شکست ناباورانه تیم ملی فوتبال ایران که یکی از ارزشمندترین و کمنظیرترین تیمهای تاریخ فوتبال کشوراست، حرف و حدیثهای بسیاری ایجاد کرد، حرف و حدیثهای پیش از بازی یادشده و پس از آن از سویی و رفتارهای ناشایسته شماری از تماشاچیان در بازیهای لیگ برتر فوتبال کشور، یکبار دیگر مسئله اخلاق فردی (Ethic) و اخلاق جمعی (Morality) را مطرح ساخت و پرداختن بدان را ضروری کرد. البته مدتی است کاهش شدید اخلاق جمعی و فردی و پایبندی نازل به آنها بدون تعمیم به همگان، موضوعی در عین تلخی مورد توجه است و بارها نسبت بدان هشدار داده شده است. افزایش شمار جرایم کوچک و بزرگ، اخبار سوءاستفادههای کلان در بخش دولتی و خصوصی بهویژه در بانکهایی که قارچگونه و برپایه رانت روییدهاند، تجمع روزانه مردم عاصیشدهای که بخشی از زندگی خود را فناشده میبینند و شیوع نسبی رشوه و انواع رانت و پارتیبازی شاخصهای تأیید تنزل اخلاق در جامعه است.
بدیهی است که در یادداشت حاضر امکان پرداختن به موضوع اخلاق فردی و عمومی که سابقهای بسیار کهن دارد، فراهم نیست. تنها به اشارهای عنوان میشود که اخلاق به ملاحظاتی مربوط است که شخص در زندگی فردی خود و در سلوک او با سایرین و نحوه گذران زندگی گردن نهادن به آنها الزامی است. ملاحظات یادشده که بهوسیله اخلاق فردی تعیین میشوند، تقسیمبندی «خوب» و «بد»، «پذیرفته» و «ناپذیرفته» و «بهنجار» و «نابهنجار» را به میدان میآورد. چنانچه جمعبندی از اخلاق فردی مراد شود، بهنظر میرسد که گفته ارزشمند زرتشت پیامبر خردمند ایران باستان از هر حیث کامل است. زرتشت خردمند تأکید داشت که انسان باید تابع پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک روزگار برآورد. در این گفته کوتاه و پرمعنا تمامیت انسان یکجا درنظر گرفته شده است؛ زیرا اندیشه یا تمامی افکار فرد، سخن گفتن و بالاخره عمل نیکو دربرگیرنده حیطههای زندگی فردی و جمعی انسانهاست. اخلاق فردی در کنار زیباییشناسی از قرنها پیش شاخهای از فلسفه تلقی شدهاند. هر دو مقوله اخلاق و زیباییشناسی از سویی به ارزشها و هنجارهای جمعی مربوطند و از دیگر سو مفاهیمی ارزیابانه بهشمار میروند.
مفهوم اخلاق فردی در خلأ معنایی ندارد و همواره باید با اخلاق جمعی و موضوع اخلاق در جامعه، یکجا مطرح شود. اخلاق در جامعه رعایت ملاحظاتی در کنش و واکنش با سایر افراد را دربرمیگیرد. اخلاق در اجتماع به 2پرسش اساسی میپردازد؛ نخست هر فرد در رفتار با افراد دیگر که با او برخورد دارند، چگونه باید رفتار کند که رفتار او اخلاقی تعریف شود؟ دومین پرسش از فرد فراتر رفته و میپرسد که جامعه چگونه باید شکل گیرد و نظام پیدا کند که جامعهای اخلاقی یا اخلاقمحور تلقی شود؟ هر دو پرسش در گفتهای از فیلسوف بزرگ ایمانوئل کانت به هم میرسند. او معتقد بود و توصیه میکرد که هرگاه ما میخواهیم در زندگی شخصی خود به عملی دست زنیم، باید بهگونهای عمل کنیم که گویی برای تمامی جامعه قانونگذاری میکنیم. حال اگر گفته کانت سرمشق امروز ایرانیان قرار گیرد و شکست فوتبال و برخورد افراد و گروههای گوناگون حیطه مورد نظر بهحساب آید بهراستی عمل گروه کثیری از مردم به چه قوانینی ختم میشود!؟
چندماه مانده به آغاز مسابقات فوتبال جام ملتهای آسیا، یکباره روزنامهها بهویژه نشریههای ورزشی و دنیای مجازی و برخی رسانههای دیگر، گاه به شکلی روزانه حمله به مربی تیمی که باید نماینده این سرزمین گرانقدری که به او بسیار بد کردهایم را رهبری کند آغاز و پیگیری شد. سخن از درستی یا نادرستی مطالب مطرح شده نیست. سخن از بیتوجهی به منافع جمعی و زیرپا گذاشتن اخلاق فردی و جمعی است. تیمی که باید با آرامش کامل بر وظیفه سترگی که در پیش رو دارد بیندیشد ناگهان با حرف و حدیثهایی درباره مربی خود روبهرو میشود، چگونه میتواند تمرکز لازم را شکل داده، حفظ کند؟
مربی که با حملههایی آنهم از سوی دستاندرکاران ورزش کشور و به ویژه فوتبال روبهرو است چگونه اقتدار لازم برای هدایت تیم خود را حفظ میکند؟ آیا حملههای انجام شده به باور بازیکنان نسبت به مربی خود خدشهای وارد نمیآورد؟ آیا دو یا چند دستگی آنهم با توجه به ارتباط بازیکنان با دستاندرکاران ورزش و بهویژه فوتبال از راه نمیرسد؟ یکپارچگی تیم که ضرورتی حیاتی است از میان نمیرود؟ باز هم تأکید میکنم بحث بر سر درستی و یا نادرستی گلایهها نیست مشکل آن است که مسئله به موارد بالا ختم نمیشود بسیاری از هموطنان که درست تا قبل از دریافت نخستین گل با اغراقی باور نکردنی که ریشهای تاریخی دارد تیم و بازیکنان آنرا به عرش اعلا میرساندند بر سر میگذاشتند و با هلهله و شادی از این خانه به آن خانه و از این کوی به آن کوی در باب اهمیت توانمندی قدرت و تجربه و آشنایی با فنون میدانداری کرده ساعتها رجز میخواندند اما پس از دریافت نخستین گل همان تیم همان بازیکنان با بیتوجی به بدیهیترین اصول اخلاقی مورد حمله قرار گرفتند و رجزخوانان تا نیم ساعت قبل یکباره در قامت متخصصین آگاه تیم و بازیکنان آنرا از عرش اعلا به زمین سرد فروکوفتند. و رجزخوانی چند دقیقه خود را آنچنان فراموش کردند که گویی هرگز بیان نشدهاست.
موضوع فوتبال برای ارزیابی اخلاق فردی و اخلاق جمعی تنها شاخصی کوچک است مسئلهای که این شاخص بهدست میدهد مسئله مهم انصاف و فقدان آن از سویی و گفتار مسئولانه از سوی اکثریت هموطنان عزیز است. انصاف نهتنها ارزشی اخلاقی در رفتار فردی و جمعی است بلکه فراتر از آن از خصایص شهروندی به شمار میرود. احتمال دارد خوانندگان عزیز از این اشاره در شگفت شوند و برایشان نامانوس باشد. زیرا عادت شدهاست که شهروندی در دو موضوع حقوق و وظایف خلاصه و جمعبندی میشود حال آنکه برای پایبندی به حقوق و گردننهادن به قانون و انجام وظایف شهروندی درونی کردن ارزشهای اخلاق فردی و جمعی پیششرطی مهم است که انصاف یکی از آنهاست.
یکی از تأکیدهای ایمانوئل کانت آن است که فرد در هر جایگاه و در هر مقامی که قرار دارد نمیتواند خود را از گردهنهادن به اخلاق فردی و جمعی به هر دلیلی و با هر توجیهی استثنا کند و خود را فراتر از عامه مردم و متفاوت با آنان بهحساب آورد و اصول اخلاق فردی و جمعی را غیرقابل تعمیم بهخود تلقی کند. گردننهادن به اصول اخلاق جمعی و فردی امری همیشه شمول و همه جا شمول است و مشمول هیچ شرط و پیششرطی نیست. در عین حال مقامات کشورها در هر سطحی که هستند باید بهعنوان تصمیمگیری نفع تمامی افراد جامعه بدون استثنا را مدنظر قرار دهند و به منافع ملی متکی و متعهد بوده و آنها را درنظر گیرند. شاید بازهم برخی از خوانندگان عزیز شگفتزده شوند که این اصل بیش از هر چیزی و هر برداشتی اصل اخلاقی شناخته شدهای است و عملگراترین اندیشمندان بر آن تأکید روا داشتهاند و آنرا ازجمله اصول آثارگرایی و منفعت نهفته در آنها محسوب میدارند.
نگارنده مایل نیست به واکنشهای عجیب و غریب پس از شکست تیم در مقابل ژاپن و آوار ناسزا و بد و بیراه و خارج شدن از جاده انصاف که با سرعتی بیمانند در مسیر بیانصافی محض تاختند و حتی از دستگیری و محاکمه بازیکنان یاد کردند سخنی به میان آورد. فقط اشاره کلی به آنها در مجموع شاخصی برای انگشتگذاشتن بر سقوط اخلاقی است. امری که این روزها با شاخصهای دیگری قابل تأیید و مشخصسازیاست. نگارنده همراه فرزندان عزیزش یعنی دانشجویان گرانقدر در دو سال پیش چندصد تصادف در 6منطقه شهری تهران را مورد بررسی قرار دادند. دانشجویان موظف بودند که تمامی حالات و گفت و شنودهای دو طرف تصادف را ثبت کنند. جالب آنکه در تمام تصادفها بدون استثنا هر دو طرف با یاری گرفتن از افراد مقدس، پدر، مادر و فرزندان کتاب مقدس (قرآن) و مشاهد امامان میکوشیدند تا مأموران راهنمایی را قانع کنند که آنها مقصر نیستند. به دیگر سخن در نزدیک به 400تصادف مقصری وجود نداشت. جالب است که دانشجویان در کنار این مورد اشاره کردهبودند که مأموران راهنمایی و رانندگی حداقل در 11مورد پس از تصادف و گفتوگو با دانشجویان تأکید کردهبودند که«گوش ما از این قسمها و فراتر از آنها پر است.»
مشکل اساسی عادت شدن بیاخلاقی در عرصههای بسیار گوناگون و به دو دلیل اساسی است. نخستین دلیل زیادهخواهی غارت منابع کشور و مردم به هر ترفند و حیلهای و دلیل دوم تلاشی جانکاه برای گذاشتن لقمهای نان در سفرهای نحیف و همسر و فرزندانی گرسنهاند. زیر پاگذاشتن اخلاق فردی و جمعی درصورت شیوع و تداوم به اجتماعی شدن نسل بعد راه پیدا میکند که فاجعهای غیرقابل بیان است. از سوی دیگر جامعه بهتدریج با اغتشاش هنجارها روبهرو میشود.
نگارنده اغتشاش هنجارها را معادلی برای مفهومی« آنومی» انتخاب کردهاست که در منابع بسیاری به اشتباه و با توجه به اشتباه ترجمه این مفهوم در زبان انگلیسی این مفهوم را بیهنجاری ترجمه کردهاند. آنومی در منابع بهعنوان امری گذرا مطرح شدهاست و دارای تاریخی پر فراز و فرود از دنیای باستان تا به امروز است گاهی مورد پسند واقع شده و گاه به بدترین رفتارها و برداشتها اطلاق شدهاست. ولی بر کنار از همه این امور پدیدهای گذرا خوانده شدهاست. نگارنده تأکید کردهاست که در جامعه ایران از آنومی پایدار باید یاد کرد. آنومی پایدار شده که گویای اغتشاش هنجارها و به تبع آن ارزشهاست انتقال بخشی از فرهنگ که اخلاق فردی و جمعی ازجمله آنهاست را غیرممکن میکند. بدیهی است باید به بازسازی اخلاق جمعی و فردی اندیشید. برخورد با ایلغار مغولی چپوی ایلیاتی رواج و درونی و نهادینه کردن قانونگرایی، عدالت اجتماعی و مبارزه بیامان با فقر و ناداری راندهشدن و بهحساب نیاوردن است.
نگارنده براساس بررسیهای گوناگون از سوی اندیشمندان بسیاری تردید ندارد که یکی از مهمترین ابزارهای شکلدهی به عزم ملی برای بازتعریف و دوبارهسازی اخلاق فردی و اجتماعی عرفان پویا و البته نه ایستا پویایی ایرانی است زیرا عرفان نهتنها برای قرنها حاوی انبوه باور نکردنی سرمشق و گفتههای اخلاقی در قامت اخلاق فردی وجمعی بودهاست بلکه فراتر از آن است و اجازه دهید در پایان برای تأیید ادعای خود از اندیشمندی کمنظیر و انسانی وارسته یعنی قاسم هاشمینژاد نقل قولی عرضهدارم و به بحث پایان دهم.
ایشان تأکید کردهاند که عرفان حوزهای است که فرهنگ ایرانی و نیز انسان ایرانی بیشترین تأثیر را از آن گرفتهاست. نگارنده اضافه میکند که اندکی بیش از 100سال اخیر بهدلیل درگیرشدن با چیزی، شیری بییال و دم اشکم نفهمیده، هضم نشده به نام مدرنیته ایرانی این منابع ارزشمند را به کناری نهادهاند.
منبع: همشهری