فلسفه فهم معقول دین و جهان است/ هیچ انسانی بدون معنا زندگی نمیکند
گروه معارف - غلامحسین ابراهیمی دینانی گفت: هیچ رشتهای از معارف بشری به اندازه فلسفه دشمن خونین ندارد وگناه آن این است که میکوشد جهان و حتی دین را به نحو معقول درک کند.
به گزارش ایکنا از اصفهان، غلامحسین ابراهیمی دینانی در مراسم بزرگداشت علامه طباطبایی با عنوان «فلسفه و آزاداندیشی» که امروز سهشنبه، 29 آبانماه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: علامه طباطبایی مظهر کامل فلسفه و زندگی است و اگرچه امروز به عنوان یک مفسر بزرگ شناخته میشود، ولی ایشان در واقع فیلسوف زندگی است و فیلسوفانه زندگی کرد.
وی با اشاره به تعریف فلاسفه و حکما از حیات و زندگی گفت: این تعریف منطقی نیست، یعنی به جنس و فصل نیست، به آثار است. مفاهیمی که تعریف آنها به جنس و فصل ممکن نیست، به آثار تعریف میشوند که مفهوم حیات از جمله آنها است. فلاسفه سه اثر و خصلت برای حیات شناسایی کردهاند که تغذیه، تنمیه و تولید مثل نام دارد؛ به عبارت دیگر هر موجود زندهای غذا میخورد، رشد میکند و به تولیدمثل میپردازد.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه حیات انسان فقط به تغذیه، تنمیه و تولیدمثل نیست، افزود: اگر انسان فقط در همین حد بماند با یک حیوان هیچ تفاوتی ندارد و فقط با یک صفت از حیوانات، نباتات، جمادات و فرشتگان متمایز میشود و آن، ناطق بودن و سخن گفتن است. سخن صوت است، ولی فقط صوت نیست و حیوانات نیز صوت دارند. سخن، معنا دارد و حیوان معنا را نمیفهمد و چون معنا را نمیفهمد، دچار اشتباه نیز نشده و افسوس نمیخورد؛ ولی انسان به حکم اینکه ناطق است و معنا را میفهمد، اشتباه میکند و اشتباه خود را متوجه میشود.
عظمت هر شخص به اندازه آرزوهای اوست
دینانی ادامه داد: صفت دیگری که مخصوص انسان بوده و هیچ موجود دیگری آن را ندارد، این است که انسان، حیوانی آرزومند محسوب میشود، یعنی آیندهنگر است و عظمت هر شخصی نیز به اندازه آرزوهای اوست. انسان برای شناخت خود میتواند به سراغ آرزوهایش برود، آن وقت است که مشخص میشود چقدر وزن دارد.
وی گفت: انسان امید به آینده دارد، برای اینکه میخواهد آینده را درک کند. کسی آینده را میفهمد که گذشته را درک کند. توجه به تاریخ چیزهای زیادی را به انسان میآموزد و اگر انسان به گذشته توجه کرد و تاریخ را شناخت، آن وقت به آینده نیز میاندیشد. اگر انسان به آینده فکر نکرده و امیدوار نباشد، یک لحظه نیز نمیتواند زندگی کند. کسانی که دست به خودکشی میزنند، در واقع آیندهنگری و امیدواریشان خدشهدار شده است، ولی همانها هم نمیتوانند معنا را نادیده بگیرند.
هیچ انسانی بدون معنا زندگی نمیکند
وی تصریح کرد: انسان زنده است و زندگی میکند، ولی در تغذیه، تنمیه و تولیدمثل خلاصه نمیشود، چون برای زندگی معنا قائل است و هر کسی معنای خاصی برای زندگی خود دارد و میتواند با آن زندگی کند، هیچ انسانی بدون معنا زندگی نمیکند. در عالم هستی چیزی یافت نمیشود که معنا نداشته باشد و حتی بیمعنا بودن، معنا دارد. مولوی معنا را خدا تعریف میکند و خداوند، معنی المعانی است. اگر خدا نبود، هیچ چیز معنا نداشت.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه حضرت محمد(ص) مظهر انسان کامل است، گفت: هیچ انسانی به هستی قدم نمیگذارد، مگر اینکه میتواند به کمال خاص خود برسد و اگر نرسد، یعنی مانعی وجود داشته است. پیشرفت تکنولوژی شوخیبردار نیست، ولی آیا با وجود این همه پیشرفت تا به امروز که انتهای آن مشخص نیست، بشر به کمال خود رسیده است؟ حضرت ختمی مرتبت تکنولوژی در اختیار نداشت، ولی به کمال دست یافت.
عقل با همه عظمت خود دچار اشتباه میشود/ انسان بر حسب فطرت، کمالخواه است
وی اظهار کرد: انسان بر حسب فطرت، کمالخواه است و هر انسانی دوست دارد به کمال برسد، ولی تفسیر هر شخص از کمال با دیگری متفاوت است. مشکل بشر این است که فکر میکند به آن کمالی که میخواهد نرسیده و بنابراین مدام تلاش و تقلا میکند. انسان کمالطلب است، چون عقل دارد و همه ارزشهای انسان به واسطه عقل او است. منظور من، مصادیق عقل نیست، بلکه عقل کل است و غیر از حضرت ختمی مرتبت هیچ انسانی از عقل کل برخوردار نیست. بهرهمندی انسانها از عقل یکسان نیست و عقل با همه عظمت خود دچار اشتباه میشود، درحالی که غریزه اشتباه نمیکند؛ البته اشتباه عقل را خود عقل میفهمد.
عظمت وحی به معقول بودن آن است
دینانی با اشاره به آیه 35 سوره نور، «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ...» گفت: این آیه ازعجایب قرآن است و اگر فقط همین آیه در قرآن وجود داشت، برای معجزه بودن آن کافی بود. برخی مفسران اشتباه بزرگی مرتکب شده و گفتهاند خدا نوردهنده است، در صورتی که باید گفت خدا نور است. حکمای مسلمان تعریف زیبایی از نور ارائه داده و گفتهاند نور یعنی چیزی که به ذات، ظاهر است و غیر خود را نیز ظاهرمیکند.
وی تصریح کرد: تعریف حکمای مسلمان از نور برای عقل نیز صادق است. عقل بر خودش ظاهر بوده و چیزهای دیگر را نیز ظاهر میکند؛ بنابراین عقل، نور است. عقل است که میفهمد خدایی هست، شاید کسی با خود بگوید این وحی است که میگوید خدا وجود دارد، در صورتی که عظمت وحی به معقول بودن آن است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه ابوحامد غزالی دشمن خونین فلسفه بود و یکی از بزرگترین ضربهها را در طول تاریخ بر پیکر فلسفه وارد کرد، افزود: غزالی در زمان جوانی خود کتابی به نام «تهافت الفلاسفه» را در محکومیت فلسفه نوشت، ولی در اواخر عمر خود کتابی به نام «مقاصد الفلاسفه» را به رشته تحریر درآورده و به فلسفه رو آورد. وی در کیمیای سعادت میگوید «اگر کسی که عصا به دستش اژدها میشود، به من محمد غزالی بگوید که سه به علاوه هفت مساوی با ده نیست، سخن او را قبول نخواهم کرد، فقط تعجب میکنم که چرا عصایش به اژدها تبدیل میشود». این سخن نشان میدهد که غزالی به عقلانیت رو آورده و به موازین عقلانی پایبند است.
کار فلسفه، عقلانیت است
وی تصریح کرد: کار فلسفه، عقلانیت است. صدها تعریف از فلسفه ارائه شده و تعریف من از فلسفه، اندیشیدن عقلانی در هستی است؛ البته عقل انسانها یکسان نیست، ولی محمد بن زکریای رازی معتقد است که همه انسانها عقل برابر دارند و دکارت میگوید که هیچ چیز به اندازه عقل عادلانه تقسیم نشده است و در پاسخ به این سوال که چرا انسانها متفاوت عمل میکنند، میگویند انسانها عقل برابر دارند، ولی آن را درست به کار نمیبرند.
من با این سخن که عقل را باید به کار برد مخالفم/ عقل ابزاری فاجعه بشری است
دینانی خاطرنشان کرد: من با این سخن که عقل را باید به کار برد مخالفم. امروز با توجه به پیشرفت علوم، عقل را ابزاری میدانند و این فاجعه بشری است. عقل ابزار نیست، ما ابزار عقل هستیم. چه کسی میخواهد به عقل دستور بدهد؟ واقعیت این است که ما عقل را جدی نمیگیریم. انسان میتواند عقلانی زندگی کند و اگر این را نخواهد، شهوات بر او غالب شده است.
وی اظهار کرد: هیچ رشتهای از معارف بشری به اندازه فلسفه دشمن خونین ندارد وگناه آن این است که میکوشد جهان و حتی دین را به نحو معقول درک کند. یک فیلسوف غربی بین دینی بودن و متدین بودن تفاوت قائل شده و میگوید متدین کسی است که دین را بر اساس فکر و عقلانیت و آگاهی میپذیرد و دینی کسی است که دین را به صورت تقلیدی از پدر و مادرش یاد میگیرد؛ بنابراین بدون تعقل میتوان دینی بود، ولی نمیتوان متدین بود.
این استاد دانشگاه و فیلسوف بیان کرد: کسی که معنای زندگی را نداند، زندگی میکند، ولی زندگی انسانی ندارد و صاحب یک زندگی حیوانی است؛ باید به معنای زندگیاش آگاه باشد، هر چه خودش میخواهد، ولی دانستن معنای زندگی بدون تعقل ممکن نیست، تعقل نیز بدون منطق نمیشود و تعقل منطقی، فلسفه نام دارد. فلسفه، تلاش برای فهم عالم و موجودات بر اساس موازین عقل است و کسانی که با فلاسفه دشمناند، حوصله فکر کردن ندارند و آن را کاری ساده و آسان میپندارند. اگر انسان به تفکر پرداخت، آن وقت است که فلسفه و زندگی معنا پیدا میکند. فیلسوف یعنی کسی که دوستدار حکمت است و اگر کسی حکمت را دوست داشته باشد، به آن میرسد، به شرطی که این علاقه را جدی بگیرد. فلسفه بلد بودن اصطلاحات نیست، به مجرد اینکه کسی در هستی بیندیشد، فیلسوف خواهد بود و بچهها در سنین 6 تا 12 سالگی از همه فیلسوفتر هستند.
انتهای پیام