حیاى ممدوح و حیای مذموم در کلام امیر(ع)
![حیاى ممدوح و حیای مذموم در کلام امیر(ع) حیاى ممدوح و حیای مذموم در کلام امیر(ع)](http://iqna.ir/files/fa/news/1397/8/7/1092628_822.jpg)
گروه معارف ـ امام علی(ع) در حکمت بیست و یکم نهجالبلاغه شرم و حیای بیجا را موجب محرومیت میدانند و میفرماید: «ترس قرین نومیدى است و شرم، موجب محرومى است و فرصت مىگذرد، چونان که ابرها مىگذرند. فرصتهاى نیکو را غنیمت شمرید.»
به گزارش ایکنا از همدان، امام علی(ع) در حکمت هجدهم نهجالبلاغه شرم و حیای بیجا را موجب محرومیت میدانند و میفرماید: «قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ، وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ، فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْرِ. ترس قرین نومیدى است و شرم، موجب محرومى است و فرصت مى گذرد، چونان که ابرها مىگذرند. فرصتهاى نیکو را غنیمت شمرید.»
امام علی(ع) در این سخن پرمعناى خود به سه نکته مهم اشاره میکند؛
نخست مىفرماید: «ترس(نابجا) با ناامیدى مقرون است». بدون شک ترس از عوامل و اشیاى خطرناک، حالتى است که خداوند در انسان براى حفظ او آفریده است. هنگامى که حادثه خطرناکى رخ مىدهد یا موجود خطرناکى به انسان حمله مىکند و خود را قادر بر دفاع نمىبیند ترس بر او غالب مىشود و خود را به سرعت از صحنه دور مىسازد این گونه ترس منطقى و موهبت الهى براى حفظ انسان از خطرات است. هرگاه سیلاب عظیمى حرکت کند و انسان خود را در مسیر آن ببیند و بترسد و با سرعت خود را کنار بکشد چه کسى مىگوید این صفت مذموم است؟ ترس بجا سپرى است در برابر این گونه حوادث.
ولى ترس نابجا که ناشى از توهم یا ضعف نفس یا عدم مقاومت در مقابل مشکلات باشد به یقین مذموم و نکوهیده است و این گونه ترس هاست که انسان را از رسیدن به مقاصد عالیه باز مى دارد. به همین دلیل از قدیم گفته اند« شجاعان به موفقیتهاى بزرگ دست مىیابند.»
کسى که ملاحظه سخنان این و آن کند(و از آن بترسد) از غصه مى میرد، ولى افراد جسور و شجاع به لذات و کامیابىها مىرسند.
حیا دو گونه است حیاى عاقلانه و حیاى احمقانه
واژه «هیبه» گاه به معناى شکوه و جلال آمده که موجب خوف دیگران مىشود و گاه به معناى ترس است و در جمله بالا معناى دوم اراده شده است آن هم ترس بیجا، و واژه «خیبة» به معناى خسران و شکست و ناکامى و محرومیت است و این دو همواره با هم قریناند و به این ترتیب امام مىخواهد پیروان خود را به شجاعت در تمام امور دعوت کند.
در جمله کوتاه و پرمعناى دوم مىفرماید «کمرویى با محرومیت همراه است».
حیاء مانند هیبت دو معناى باارزش و ضد ارزش دارد، حیاى ارزشمند آن است که انسان از هر کار زشت و گناه و آنچه مخالف عقل و شرع است بپرهیزد و حیاى ضد ارزش آن است که انسان از فراگرفتن علوم و دانشها و یا سؤال کردن از چیزهایى که نمىداند یا احقاق حق در نزد قاضى و جز او اجتناب کند، همان چیزى که در عرف، از آن به کم رویىِ ناشى از ضعف نفس تعبیر مىشود.
منظور امام(ع) در گفتار بالا همان معناى دوم است که انسان را گرفتار محرومیتها مىسازد.
در حدیثى از رسول خدا(ص) مى خوانیم «الْحَیَاءُ حَیَاءَانِ حَیَاءُ عَقْل وَحَیَاءُ حُمْق فَحَیَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَحَیَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْلُ؛ شرم و حیا دو گونه است حیاى عاقلانه و حیاى احمقانه؛ حیاى عاقلانه از علم سرچشمه مىگیرد و حیاى احمقانه از جهل».
در حدیثى نیز از امام صادق(ع) آمده است «الْحَیَاءُ عَلَى وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ ضَعْفٌ وَمِنْهُ قُوَّةٌ وَإِسْلاَمٌ وَإِیمَانٌ؛ حیا بر دو گونه است قسمى از آن ضعف و ناتوانى و قسمى دیگر، قوت و اسلام و ایمان است».
در حدیث دیگرى در غررالحکم از على(ع) آمده است «مَنِ اسْتَحیى مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ فَهُوَ أَحْمَقٌ؛ کسى از گفتن حق شرم کند احمق است».
بعضى از علما در تعریف حیا چنین گفتهاند که حیا ملکهاى نفسانى است که سبب انقباض و خوددارى نفس از انجام کارهاى قبیح و انزجار از اعمال خلاف آداب به سبب ترس از ملامت مىشود». البته این همان حیاى ممدوح و با ارزش است.
در تفسیر حیاى مذموم گفته اند «همان انقباض نفس و خوددارى از انجام کارهایى است که قبیح نیست، بلکه لازم است انسان بر اثر کم رویى آن را ترک مى کند».
در حدیثى از امام صادق(ع) در این باره مىخوانیم «مَنْ رَقَّ وَجْهُهُ رَقَّ عِلْمُهُ؛ افراد کم رو کم دانش اند».
منظور از فرصت، آماده شدن کامل اسباب کار خوب است
آن گاه امام در سومین جمله حکمت آمیز به اهمیت استفاده از فرصتها پرداخته و مىفرماید «فرصت ها همچون ابر در گذرند، ازاین رو فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید(و پیش از آن که از دست برود از آنها استفاده کن).
منظور از فرصت، آماده شدن کامل اسباب کار خوب است مثل این که تمام مقدمات جهت تحصیل علم براى کسى فراهم شود؛ هم تن سالم دارد، هم هوش و استعداد، هم استاد لایقى آماده تدریس او و هم فضاى آموزشى خوبى در اختیار اوست که در عرف نام آن را فرصت مىگذارند و از آنجایى که فرصت ها ترکیبى از عوامل متعددى است و هر کدام از این عوامل ممکن است بر اثر تغییراتى زایل شود از این رو فرصتها زودگذرند.
امیرمؤمنان على(ع) در نامه 31 نهج البلاغه در ضمن وصایایى که به فرزند دلبندش امام مجتبى(ع) مىکند مىفرماید «بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً؛ به سراغ استفاده از فرصت برو (پیش از آنکه از دست برود و) مایه اندوه گردد.»
به هر حال تمام مواهب الهى که در دنیا نصیب انسان مىشود فرصتهاى زودگذرند، جوانى، تندرستى، امنیت، آمادگى روح و فکر، بلکه عمر و حیات انسان همگى فرصت هاى زودگذرى هستند که اگر آنها را غنیمت نشمریم و بهره کافى نگیریم نتیجه اى اندوهبار خواهد داشت.
انتهای پیام