای توافق با ایران بر سر تبادل زندانیان را شرح داده است. ایران و آمریکا روز 26 دی‌ماه سال 1394، مصادف با روز «اجرای برجام»، اعلام کردند به توافقی برای تبادل...

پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

کتاب خاطرات جان کری-وزیرامورخارجه امریکا

پولی که امریکا به ایران پرداخت کرد+آزادی زندانیان

«جان کری»، وزیر امور خارجه سابق آمریکا در بخش‌هایی از کتاب خاطراتش که به تازگی منتشر شده، فرایندهای توافق با ایران بر سر تبادل زندانیان را شرح داده است.

پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

ایران و آمریکا روز ۲۶ دی‌ماه سال ۱۳۹۴، مصادف با روز «اجرای برجام»، اعلام کردند به توافقی برای تبادل زندانیان دست پیدا کرده‌اند. در این توافق مقرر شده بود در ازای آزادی چهار زندانی از ایران، چند تن از ایرانیان بازداشت شده در آمریکا آزاد شوند.

همزمان با این توافق، دولت آمریکا اعلام کرد با پرداخت ۱.۷ میلیارد دلار به ایران برای حل و فصل یک دعوای حقوقی قدیمی هم موافقت کرده است. هرچند در ظاهر تبادل زندانیان از اتمام این مناقشه حقوقی مستقل بود اما این هم‌زمانی شاید نشان‌گر آن بود که دو موضوع به‌هم بی‌ربط نبوده و در چارچوبی مشترک دنبال شده‌اند.

ماجرای ۱.۷ میلیارد دلار

ایران و آمریکا سال ۱۳۵۷، در بحبوحه تحولات انقلاب اسلامی توافق کرده بودند تمامی پرداخت‌های مربوط به قراردادهای تسلیحاتی فیمابین را متوقف و بسیاری از خریدهای باقی‌مانده را لغو کنند.

در این توافق همچنین مقر شده بود وجه هزینه‌نشده مربوط به برنامه فروش‌های نظامی خارجی آمریکا در یک حساب بانکی که سود به آن تعلق می‌گیرد قرار داده شود.

دولت «جیمی کارتر»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا در همان سال پس از تسخیر لانه جاسوسی -سفارتخانه امریکا-توسط دانشجویان پیرو خط امام تمامی دارایی‌های ایران در آمریکا را مسدود کرد.

ایران در سال ۱۹۸۲ شکایتی را علیه آمریکا در ارتباط با وجه امانی مربوط به برنامه فروش‌های نظامی خارجی آمریکا در یک دادگاه بین‌المللی مطرح کرد تا مناقشات مالی و بازرگانی سردرگم میان دو طرف در ارتباط با قراردادهای خرید سلاح حل و فصل شود.

بخشی از بدهی‌های دولت آمریکا به ایران بابت لغو یک قرارداد تسلیحاتی ایران از آمریکا در دهه ۱۹۷۰ بود که مبلغ اصلی آن چهارصد میلیون دلار بود. دولت آمریکا پس از حدود ۳۷ سال از گذشت این پرونده مالی سال ۲۰۱۶ موافقت کرده بود که اصل این پول به همراه سود بانکی آن را که جمعا حدود یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار برآورد شده بود به ایران پرداخت کند.

خاطرات جان کری

پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

جان کری در فصل هجدهم کتاب خود که به موضوع ایران و مذاکرات با این کشور اختصاص دارد درباره پرداخت مبلغ ۱.۷ میلیارد دلار به ایران توضیح داده و تصریح کرده در صورتی که این مبلغ پرداخت به ایران پرداخت نمی‌شد ممکن بود واشنگتن به پرداخت ۱۰ میلیارد دلار محکوم می‌شد.

وی ماجرای این پرونده را، از آغاز این‌طور شرح می‌دهد: «در دهه ۱۹۷۰، قبل از انقلاب ایران، ایالات متحده به ایران که در آن زمان متحد ما بود صدها میلیون دلار تجهیزات نظامی می‌فروخت. دولت شاه در پرداختی‌های خود کُند عمل می‌کرد و طرف‌ها اوایل سال ۱۹۷۹ به توافق رسیدند که ساختار پرداخت‌ها را عوض کنند.»

وی اضافه کرده است: «هنگامی که آیت‌‌الله خمینی به قدرت رسید و ایرانی‌ها پرسنل ما را گروگان گرفتند مشخص بود که آمریکا سلاحی به ایران تحویل نخواهد داد. تنها مشکل این بود که ایران پول بسیاری از آنها را پرداخت کرده بود. آن پول در حسابی مربوط به خزانه‌داری آمریکا بود. ایران مدت‌ها خواستار پرداخت آن پول، البته با سودش شده بود.»

وزیر خارجه سابق آمریکا نوشته است: «ایران شکایتی را در دادگاه بین‌المللی لاهه تنظیم کرده و در آن خواستار دریافت ۱۰ میلیارد دلار، همراه با سود و بازگرداندن آن وجوه شده بود. آنها شکایت حقوقی محکمی برای این بخش از دعوی خود داشتند و جلسات استماعی در نظر گرفته شده بود که قرار بود آغاز شوند.»

جان کری اعتراف کرده که دادگاه ممکن بود ایالات متحده را مجبور به پرداخت وجوهی سنگین به ایران کند، اما دولت «باراک اوباما»، وزیر خارجه وقت آمریکا موافقت کرده با پرداخت حدود یک پنجم پول مورد مطالبه ایران، به توافق با طرف مقابل برسد.

او نوشته است: «دادگاه ممکن بود ایالات متحده را به پرداخت وجوه سنگین محکوم کند. دولت، در نهایت تصمیم گرفت بر سر دعوی مربوط به آن وجوه به سازش برسد، همان‌طور که دولت‌های قبلی هم شکایت‌های دیگری را با ایران حل کرده بودند. ما سرانجام بر سر یک پنجم آنچه آنها به دنبال مطالبه آن بودند، یعنی ۱.۷ میلیارد دلار مسئله را حل کردیم. این رقم بر اساس میزان وجوه ایران در حساب وزارت خزانه‌داری، به علاوه رقم سود استخراج شد.»

کری تصریح کرده «با آنکه ۱.۷ میلیارد دلار هنوز هم رقم هنگفتی است اما در مقابل ۱۰ میلیارد دلار رقمی به حساب نمی‌آید

بر اساس نوشته‌های وزیر خارجه اسبق ایالات متحده، پرداخت مبلغ فوق به تائید همه اعضای مربوطه کابینه دولت اوباما رسید تا تردیدی در خصوص آنکه این اقدام به نفع مالیات‌دهندگان آمریکایی است، باقی نماند.۲۱ شهریور ۱۳۹۷فارس

***

انتشار کتاب خاطرات «جان کری»‌/ ماجرای سفر محرمانه به عمان افشا شد!

وزیر امور خارجه آمریکا در کتاب جدیدش به‌نام Every Day is Extra (هر روز موهبتی دیگر است) به شرح ماجراهای زندگی خودش از زمانی که فرزند یک دیپلمات بوده تا پایان دورانش در وزارت خارجه آمریکا پرداخته است.

«کری» فصل هجدهم این کتاب- این فصل از کتاب، زمینه‌چینی‌های او برای پیشبرد مذاکرات با میانجی‌گری عمانی‌ها را آورده‌ایم.

پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

«جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران از در اتاقی کوچک و بی‌پنجره که کنار سالن شورای امنیت سازمان ملل قرار داشت و به‌زحمت بزرگتر از انباری‌های داخل خانه بود رد شد. داخل اتاق فقط یک میز و دو صندلی قرار داشت. با هماهنگی‌های قبلی، من از دری در آن سو وارد شده و آنجا منتظر بودم. این اولین دیداری بود که در ۴۰ سال گذشته میان یک وزیر خارجه آمریکا و وزیر خارجه ایران انجام می‌شد.

ارزیابی‌های متحدان ما، از جمله اسرائیل و کارشناسان خودمان این بود که ایران با شتاب در حال حرکت به‌سمت توانمندی سلاح هسته‌ای بود. هیچ کس شکی نداشت که آنها در آن زمان به توانمندی چرخه سوخت هسته‌ای دست پیدا کرده بودند. ایران از ۱۶۴ سانتریفیوژی که در روزهای اولیه دولت جورج دبلیو بوش برای غنی‌سازی اورانیوم می‌چرخاند، تا سال ۲۰۱۱ خودش را به جایی رسانده بود که میان ۲۷۰۰۰ سانتریفیوژ مستقر خود، ۱۹۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ را مورد استفاده قرار می‌داد.ایرانی‌ها مقادیر کافی اورانیوم غنی‌شده ذخیره کرده بودند که در صورت گریز هسته‌ای برای ساخت ۸ تا ۱۰ بمب کافی بود. آنها چند ماه با راه‌اندازی یک رآکتور پلوتونیوم که قادر به تولید مقادیر کافی پلوتونیوم درجه تسلیحاتی برای ساخت بمب‌های بیشتر بود، فاصله داشتند. ارزیابی کارشناسان ما این بود که ایران می‌تواند ظرف دو تا ۳ ماه به‌سمت ساخت یک بمب گریز بزند.

مسئله دیگری که به همین اندازه بدشگون بود این بود که بسیاری از قوی‌ترین متحدان ما در منطقه، فعالانه با ایالات متحده لابی می‌کردند تا تأسیسات هسته‌ای ایران را بمباران کنیم. سال‌ها بود که نخست‌وزیران، پادشاهان و رؤسای جمهور در منطقه همه در این باره بحث می‌کردند که ایالات متحده بایستی [علیه ایران] حملات پیشگیرانه انجام دهد.

رفتار ایران در منطقه، این دورنمای هسته‌ای را بسیار پیچیده می‌کرد. ایران، موشک آزمایش می‌کرد؛ از حزب‌الله که سازمانی در فهرستی سازمان‌های تروریستی بود حمایت می‌کرد؛ در عراق دخالت می‌کرد و با حمایت از منازعات داخلی در یمن، عربستان سعودی را تهدید می‌کرد، در واقع، مخاطرات بالا بودند.

معتقد بودیم اگر ایالات متحده می‌خواهد برنامه هسته‌ای ایران را به‌نحو مناسب مهار کند و از وارد شدن به جنگی یکجانبه در خاورمیانه جلوگیری کند، لازم است تمامی چاره‌های دیپلماسی را امتحان کند. طی این سال‌ها آموخته بودیم که آمریکا و ارزش‌هایی که ما نمادش هستیم، هنگامی قدرتمندتر می‌شوند که صبوری و بلوغ خرج دهیم و ائتلافی وسیع در حمایت از خودمان ایجاد می‌کنیم، این همان کاری است که “جورج اچ. دبلیو بوش” هنگام جنگ خلیج [فارس] انجام داد و همان کاری است که ما هنگام تدوین راهبردی برای غلبه بر داعش انجام دادیم. ما از رفتارهای تهاجمی ایران در منطقه آگاه بودیم، دقیقاً به همین علت بود که آنها را بابت فعالیت‌های موشکی، نقض حقوق بشر و قاچاق سلاح تحریم کرده بودیم.

اما علی‌رغم تمامی مشکلاتی که ایران برای دنیا و منطقه ایجاد کرده بود، رئیس‌جمهور اوباما و کل تیم امنیت ملی ما این را می‌دانستند که رسیدگی به موضوع ایران و ایمن‌تر کردن جهان هنگامی ساده‌تر خواهد بود که سایه سلاح هسته‌ای در تمامی موضوعاتی که با آن مواجهیم روی سرمان نباشد. مجبور بودیم به مسئله برنامه هسته‌ای ایران رسیدگی کنیم. وقتی که من و ظریف در آن اتاق کوچک سازمان ملل نشستیم تا اولین گفت‌وگویمان را آغاز کنیم، این واقعیت مبرهن را در گوشه ذهنم داشتم. قرار بود آن نشست یک مکالمه مختصر باشد. من و جواد در آن اتاق کوچکی که اندازه کمد بود نزدیک به نیم ساعت صحبت کردیم. درباره او، تا آنجا که می‌شد از دوستان و همکارانی که با او در سازمان ملل کار کرده بودند کسب اطلاع کرده بودم. مشخص بود که او هم همین کار را کرده بود، چون به همکاری من با عمانی‌ها و سایر مراوداتم در منطقه اشاره می‌کرد. تسلط جواد به ضرب‌المثل‌های زبان انگلیسی به‌سرعت توجهم را جلب کرد. تحصیلاتش در آمریکا و سال‌هایی که نماینده دائم ایران در سازمان ملل بود باعث شده بود آشنایی زیادی با سیاست در آمریکا داشته باشد، کتاب‌خوانده، تحصیل‌کرده و باهوش بود، سخنگویی فصیح و متعهد هم برای رژیم ایران بود که بر سر این، اختلافات بسیار بنیادین داشتیم.

پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

ابتدا با هم خوش‌‌وبش کردیم، درباره سال‌هایی که در نیویورک و سازمان ملل بود، زندگی‌اش در ایران، خانواده‌اش، سیاست در کشور ما، شغل من و سنا. بعد سر اصل مطلب رفتیم. این را روشن کردم که دولت قصد دارد جدی باشد، ولی معنی‌اش این نبود که برای رسیدن به توافق بر سر برنامه هسته‌ای ایران، عجله یا اجباری احساس می‌کند. توافق نکردن بهتر از توافق بد است و آنچه اهمیت حیاتی دارد این است که ایران بتواند اثبات کند به استانداردهای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و فراتر از آن پایبند می‌ماند، در غیر این صورت داریم وقت تلف می‌کنیم. او هم گفت که ایران، کشته‌مرده توافق نیست. فتوای آیت‌الله [خامنه‌ای] را که در سال ۲۰۰۳ علنی شده بود و می‌گفت ایران به‌دنبال سلاح هسته‌ای نخواهد بود یادآوری کرد.گفتم که ما مشخصاً به توافقی با بیشترین قابلیت راستی‌آزمایی نسبت به توافق‌های بین‌المللی حاصل‌شده تا آن موقع نیاز داریم. یک چیز مشخص شد: هر کدام از ما ملاک‌های اصولی‌ای داشتیم که هیچ‌گاه آنها را زیر پا نمی‌گذاشتیم اما هر دو هم با جدیت به‌دنبال یافتن راهی برای پیشرفت بودیم.

قبل از آن‌که آنجا را ترک کنیم درباره اهمیت محرمانه ماندن مسائل صحبت کردیم. از همان اول، هر دو اذعان کردیم که رابطه‌مان اهمیتی حیاتی در موفقیت کار خواهد داشت. لازم بود یک خط ارتباطی آزاد داشته باشیم که بتوانیم در مواقع حساس و اضطراری مستقیم تماس حاصل کنیم، به همین دلیل، در اولین جلسه‌مان متعهد شدیم از حل کردن مناقشاتمان به‌صورت علنی و از طریق رسانه‌ها خودداری کنیم، به‌جایش قرار شد هر کاری بتوانیم برای حل آنها به‌صورت محرمانه انجام دهیم.

رسانه‌ها به‌خوبی آگاه بودند که آن روز احتمالاً بین من و ظریف گفت‌وگویی انجام خواهد شد، چون هر دوی ما قرار بود در جلسه علنی گروه موسوم به ۱+۵ شرکت کنیم. این گروه قبلاً برای پرداختن به برنامه هسته‌ای ایران تشکیل شده بود. ۱+۵ ــ پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل به‌علاوه آلمان ــ و اتحادیه اروپا سال‌ها بود که به‌صورت پراکنده در سطوح پایین‌تر دیدار می‌کرد تا احتمال رسیدن به توافقی با ایران برای از بین بردن نگرانی‌های جامعه بین‌المللی درباره برنامه هسته‌ای رو به گسترش ایران را بررسی کند. این اولین بار بود که دیپلمات‌هایی در سطح وزیر خارجه به گفت‌وگوهای ۱+۵ ملحق می‌شدند. بین خبرنگارها جا برای سوزن انداختن نبود و آنها در موقعیت‌های رصد مستقر شده بودند، مشتاق بودند درباره آنچه در اتاق شورای امنیت گذشته بود اظهارنظری بشنوند. ظریف و من، به‌خوبی از این توجه باخبر بودیم. ۴۰ سال کناره‌جویی با دیدار ما از بین رفته بود.

همه اینها در بحبوحه نشست سال ۲۰۱۳ مجمع عمومی سازمان ملل اتفاق می‌افتاد؛ هفته‌ای شلوغ از حضور قدرت‌ها که سپتامبر هر سال برگزار می‌شود و در جریان آن سران کشورهای خارجی وارد نیویورک می‌شوند و نیویورکی‌ها از نزدیک شدن به شعاعی به‌فاصله ده بلوک از مقر سازمان ملل در شرق میدتاون، خودداری می‌کنند. این هرج‌ومرجی کنترل‌شده است. وزارت خارجه آمریکا چند طبقه از هتلی در همان حوالی را اجاره می‌کند و اتاق‌های میهمان‌ها را به دفتر تبدیل می‌کند. قرار گرفتن بیش از ۱۲ دیدار و رویداد در تقویم روزانه من غیرمعمول نبود. هر جلسه و هر اقدامی به‌دقت برنامه‌ریزی و زمان‌بندی می‌شد.

* * *

پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

گزارش‌های رسانه‌ای از اولین دیدار ما در نیویورک به‌عنوان آغاز فصلی جدید بین ایالات متحده و ایران توصیف شد، اما گفت‌وگوی میان کشورهای ما در واقع قبل از آن آغاز شده بود.

مه ۲۰۱۱ زمانی که هنوز رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا بودم، به یکی از فرستاده‌های سلطان قابوس، پادشاه عمان معرفی شدم ــ فردی بود به‌اسم سالم الاسماعیلی. سالم فردی باهوش و نافذ بود. آدم خوش‌‌مشرب و فروتنی بود. در واقع، مطمئنم ترجیح می‌داد نامش در اینجا آورده نشود، اما واقعیت این است که نقش او حیاتی‌تر از آن است که بتوان نادیده‌اش گرفت.

اولین بار که «سالم» توجه من را جلب کرد زمانی بود که دولت ایران سه کوه‌نورد آمریکایی را که به‌صورت غیرعمدی وارد کوه‌های ایران شده بودند دستگیر کرد. ایرانی‌ها مظنون بودند که آنها جاسوس باشند. وقتی «سارا شورد»، اولین نفر از آن کوهنوردها در سپتامبر ۲۰۱۰ آزاد شد علناً به نقشی که «سالم» در آزادشدنش بازی کرده بود اشاره کرد و چند ساعت بعد از خروج از حریم هوایی ایران از «دوست عزیز» خود سالم الاسماعیلی نام برد و از او تشکر کرد. اما چند ماه بعد از آنکه سارا به وطن برگشت، دو کوهنورد دیگر یعنی «جاش فاتال» و «شین باوئر» همچنان در بازداشت ایران بودند. با توجه به اینکه ایران و آمریکا از تعامل مستقیم در خصوص این موضوع اجتناب می‌کردند، سلطان قابوس و سالم نقش میانجی‌های غیررسمی را بازی می‌کردند تا آزادی دو نفر دیگر را هم تسهیل کنند.

سالم درخواست کرد برای گفت‌وگو درباره موضوع با من دیدار کند و پیشنهاد کرد برای انجام این گفت‌وگو از واشنگتن به مسقط پرواز کنم. علی‌رغم سابقه موفقیت [سالم] در آزاد کردن سارا شرود، پادشاه عمان تردید داشت که دولت آمریکا قدر او را از لحاظ اینکه تا چه‌حد می‌تواند درباره ایرانی‌ها اثربخش باشد، بداند.

پولی که امریکا-درجریان برجام-به ایران پرداخت کرد وزندانیانی که معامله شدند

سالم الاسماعیلی با جان کری

در پنج دقیقه اول دیدارم با سالم متوجه شدم که اهداف او فراتر از کوهنوردها هستند. ما درباره اهمیت بازگرداندن فوری جاش و شین به کشور صحبت می‌کردیم ولی او سریعاً بحث را به احتمال پیشرفت در حوزه‌های دیگر کشاند. در صدر موضوعاتی که مطرح کرد حرکت فعلی ایران به‌سمت سلاح هسته‌ای بود. سالم در اولین جلسه برای من این موضوع را روشن کرد که سلطان قابوس احساس می‌کند می‌تواند نقش مؤثری در پیشبرد یک راه‌حل دوجانبه و مورد پذیرش دو طرف داشته باشد. این هم واضح بود که عمانی‌ها تنها بر حسب حسن نیت وارد عمل نشده‌اند. آنها می‌دانستند که ایران مسلح به سلاح هسته‌ای ثبات منطقه را به‌صورت اساسی به هم می‌ریزد. آنها هم مثل ما نگران بودند که تهران در حال نزدیک و نزدیک‌تر شدن به سلاح [هسته‌ای] بود. شین و جاش سرانجام به‌لطف تلاش‌های عمان سپتامبر ۲۰۱۱ آزاد شدند. از دید من و از دید بسیاری در دولت اوباما، از جمله خود رئیس‌جمهور اوباما، سلطان قابوس جدیت و نفوذش روی ایرانی‌ها را به اثبات رسانده بود.

حالا که آنها دوستی‌شان را ثابت کرده بودند، باورم این بود که می‌توان این موضوع را بررسی کرد که آیا آنها می‌توانند پلی برای پر کردن شکاف ارتباطی ما با ایرانی‌ها باشند. لازم بود اطلاعات بیشتری درباره نحوه تفکر آنها کسب کنیم. باید ارزیابی بهتری از احتمالات می‌داشتیم. سالم و من گفت‌وگوهای منظمی را هم به‌صورت تلفنی و هم گاه به گاه به‌صورت رودررو شروع کردیم. مواظب گوش‌های مزاحم و میکروفون‌ها بودیم. با علم به اینکه افرادی در ایالات متحده و خارج از مرزها بودند که اقدام نظامی را تنها راه‌حل در برابر پیشروی‌های هسته‌ای ایران می‌دانستند، می‌خواستیم کاری نکنیم که راه‌حل دیپلماتیک، قبل از آنکه فرصتی برای گفت‌وگو میان کشورهای ما ایجاد شود به گزینه‌ای غیرممکن تبدیل شود.

گفت‌وگوهایم را با کمترین تعداد از افراد تأییدشده داخل دولت در میان می‌گذاشتم. اکثر اوقات با تام دانیلون گفت‌وگو می‌کردم. این توافق عمومی وجود داشت که با توجه به موفقیت در آزادسازی کوهنوردها، ارزشش را داشت که دست‌کم احتمال پیشرفت در عرصه هسته‌ای را بررسی کنیم. با تأیید رئیس‌جمهور اوباما، برنامه‌ریزی برای سفر به مسقط و ملاقات با سلطان قابوس را شروع کردم به این امید که بتوانیم بینش بهتری درباره آنچه ممکن بود به دست بیاوریم. به رئیس‌جمهور اوباما گفتم که “یک نفر دیگر هست که باید وارد گودش کنیم: هری رید، رئیس اکثریت مجلس سنا./۱۹ شهریور ۱۳۹۷سنیم


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

علاقه مهرداد صدیقیان به زیباترین دختر ایرانی لو رفت! + فیلم