محسن حدادی-فرهاد عشوندی: شاید باورش برایتان سخت باشد اما کسی که اولین بار تئوری یارانه ۵۰ هزار تومانی را مطرح کرده است نه یک اقتصاد دان و نه حتی یک سیاستمدار که کارگردان سینما و مجری جنجالی پیشین برنامه هفت بوده است؛ بهروز افخمی!
با او در کافه خبر از طرح آزادسازی حاملهای انرژی و پرداخت یارانه سخن گفتهایم. او اعتقاد دارد رسیدن قیمت بنزین به فوب منطقه بر اساس قانون مصوب مجلس و افزایش دهبرابری یارانهها تورم ناشی از افزایش نقدینگی و تورم روانی ایجاد نمیکند.
او درحالی اینها را میگوید که تقریبا غیر از خودش و محمود احمدینژاد کمتر کسی چنین عقیده ای دارد. مثلا وقتی در سال ۹۶ چنین ادعایی از سوی احمدینژاد مطرح شد که میخواهد یارانه ۲۵۰ هزار تومانی بپردازد، یکی مثل شهرام جزایری در تمسخر ایده پوپولیستی رئیس جمهور پیشین گفته بود:«من ۲/۵ میلیون یارانه میدهم! کاری ندارد که! اسکناس چاپ میکنیم و میدهیم. چه اهمیتی دارد چه بلایی سر مردم میآید! »این گفته های افخمی را بخوانید و خودتان درباره ایدههای اقتصادیاش قضاوت کنید.
قبل از انتخابات ۹۶با هم یک گپ اقتصادی زدیم و بحثی درباره بانکها و پولی که تولیدشده و قیمت واقعی دلار که یک روز می ترکد، اتفاقی که در عمل افتاد و از آن روز به بعد الکی باور دارم که اگر پول داشتم از بهروز افخمی بپرسم که چه کارش کنم!
به عنوان کارشناس اقتصادی هم نظر میدهم و عیبی ندارد! ولی خداوکیلی از آقای روحانی بپرسید که بنزین را چند حساب میکند؟ یعنی ما کاری به ۱۸ میلیارد دلاری که میگویند در سه ماهه اول در تبدیل دلار ۴۲۰۰ تومانی گم شد، نداریم. اما الان بنزین را چند دارد حساب می کند و با کی؟ یعنی اگر قرار باشد بنزین به قیمت واقعی حساب شود که جلوی قاچاق و دزدی کردن خیلیها گرفته میشود باید با چه عددی توزیع شود.
پنج هزارتومان می شود.
نه، از پنج هزار تومان بیشتر میشود.
الان در جلسات مختلفی در سطوح عالی این بحث هست. اما در کشور ما برای اینکه یک چیزهایی را حفظ کنیم، باج داده ایم و بنزین جزو آن باج هاست.
به کی؟
به مردم.
کدام مردم؟ ۵ درصد مردم.
اینطوری نیست. گویا ملاحظه برخی نهادها وجود دارد که تابه حال چندبار مصوبه افزایش قیمت بنزین تاییدشده و نشده...
نه اولا که بالا رفتن قیمت بنزین باید پشتوانه طرح پرداخت مستقیم یارانه باشد که باعث می شود یارانه هر ایرانی به پانصد هزار تومان برسد. پانصد هزار تومان را الان به هر کسی اعم از بیکار و غیربیکار بدهند که یک خانواده سه نفره دارد یک میلیون و پانصد هزار تومان یارانه داشته باشد آنوقت اینجا به پاریس تبدیل می شود.
انفجار نقدینگی خواهیم داشت.
نه، نداریم. حتی کسانی که خودشان را کارشناس اقتصاد میدانند و میگویند که اقتصاد علم است و در آن دخالت نکنید، خودشان بلد نیستند یا اینکه میخواهند مردم را گول بزنند. وقتی بنزین لیتری هفت هزار و پانصد تومان شود مقدار نقدینگی که از خود پمپبنزین ها به دست میآید، به یارانه مردم اضافه شود. هیچ نقدینگی جدیدی قرار نیست چاپ کنید.
تورم روانی و شوک را نادیده میگیرید.
اصلا. این حرفها مال کسانی است که آگاه یا ناآگاه در خدمت یک طبقه بسیار ثروتمند هستند. یعنی به آنها همه جور رشوهای میدهند و مردم را تا حد گرسنگی کامل میکشانند. با خرافههایی از قبیل همین تورم روانی. کدام تورم روانی؟ وقتی بنزین هفت هزار و پانصد تومان شود روی چه چیزی مستقیم اثر میگذارد؟
حمل و نقل کالا.
یک پاکت شیر در مغازه تنها یک درصد افزایش قیمت پیدا میکند. با توجه به اینکه میدانید طرح پنجاه هزار تومان مال من بود و من گفتم و حزب اعتماد ملی هم کاملا با آن مخالف بود ولی اعلام شد و همان باعث شد که آقای کروبی آن سال ۸۴ برای همان طرح کلی رای بیشتر بیاورد. آن موقع پنجاه هزار تومان _موقعی که ما گفتیم_ واقعا معادل پانصد هزار تومان الان قدرت خرید داشت. الان پانصد هزار تومان باعث میشود که هر خانواده ۴ نفره دو میلیون تومان در ماه داشته باشد صرفنظر از اینکه از جایی حقوق میگیرد، کار می کند یا نمیکند. بیمه بیکاری میگیرد یا نمیگیرد. حالا فرض کنید که همان کسانی که صنعت و اقتصاد مملکت را اداره میکنند و روی آن چنبره زدهاند قیمتها را ۱۰ برابر کنند. عیبی ندارد، قیمت بنزین هم ۱۰ برابر میشود و آن موقع به لیتری ۷۵ هزار تومان میرسد و یارانه هرکسی هم پنج میلیون تومان میشود. اگر کسی واقعا بخواهد کاری کند که دیگر طبقات ثروتمند از دولت رشوه نگیرند، میتواند به شرطی که بنا بر این باشد که این طرح به جایی برسد که یک عده میگویند اصلا یک درصد به جنس تمام شده مان اضافه نشده است. برای چی قیمت را دوبرابر کنیم. بالاخره رقابتی وجود دارد. یک عده تاجر ملی وجود دارند و یک عده آدم هایی که دلشان برای مملکت میسوزد و آنها کار میکنند. این تورم روانی جز خرافه و جز گول زدن مردم برای اینکه ثروتمندان ثروتمندتر شوند، نیست.
چرا بنزین گران نمیشود؟ چون یک عده دارند نانشان را از بنزین در میآورند. نه قاچاق بلکه رانندگی. به او اگر بگوییم رانندگی نکن بنزین گران شده ولی ماهی پانصد هزار تومان بگیر، قبول نمی کند چون معلوم نیست یک ماه باشد و ماه دیگر نباشد و به سیستم اصلا اعتمادی ندارد.
نه، اینطوری نیست.
ولی سیستم قبول کرده که باج دهد.
اولا کسی که واقعا میخواهد یک مملکت را داره کند، باید در نظر داشته باشد که همین الان رقابتی که با همین ویز و سیستمهایی مثل اسنپ بوجود آمده باعث شده که قیمت حمل و نقل به نصف یکسال پیش برسد. اگر قرار باشد قیمت بنزین هفت هزار و پانصد تومان باشد یک مسیر معمولی که الان با بیست هزار تومان طی میشود آن موقع به سی هزار تومان میرسد. من همه اینها را حساب کردهام. یعنی نه آن راننده میترسد از اینکه قیمت بنزین هفت هزار و پانصد تومان شود و نه طرح یارانه دو میلیون تومانی برای یک خانواده ۴ نفره را نپذیرد. اصلا چنین اتفاقاتی نمی افتد. موضوع این است که مملکت بدون تفکر درازمدت و بدون محاسبات ساده با کوشش برای درز گرفتن و حل کردن لحظه به لحظه مشکلات روزمره، پیش میرود.
اصفهان شلوغ می کند ولی کسی نمی گوید آب نداریم. خوزستان نیشکر یکباره علم می شود و دولت پول می دهد اما کسی نمی گوید این خصوصی شده و اصلا چرا دولت باید پول بدهد؟ چون این دلهره وجود دارد.
چرا انقدر قضیه را پیچیده می کنید؟ الان با رساندن قیمت بنزین به قیمت فوب یعنی همان مصوبه مجلس که گفته ۹۰ درصد قیمت فوب که الان هر لیتر بنزین ۶۰ سنت است و اگر با دلار حدود یازده هزار تومان حساب کنید حدود هفت هزار تومان میشود. مالیات بر ارزش افزوده را هم طبعا باید بگیرم. اصلا این قانون است و اگر به قانون مجلس عمل شود تقریبا همه مسائل حل می شود.
آیا مگر به قانون بازنشستگی عمل می شود؟
خیلی جالب است نمایندگان مجلس قانون می نویسند و بعد دولت به هیچ وجه عمل نمی کند و نمایندگان مجلس هم یک قانون جدید مینویسند.
دولت که عمل میکند بعضی جاهای دیگر عمل نمیکنند.
نه عمل نمی کند. در مورد قانونی که مجلس تصویب کرده ۹۰ درصد قیمت فوب محاسبه شود.
افزایش حقوق کارمندان با توجه به نرخ تورم که عمل نمی شود. البته قدرت خرید همچنان همینی که الان هست باقی می ماند.
نه. نمی ماند.
اگر پرداخت شود، نمی ماند.
موقعی که این طرح را دادم با اولین کسی که مشورت کردم، آقای دکتر نوبخت در مجلس بود. آن موقع بنزین لیتری ۵۰ تومان بود و حساب کرده بودم که با همسان کردن قیمت بنزین با قیمت بینالمللی می توان به هر نفر ۲۰ هزار تومان یارانه داد. به دکتر نوبخت گفتم و مرا تشویق کرد و گفت شما در کار اقتصاد هم صاحب نظر هستی ولی این باعث میشود که ما یک تورم ۵۰ درصدی داشته باشیم. چون ۱۵ هزار میلیارد تومان برای انجام دادن این طرح لازم داریم و الان ۴۵ هزار میلیارد تومان نقدینگی داریم که میشود یک سوم آن بنابراین ۳۰ درصد قیمتها بالا میرود و ۵۰ درصد هم به دلیل تورم روانی که خواهیم داشت، حساب کنید.
خب احتمالا بیشتر کارشناسان همین نظر را دارند!
من واقعا فکر کردم که دیگر بحث معنایی ندارد و فقط کمی غر زدم که این طرح نقدینگی لازم ندارد و از خود پمپ بنزین در میآید. آن موقع ما یک سوم بنزین مان را وارد میکردیم. گفتم به فرض که مردم بنزین هم مصرف نکنند و ۳۰ درصد هم مصرف بنزین افت کند، بنزینی که داریم وارد می کنیم، وارد نمیکنیم و قیمتش را به صورت دلاری صرفه جویی می کنیم بنابراین اصلا نقدینگی وجود ندارد و لازم نیست که حساب شود. به یکی گفتم دکتر نوبخت با من اینطوری صحبت کرد و خوشم نیامد و فکر کردم که با مردم به نحوی صحبت میکنند که شما در این حرفها دخالت نکنید و اینها علم است و ما بلدیم. گفت اصلا اینکه علم است و ما بلدیم را تو از کجا آوردی؟ چرا فکر کردی وقتی می گوید که ۳۰ درصد به نقدینگی اضافه شود ۳۰ درصد هم به تورم اضافه می شود. گفتم این که با عقل من هم جور در می آید برای اینکه فرض کنید ۱۰ تا سیب و ۲۰۰ تومان هم برای خریدن آن ۱۰ تا سیب داریم پس هر سیب ۲۰ تومان می ارزد. اگر به نقدینگی اضافه کنیم و ۴۰۰ تومان در نظر بگیریم چون تعداد سیب ها زیاد نشده قیمت هر سیب ۴۰ تومان میشود.
گفت آخر کی به تو این را گفته و مگر تو اقتصاد خوانده ای که یک چنین حرفی می زنی؟ گفت عزیزم نقدینگی به نسبت سرعت گردشی که دارد روی تورم تاثیر می گذارد. به طور معمول حساب می کنند که بین ۱۰ تا ۱۵ درصد مقدار نقدینگی که به نقدینگی معمول اضافه می کنید تورم ایجاد میشود. یعنی اگر شما نقدینگی را دوبرابر کنید ۱۵ درصد آن دو برابر به قیمتها اضافه می شود. درواقع حتی در این مورد هم محاسبه دکتر نوبخت غلط بود و هرکسی در سال اولی که اقتصاد بخواند این را یاد می گیرد.
این را به چه کسی پیشنهاد دادید؟
به کروبی. این مربوط به سال اول مجلس بود یعنی آن موقعی که ۲۰ تومان بود. ۵ سال بعد مطابق حساب من این مقدار به ۵۰ هزار تومان رسیده بود. خیلی جالب بود موقعی که این طرح را گفتم، برای یکی از مصاحبههای قبل از عید ۸۴ آقای کروبی بود. سوال و جواب مصاحبه ها با آقای خاتمی و کروبی را خودم می نوشتم که معمول هم هست. مثل کسانی که مصاحبه های ریاست جمهوری را می نویسند. براساس حرفهای خودشان مصاحبه را تنظیم می کردم. سوال و جواب را خودم می نوشتم و به آقای خاتمی می دادم می خواند و در صورت تائیدشان چاپ می شد. با آقای کروبی هم همینطور بود. سه هفته به عیدی مانده بود که انتخابات در جریان بود. من داشتم مصاحبهای که سوال و جوابش را خودم نوشته بودم می خواندم تا آقای کروبی هرچه را می خواهد تغییر دهد و آماده چاپ کنیم. رسیدم به اینکه به هر ایرانی بالای ۱۸ سال اعم از زن و مرد و بیکار و غیربیکار پنجاه هزار تومان تعلق بگیرد. از آنجا که آن موقع با انفجار جمعیت روبه رو بودیم و برای اینکه رشد جمعیت بیشتر از این مقدار نشود بالای ۱۸ سال را در نظر گرفته بودیم. کروبی گفت واقعا همه جوانبش را حساب کرده ای؟ بگذار با اقتصاددان های حزب اعتماد ملی مطرح کنم. گفتم حاج آقا من سوال و جواب را خط زدم و سر سوال و جواب بعدی برویم. گفت چرا ناراحت شدی؟ گفتم ناراحت نشدم الان سه هفته مانده به عید. اگر قرار باشد این طرح را اعلام کنیم و فقط بدنامی اش برایمان نماند باید همین الان اعلام کنیم و با قطعیت و با تکرار طوری که حرف به شهرستان ها و دهات و جایی که ۵۰ هزار تومان در ماه و ۲۰۰ هزار تومان برای یک خانواده چهارنفری اهمیت دارد، برسد. همین الان هم دیر است و باید این را به روزنامه شرق برسانم که منتشر شوم و تازه بعد از عید روی آن کار کنیم و دو ماه بیشتر وقت نداریم. اما شما می گویید با حزب اعتماد ملی و اقتصاددان هایش صحبت کنید. معلوم است که همه مخالفت می کنند. اصلا اولین ایراد این طرح این است که یک غیراقتصاددان طراح آن بوده است. ضمن اینکه آقای کروبی! اصلا رئیس جمهور از اقتصاددانها تبعیت نمی کند بلکه خط سیاسی خودش را دارد و جهت گیری اقتصادی مشخصی دارد که اقتصاددانها باید بهترین راه را برای انجام دادنش پیدا کنند. قبول کرد و گفت که بنویس. نوشتیم و چاپ شد و شلوغ شد به طوری که اصلا حزب اعتماد ملی به هم ریخت. گفتند که می خواهند استعفا دهند چون خودشان با کروبی نشسته اند، دوخته اند و یک کلام هم از ما نپرسیده اند. سه، چهار روز فشار زیادی بود و یکباره فروکش کرد و دیگر صحبتی از درون حزب نشد.
چه شد که اعتراضها قطع شدند؟
درواقع اقتصاددان های مرتبط با حزب اعتماد ملی همگی استادی داشتند که آن موقع پیر و بازنشسته بوده و سالها در خانه نشسته بوده است. آنها از او شنیده بودند که طرح بسیار خوبی است و مورد تائید آن استاد پیر قرار گرفته است. اسمش یادم نرفته ولی می توانید از خود بچه های حزب اعتماد ملی مثلا از خود حسین کروبی بپرسید احتمالا خواهد گفت. از تقی بپرسید خواهد گفت. این استاد گفته بود ۵۰ هزار تومان باعث نمی شود که آدم بتواند با آن ماشین اخرین سیستم بخرد. ۵۰ هزار تومان کفش ملی را به حرکت درمیآورد و برای صنایع داخلی مایه گردش مالی می شود و تولید داخلی را تقویت می کند. به جنبه هایی اشاره کرده بود که من اصلا آن لحظه طراحی بدان توجه نداشتم. من به چیزهایی توجه داشتم که الان خیلی بهتر از آن موقع مناسب اجرای این طرح است. آن موقع یکی از نقاط ضعف این طرح که خودم هم می دانستم این بود که گاز به خیلی از دهات و روستاهای مخصوصا مناطق سرد نرسیده بود. نفت سفید استفاد می کردند که نمی دانستیم باید کوپنی کنیم یا اینکه چگونه جلوگیری کنیم از اینکه اینها را بخرند و در ماشین ها بریزند. مثلا تصفیه خانه های الکی در دهات درست نشود و از طرفی مردم سرما نخورند و یخ نزنند. گرفتاری این که پولی که می خواهند بابت نفت سفید بدهند را خرج چیز دیگری کنند و بچه شان سرما بخورد. الان ۹۷ درصد روستاهای مناطق سرد ایران هم گازکشی شده است. مطلب این است که آن موقع این طرح کمتر از الان قابل اجرا بود. الان خیلی بیشترقابل اجرا و کارآست.
۲۲۳۲۲۳