یک کارشناس مسائل دینی گفت: متاسفانه حوزه های علمیه ما نتوانستند جای خالی بزرگانی چون شهید مطهری ها و بهشتی ها را پرکنند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج، بسط و گسترش و ترویج گفتمان انقلاب اسلامی از جمله نیازهای اساسی امروز جامعه ما است.

گفتمانی که اگر از آن دور شویم، به طور قطع آسیب های زیادی متحمل خواهیم شد. گفتمانی که تمام دستاوردهای چهل سال اخیر به ویژه در حوزه دفاعی و امنیتی حاصل توجه به آن بوده و هر جا با روحیه انقلابی وارد میدان شدیم، موفق بوده ایم.

در چهلمین سال استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی، لازم است نقاط ضعف در حوزه ترویج و توسعه روحیه جهادی و انقلابی مورد ارزیابی دقیق صورت گرفته تا بتوانیم خود را آماده دست یابی به برنامه های کلان توسعه ای به ویژه چشم انداز 1440 کنیم.

در همین راستا خبرنگار خبرگزاری موج، گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین ادیب یزدی از علمای دینی و کارشناسان مسائل مذهبی انجام داده است که بخش نخست این گفتگو به شرح زیر است:

پرسش نخست این است که آیا در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی توانستیم گفتمان انقلاب را در جامعه به درستی تبیین و ترویج کنیم؟

پیش از پاسخ به این پرسش نیاز است تا ضرورت هایی را درباره عملکرد رسانه ها به ویژه خبرگزاری های فعال در کشور بیان کنم. علت این است که ما در برابر موج گسترده تبلیغات ناجوانمردانه رسانه های ضد انقلاب قرار داریم و برای خنثی سازی توطئه های دشمنان، رسانه ها و به ویژه خبرگزاری های در خط مقدم هستند.

برای مقابله با این توطئه ها خبرگزاری های ما نباید محدود در چارچوب های تعریف شده و حرکت در جهت جریان های خاص باشند. بلکه باید آزادگی و حریت در حرکتشان حاکم باشد.

خبرگزاری که می خواهد به کشور و انقلاب خدمت کند، باید دارای روحیه حریت باشد. حریت یعنی شکستن حصرها و محدودیت ها و حرکت در جهت حق. یعنی تغییر شرایط به نفع مردم و تداوم انقلاب و نهضت. باید ببینیم مصلحت انقلاب چیست و برای تحقق این مصلحت تلاش کنیم.

اگر این اتفاق صورت نگیرد، به زودی در گذر زمان با مشکل روبه رو می شویم و در دادگاه تاریخ ممکن است، جرایم سنگینی بر گردن ما بیافتد.

آیا این وظیفه تنها بر عهده رسانه ها است؟

خیر. همه باید در این مسیر حرکت کنیم. مردم دوست دارند مسوولان و به ویژه کسانی که تکلیف اعتقادات مردم را روشن می کنند، مانند زمان طاغوت که اهل مبارزه، مردم داری، ساده زیستی بودند، امروز نیز همان آدم ها باشند. به عبارتی مردم می خواهند مسوولان ما مانند همان دوران انقلابی و جهادی عمل کنند. نه اینکه وقتی پشت میز می نشینند، مسیر فکری و حرکتی تغییر کنند.

یکی از اشکالات کار ما این است که بسیاری از افراد، از منظر حاکمیتی مسائل را نگاه می کنند. این نوع نگاه آفت است. اینکه به هر طریقی بخواهیم میزها را حفظ کنیم و برای آن جامه درانی کنیم، آفت است برای ما. اگر کار برای خدا و اسلام نباشد، آفت است. هم دنیای ما را خراب می کند و هم فردا در برابر پروردگار نمی توانیم، پاسخگو باشیم.

اگر می گوییم خبرگزاری ها در این حوزه وظائف مهمی بر عهده دارند، به این دلیل است که آنها نقش اصلی و پررنگی در خنثی سازی توطئه های دشمن و همچنین هدایت جامعه بر عهده دارند.

به همین دلیل انتظار داریم خبرگزاری ها سیر تکاملی تاریخ تشیع را درک کنند و متوجه باشند از چه شرایطی عبور کردیم، در چه شرایطی هستیم و باید به چه جایگاهی برسیم.

متاسفانه خبرگزاری ها و رسانه های ما نسبت به بسیاری از مسائل بی اطلاع هستند. به عنوان نمونه رسانه های ما نسبت به موضوع بسیار مهم "ریشه های ولایت فقیه" بی اطلاع هستند. در تبیین ولایت فقیه کم کاری کرده اند. فقط دنبال کار خبررسانی و جذب مخاطب می روند و به کارهای ریشه ای نمی پردازند.

وقتی این مشکلات و کاستی ها را می بینیم است که می گوییم، انتظار داریم رسانه ها به دست دانشمندان حکیم و متعهد اداره شوند. لذا نیاز به نوعی کمال و تکامل در رسانه ها دیده می شود. رسانه ها باید به طور مداوم به دنبال ارتقا فکری خود باشند و ملاک هم باید حرکت در مسیر ولایت فقیه باشد.

حوزه ها نتوانستند جای خالی مطهری ها را پر کنند

آیا اشکال تنها به رسانه ها محدود می شود؟

این انتقاد را نه تنها از رسانه ها، بلکه نسبت به نهادها و ارگان های دیگر هم پیش از این مطرح کرده ام. حتی به برخی از علما نیز گفتم، ما (طلاب و روحانیت) در تبیین ریشه ها و جایگاه ولایت فقیه کم کاری کرده ایم.

متاسفانه برخی از علمای ما هم در این حوزه کم کاری کرده اند. نمی خواهم از کسی نام ببرم، اما عده ای در زمان امام خمینی (ره) منبرهای متعدد برای تبیین شئون ولایت فقیه داشتند و در این حوزه کار تبلیغی گسترده ای کردند، اما امروز ساکت هستند. این افراد الان یا در سکوت کامل هستند و یا در خفا می گویند، اشتباه کردیم.

اینجا است که ما تاسف می خوریم و می گوییم ای وای بر ما، همه پیشرفت می کنند، این بزرگوار پسرفت کرده.

این مسائل نشان می دهد ما در کارکردها، در مدرک یابی و منبع یابی موفق نبودیم. در اشاعه و تبیین ولایت فقیه میان نخبگان توفیق نداشتیم و این ضعف ها جای تاسف دارد. این در حالی است که مشروعیت نظام ما در همه حوزه ها به واسطه برکت ولایت فقیه است، اما روی این موضوع کار اصلی و اساسی انجام ندادیم.

یعنی معتقدید هیچ کاری در این حوزه صورت نگرفته است؟

نمی خواهم بگوییم هیچ کاری صورت نگرفته، اما کارهایی که انجام دادیم اندک است. در برخی حوزه ها مانند دانشگاه های نظامی فعالیت هایی صورت گرفته، اما کافی نیست. ما باید فریاد مشروعیت نظام را که به برکت ولایت فقیه و حضور ولی فقیه است را به گوش جهانیان برسانیم.

به خدا قسم این نظام، نظام مشروعی است، اما چرا نمی توانیم این موضوع را به جهانیان ثابت کنیم؟ معلوم است ما به عنوان خطبا، منبری ها، دانشگاهی ها، حوزوی ها و از همه مهمتر رسانه ها و رسانه ملی کم کاری کرده ایم و باید در برابر پروردگار به واسطه این کم کاری پاسخگو باشیم.

علت این است که هیچ نهادی به طور جدی پرچمدار این موضوع نیست و از همه علما، حوزه های علمیه و رسانه ها انتظار داریم بیش از گذشته به موضوع ترویج و تبیین ریشه های ولایت فقیه بپردازند و در این زمینه تلاش کنند.

انقلاب اسلامی دارای مفاهیم و ارزش های مشخصی است. این انقلاب با هدایت روحانیت معظم شیعه حرکت خود را آغاز کرد و به پیروزی رسید. حالا بعد از 40 سال حکومت اسلامی، این پرسش مطرح می شود که آیا توانستیم در تئوری پردازی برای معیارهای یک حکومت دینی موفق باشیم؟ این در حالی است که می بینیم کشورهای غربی از جمله روشنفکران آمریکایی معتقدند حکومت بر مبنای "لیبرال دموکراسی" پایان تاریخ است و مدل حکومتی بهتری وجود ندارد. آیا ما توانستیم مدل حکومتی مناسبی را حداقل از نظر تئوری به جهان معرفی کنیم؟

اینکه غربی ها لیبرال دموکراسی را پایان تاریخ می دانند، به این دلیل است که دچار محدودیت ذهنی هستند و بر اساس انتخاب جبری عمل می کنند و تا زمانی که پیرو مکتب جبر باشند، نمی توانند به گونه دیگری عمل کنند. لیبرال دموکراسی در حقیقت آخرین مدلی است که به فکر غربی ها رسیده و مدل دیگری را نتوانستند درک کنند و آخرین تیر ترکش غرب بود.

این در حالی است که خودشان می گویند مشکلات گسترده ای در حوزه های مختلف دارند. اگر لیبرال دموکراسی پایان تاریخ است پس نباید دچار این میزان مشکل و معضل باشند.

به هر حال ما چنین اعتقادی نداریم و اساسا پایانی برای تاریخ نمی دانیم. خدا هست و تفکر بشر هر روز توسعه می یابد. به برکت قرآن دچار جبر و حصر هم نیستیم. سایه مبارک ولی خدا حضرت ولیعصر (عج) بر سر ما قرار دارد. روایت داریم با ظهور امام زمان (عج) پرده های جهل کنار می رود و تازه بشر متوجه می شود چه جایگاهی دارد و باید چه راهی را طی کند.

در لیبرال دموکراسی بن بست وجود دارد، اما در دین اسلام بن بست نداریم و زمانی که حضرت ولیعصر (عج) تشریف فرما شوند، تازه آغاز راه است و راه های جدید به روی بشریت باز می شود.

اما در پاسخ به این پرسش که روحانیت و حوزه ها چه اقدامی برای تبیین این دیدگاه کردند، باید گفت حوزه ها محرک اصلی و ابتدایی انقلاب اسلامی بودند. ریشه این تحرک نیز در طول تاریخ قابل مشاهده است.

حتی در زمان مشروطه شاهد هستیم که کار را روحانیت شیعه آغاز کرد، اما دسیسه های انگلیسی موجب انحراف در نهضت مشروطه شد و در همان دوره متاسفانه استعمار انگلیس با تفکر اومانیسیتی مقابل تفکر حزب الهی ایستادند و با شهادت شهید شیخ فضل الله نوری، حاکمیت حزب الله در ایران عقب افتاد تا رسیدیم به قیام امام خمینی (ره).

به برکت حضور شخصیت عظیمی چون امام (ره) و تلاش روحانیت معظم شیعه، مردم به خیابان ها آمدند.

تا پیروزی انقلاب بحث نداریم. حتی در دوران زندگی پربرکت امام خمینی (ره) نیز معتقدم که روحانیت به وظائف خود در حوزه ترویج گفتمان انقلاب تا حد زیادی عمل کرده است. سوال این است که پس از آن دوره، روحانیت توانست همان راه را ادامه دهد؟

اجازه دهید. برای درک و فهم بهتر موضوع باید مسیر تاریخی را حتی به صورت خلاصه در نظر بگیریم. به دوران امروز نیز می رسیم.

اساسا روحانیت باعث شد مردم در انقلاب حضور گسترده داشتند و پس از آن نیز در دوران دفاع مقدس، روحانیت در خط مقدم دفاع از انقلاب و کشور قرار گرفت و در میدان بود. همین امر موجب حضور میلیونی توده های مردم شد.

وقتی روحانیت موتور محرک انقلاب بوده، طبیعی است باید بعد از انقلاب نیز در میدان و روند انقلاب، جایگاه خود را حفظ می کرد. اما بنا به دلایلی این اتفاق صورت نگرفت.

این موضوع هم علت های علمی و استنباطی و اجتهادی دارد و هم علت های تاریخی و سیاسی که هر کدام جای بحث دارد.

در ابتدا روحانیت ما با متد علوم جدید آشنایی نداشت. ما چند روحانی محدود مانند شهیدان بزرگوار مطهری، بهشتی، باهنر و مفتح را داشتیم که در دانشگاه ها تحصیل و جرائت کرده بودند، علیرغم جو ضد دانشگاهی حاکم بر حوزه ها، به دانشگاه رفته و علوم جدید را مطالعه کنند. حتی تا مدرک تخصص و دکتری هم بالا آمدند.

این روحانیون بسیار محدود بودند

این بزرگان به دانشگاه رفته بودند تا ببینند حرف غرب برای اداره کشور و جامعه بشری چیست. تا حدودی غرب را شناختند. الحق که آیت الله مطهری در این حوزه خیلی کار کرد و در فهم فلسفه غرب بسیار موفق بود.

البته چند کت و شلواری هم در این حوزه موفق بودند که اگر به آنها اشاره نکنیم، نمک نشناسی است. آنها هم خیلی خوب دریافتند.

اما متاسفانه این افراد بسیار محدود بودند و به جهت اینکه انقلاب نیازمند به حضور آنها در مسوولیت های سنگین بود، در مسوولیت ها قرار گرفتند و منافقین نیز به خوبی اثرگذاری این بزرگان را متوجه شده و اقدام به ترور این عزیزان کردند.

پس از ترور شهیدان باهنر، مفتح، بهشتی و مطهری، ما جای خالی آنها را حس می کردیم.

حوزه نتوانست جای خالی این بزرگان را پر کند. ولو اینکه بسیاری از طلبه ها رفتند و درس خواندند و حتی در دانشگاه ها حضور یافتند، اما جای خالی این بزرگان هنوز خالی است.

پایان بخش نخست. ادامه دارد ...