سروش محلاتی: برای تحلیل نظریات علامه طباطبایی باید سخنان اشاعره را مورد توجه قرار دهیم
شفقنا- استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به ارائه بحث های علامه طباطبایی در فضای مجادلات کلامی گفت: ؛ سخنان اشاعره و ابوالحسن اشعری کمتر مورد توجه از ناحیه ما که عدلیه هستیم قرار می گیرد و به سرعت مورد نقد و رد قرار می گیرد درحالیکه اشاعره مطلب قابل توجهی در زمینه عدالت دارند که برای تحلیل نظریه علامه […]
شفقنا- استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به ارائه بحث های علامه طباطبایی در فضای مجادلات کلامی گفت: ؛ سخنان اشاعره و ابوالحسن اشعری کمتر مورد توجه از ناحیه ما که عدلیه هستیم قرار می گیرد و به سرعت مورد نقد و رد قرار می گیرد درحالیکه اشاعره مطلب قابل توجهی در زمینه عدالت دارند که برای تحلیل نظریه علامه طباطبایی توجه به آن لازم است.
به گزارش خبرنگار شفقنا در قم، حجت الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی در نشست علمی تحلیل و بررسی نظریه عدالت علامه طباطبایی از سلسله نشست های تخصصی عدالت که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد، اظهار داشت: ما مبنای عدالت را در سه جا می توانیم جستجو کنیم؛ یکی در ذات بشر که آیا انسان موجود عدالت خواه است یا خیر؟ دوم عدالت به اقتضای نظام هستی است یعنی عدالت در مجموعه آفرینش چه جایگاهی دارد؟ نگاه سوم عدالت با نگاه به مبدا هستی است که تا مساله در مبدا به پاسخ روشنی نرسد، پاسخ به مسائل دیگر برای ما کارساز نخواهد بود و به نتیجه ای نخواهیم رسید.
او با اشاره به نزاع معتدله و اشاعره پیرامون عدالت افزود: آنها مساله را در ارتباط با خداوند مطرح کردند؛ سخنان اشاعره و ابوالحسن اشعری کمتر مورد توجه از ناحیه ما که عدلیه هستیم قرار می گیرد و به سرعت مورد نقد و رد قرار می گیرد درحالیکه اشاعره مطلب قابل توجهی در زمینه عدالت دارند که برای تحلیل نظریه علامه طباطبایی توجه به آن لازم است چون علامه در فضای مباحثات و مجادلات کلامی، نظریات خود را بیان کرده است.
سروش محلاتی ادامه داد: ابوالحسن اشعری دو استدلال دارد که براساس آن می گوید توقع عدالت از خداوند نباید داشت؛ استدلال اول او این است که می گوید ما نسبت به حق تعالی مملوک هستیم و او مالک مطلق است و این مالکیت او با دیگران تفاوت هایی دارد از جمله اینکه مالکیت خداوند مطلق است اما مالکیت موجودات محدود است، او به اقتضای این مالکیت مطلق هرگونه که بخواهد می تواند با مخلوق خود رفتار کند و هرگز ظلمی هم اتفاق نمی افتد.
او با بیان اینکه براساس نظر اشاعره، ظلم تصرف کردن حق دیگری است، بیان داشت: ابوالحسن اشعری در استدلال دوم خود می گوید که چه کسی می تواند برای خداوند حد و مرز مشخص کند و امر و نهی کند؟ خداوند از فرمان و امر و نهی همه موجودات فراتر است و ما نمی توانیم امر و فرمانی نسبت به او داشته باشیم، بر این اساس نتیجه می گیرد اگر خداوند کودکان خردسال و یا صالحان را به جهنم ببرد کار قبیحی نکرده و ظلم نیست.
این استاد حوزه با اشاره به آیه لا یسال اما یفعل گفت: اشاعره این آیه را به همین معنا می گیرند و مبنا و پشتوانه آن را همین مالکیت مطلق تلقی می کنند.
او بیان داشت: علامه طباطبایی در این فضای مالکیت مطلق خداوند، هردو استدلال را قبول دارد و می گوید: اگر خداوند انسان مجرمی را ثواب و پاداش دهد و کسی که مرتکب کار ثوابی شده است را به جهنم ببرد، هیچ مانعی برای او وجود ندارد اما ما اطمینان داریم که خداوند چنین کاری را نمی کند.
سروش محلاتی تصریح کرد: در مرحله اول نزاع میان اشاعره و معتزله، علامه طباطبایی جانب اشاعره را می گیرد ولی بحث مرحله دومی هم پیدا می کند که در آنجا نتایج متفاوت می شود.
او به بیان ارتباط عدالت در نگاه علامه طباطبایی با مبدا هستی پرداخت و گفت: علامه طباطبایی معتقد است با توجه به مالکیت مطلق حق تعالی، اصلا در قلمرو افعال الهی خوب یا بد بودن کار خداوند مطرح نیست و نباید باشد.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: علامه طباطبایی همانطوری که تصرفات تکوینی خداوند را مرزبندی نمی کند و هیچ کاری را در دایره اراده تکوینی خداوند ممنوع نمی شمارد در دایره تصرفات تشریعی هم اینگونه است و خداوند هر دستوری که داشته باشد، حق اوست چون ما در قلمرو ملک او قرار داریم و او می تواند هم تصرف تکوینی و هم تصرف تشریعی کند.
او به بخش دوم بحث علامه طباطبایی در رابطه با عدالت خداوند اشاره کرد و گفت: خداوند مانند روشی که عقلا در زندگی خود دارند و اموری را قبیح می شمارند، خداوند نیز قبیح می شمارد و اموری که پسندیده می شمارند را خداوند این امور را پسندیده می شمارد و شریعت خود را بر مبنای حسن و قبحی که نزد علما وجود دارد، قرار می دهد درواقع اینجا حسن و قبح جنبه عرضی پیدا می کند.
سروش محلاتی عنوان داشت: علامه طباطبایی برای بحث عدالت حسن و قبح، بیشتر از رویه و اعتباری که بین عقلا هست، نیست بلکه همان چیزی است که عقلا فهمیدند و مبنای زندگی خود قرار دادند و شرع هم همین را تائید کرده است.
او ادامه داد: ایشان در بحث دیگری می گوید که پایه و اساس احکام عقلایی عرفی با احکام شرعی مشترک می شود و حسن و قبح از آن چیزی که عقلا پذیرفتند، آغاز می شود.
این استاد حوزه با اشاره به آیه لا یسال ان ما یفعل گفت: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با معتزله که این آیه را مقیّد به حکمت می کند، مخالفت کرده و می گوید در اینجا حکمت را باید کنار گذاشت و لذا آنجا عقل و احکام عقلی را منکر می شود و عقل محدودیتی برای فعل الهی به وجود نمی آورد اما در مرحله تشریع، خداوند شریعت را با زبان ما و بنائات در بین عقلا تنزل می دهد و اینجا خط کشی های بین رفتار مختلف دیده می شود.
او ادامه داد: در جلد هفتم المیزان، مرحوم علامه فصل مستقلی دارند که بحث حسن و قبح را آنجا مطرح کرده و دیدگاه متکلمین را مورد اشاره قرار می دهد و می گوید در رابطه با انسان، یک اصل حقیقی وجود دارد و آن اینکه برای رسیدن به کمال باید از قوه و استعداد خود استفاده کند و این واقعیتی است اما رسیدن به کمال اقتضائات خاصی دارد که حسن و قبح اینجا خود را نشان می دهد.
سروش محلاتی اضافه کرد: خداوند همین قالب بندی هایی که ما انسان ها در زندگی داریم را تائید کرده است و دین و شریعت خود را در قالب سنتهای اجتماعی که عقلا دارند، قرار داده است لذا علامه معتقد است آن حقیقت ها فراتر از این قالبهاست اما وقتی حقیقت تنزل پیدا می کند در قالب همین دانسته ها و گزاره های اجتماعی برای انسان ها ارائه می شود.