جی پلاس: در ارتباط با تغییر رژیم چند پیشنهاد از ایران به پاریس ارسال شد. خاطرم هست که یک پیغام توسط آقای موسوی اردبیلی داده شده بود که برخی از دوستان در تهران معتقدند در شرایط فعلی برای انتقال مسالمت آمیز قدرت در دو گام عمل کنیم: یکی اینکه دو نفر از طرف امام در شورای سلطنت عضو شوند که نام مرحوم مطهری و مرحوم دکتر یدالله سحابی مطرح بود. بعد این شورا بر اساس اختیاراتی که شاه به آنان منتقل کرده، نخستوزیر (بختیار) را عزل و مجلس شورای ملی را منحل کرده و سپس فردی را که امام معرفی کند به عنوان رئیس دولت انتخاب کنند. در گام دوم امام شورای انقلاب را رسماً معرفی کنند که به عنوان قوه مقننه تا تدوین قانون اساسی جدید و تشکیل ارگانهای رسمی، قدرت را به دست گیرد.
در همین زمینه شبی بعد از نماز مغرب و عشا دوستانی که اطراف امام بودند، متفرق شدند. امام از مرحوم پدرم دعوت کردند که شام بمانید. آقای قطبزاده هم بود اما به ایشان اصراری نکردند و او هم رفت. امام گفتند یک چنین پیامی فرستاده شده است. رو کردند به پدرم و من و گفتند نظر شما چیست؟ پدرم میدانستند که این لطفی از ناحیه امام است پرسیدند غیر از این چه پیشنهادات دیگری مطرح شده است؟ ـ اصولاً کمحرف بودند و زیاد دخالت نمیکردند ـ بعد رو کردند به من، من گفتم تعجب میکنم که آقایان پیشنهاد دهنده چطور همه جوانب را در نظر نگرفتهاند. شما اعلام کردهاید که اصولاً سلطنت شاه غیرقانونی است و مشروعیت ندارد، بنابراین شورای سلطنتی را که شاه تشکیل داده نمیتواند مشروعیت داشته باشد. اینکه دو نفر نماینده شما در شورای سلطنت بروند، در یک شورای غیرقانونی و غیرمشروع، هرگونه تصمیمی اتخاذ بکنند، به فرض که عمل هم بشود، هیچگونه مشروعیتی ندارد. امام گفتند آقایان میخواهند به لحاظ خودشان بر اساس معیارها و ضوابط حقوقی و بینالمللی عمل بکنند. من گفتم اقبال مردم و حمایت مردم و پیروی از شما و حاکمیت بلامنازع شما بالاترین مشروعیت را دارد. شما از لحاظ عُرف و ضوابط حقوق بینالمللی حاکمیت پذیرفته شده دارید، مردم از شما تبعیت میکنند اگر دستور بدهید مالیات ندهید نمیدهند، پول تلفن ندهید نمیدهند به فرمان شما درجهداران و افسران ارتش از دستور فرماندهان خود تمرّد میکنند، نفت به دستور شما صادر نمیشود، بانکها از حوالههای سران رژیم امتناع میورزند و اینها مشروعیت خاص خودش را دارد.
پیشنهاد دیگری که از طریق رئیس وقت مجلس شورای ملی، دکتر جواد سعید به چند تن از اعضای شورای انقلاب داده شده بود این بود که انتقال قدرت از طریق مجلس شورای ملی صورت گیرد.
علاوه بر این او به دکتر سنجابی نیز پیغام داده بود که ایشان به امام این پیشنهاد را منتقل کنند که مجلس با قید سه فوریت تشکیل جلسه میدهد و بعد از اعلام رسمیت، درخواست رأی عدم اعتماد به نخستوزیری بختیار میشود، بعد از عزل او نخستوزیر مورد نظر امام معرفی شده و از مجلس شورای ملی رأی اعتماد میگیرد. سپس نمایندگان مجلس دسته جمعی استعفا میدهند و مجلس منحل میشود و دولت جدید زیر نظر امام کار خودش را آغاز میکند. البته این آقایان هم آن زمان از وجود شورای انقلاب منصوب امام و ترکیب افراد آن خبر نداشتند.
نظیر همین پیشنهاد را دکتر جواد سعید یک بار دیگر به اطلاع امام رساند و آن زمانی بود که امام مهندس بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقت منصوب کرده و مردم را به تبعیت از ایشان فراخوانده بودند. در همین ارتباط قرار بود یک راهپیمایی سراسری به عنوان حمایت و بیعت با دولت صورت پذیرد که در واقع هم رفراندوم تلقی شده و هم از نظر افکار عمومی جهان مقبولیت و مشروعیت مدنی و حقوقی خود را یافته باشد. به خاطر داریم که بختیار بلافاصله خبر تشکیل دولت موقت را «یک شوخی» تلقی کرده و اظهار داشته بود «در یک کشور دو دولت امکانپذیر نمیباشد.» امام در پاسخ گفته بودند همینطور است، دولت شما غیرقانونی و غیرشرعی است و باید برود. در همین اوان دکتر سعید به اطلاع امام رساند که مجلس آماده دادن رأی عدم اعتماد به نخستوزیر و استعفای دسته جمعی نمایندگان مجلس است. البته این امر هیچگاه ضرورت نیافت.
اشکالات این طرح هم نظیر اشکالات طرح اول بود. این نکته را هم تاکید کنم که امام خودشان قبل از همه با این طرحها مخالف بودند و اینکه در آن جلسه از ما سوال کردند، رویه مدیریتی و روش برخورد ایشان با اطرافیان بود و در عین حال که مطلبی را میدانستند سوال هم میکردند و هدفشان بیشتر جنبه ارزیابی و محکزدن افراد مورد نظر بود. لذا من تردیدی ندارم که وقتی سر شام این مساله را عنوان کردند، چه بسا پاسخ مناسب را هم به تهران داده بودند. البته در بعضی موارد احیاناً یک نظر نو یا نکته جدیدی مطرح میشد، امام به آن عنایت داشتند. اما بدون تردید در موقعی که ایشان آن سوال را مطرح کردند، این احساس به من دست نداد که ایشان مردّد هستند و میخواهند از دوستان بپرسند که این پیشنهادها را بپذیریم یا نه. خیلی تکلیف واضح و روشن بود.
نکته دیگر اینکه تردیدی نباید داشت که در هر مقطعی از دوران انقلاب بخصوص از لحظه ورود امام به پاریس تا بعد، دشمنان و مخالفان از انواع شگردها برای انحراف انقلاب استفاده میکردند. هیچ بعید نیست که در آن مقطع شیطنتی بوده یا احیاناً میخواستند در بین دوستان اختلاف ایجاد کنند. البته ممکن است نیت خیرخواهانه هم بوده یعنی بعضی دوستان در شرایطی قرار داشتند در داخل و محاصره بودند و از بالا نظارت به مجموعه نداشتند و صادقانه مطالبی که به گوششان میرسید مطرح میکردند، ولی امام با احاطهای که داشتند دارای نظر دیگری بودند.
برشی از کتاب خاطرات سیاسی -اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 148-151؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.