نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند


نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

در آخرین روزهای سال 97 در اتوبان چمران بین دو گروه خلافکار درگیری مسلحانه رخ می‌دهد که در این حادثه یک کودک 5 ساله هم تیر می خورد؛ کودک مظلومی که احتمالا سلامتی کاملش بر نمی گردد.

خبرگزاری مهر، گروه جامعه-مهسا شمس: صدایش خیلی سرد و بی روح بود، به راحتی سر صحبت را باز کرد، دلش خون بود ولی گویا این مرد خسته از زندگی و دنیا نایی ندارد تا اعتراض کند و فقط می‌خواهد به سوالاتم جواب دهد تا شاید ماحصل گفت و گوی ما دل خواننده‌های این گزارش را بلرزاند و مخاطبان دست به دعا شوند و برای پسر پنج ساله‌اش دعا کنند.

بعید می‌دانم در بین اخبار تعداد مصدومان چهارشنبه سوری و بعد از آن اخبار سیل و زیرآب رفتن تعدادی از روستاها و فوت کردن هم وطنانمان در حوادث مربوط به سیلاب و بعد از آن اخبار همیشه تکراری نوروز یعنی آمار تصادفات جاده‌ای و… خبر تیراندازی در اتوبان چمران تهران را شنیده باشید.

همان حادثه تیراندازی که بین خودروی BMW و ۲۰۶ بر سر اختلاف بین خرید و فروش مواد مخدر شکل گرفت و در این بین آریای ۵ ساله که شاید حتی نداند مواد مخدر چیست، مورد هدف گلوله قرار بگیرد و الان در کما باشد.

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

ماجرا بر می‌گردد به ۲۸ اسفند ۹۷، سرنشینان دو خودرو بعد از طی کردن مسیری در نزدیکی پل گیشا با چاقو و قمه با هم درگیر می‌شوند که در این صحنه راننده خودروی «BMW» مورد هدف ضربات چاقو قرار می‌گیرد و سوار بر خودروی لوکس‌اش پا به فرار می‌گذارد.

سرنشینان خودروی ۲۰۶ به تعقیب خودروی لوکس رفته و در حالی که دو خودرو بین خودروهای دیگر با حرکات مارپیچ حرکت می‌کردند، خودروی ۲۰۶ شروع به تیراندازی به سمت خودروی «BMW» می‌کند.

دو نفر از سرنشینان این دو خودرو مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در کنار اتوبان متوقف می‌شوند و دو نفر دیگر پا به فرار می‌گذارند. در این حادثه به غیر از مصدوم شدن نفرات اصلی درگیری، آریای ۵ ساله هم مصدوم می‌شود و تا به امروز که این مطلب را می‌خوانید سلامتی کاملش را به دست نیاورده است.

صورت آریا خونی بود، همسرم بی هوش شد

نیما دوستی پدر آریا برای ما از شب حادثه می‌گوید: «آریا با من تماس گرفت تا او را پیش آرایشگاهی که همیشه برای کوتاهی مو می‌رفتیم ببرم، من هم بعد از کار به همراه مادرش، آریا را به آرایشگاه بردیم و چون چهارشنبه سوری بود (منظور شب جشن و آتش بازی) تصمیم گرفتیم تا شام هم بیرون بخوریم.

هنگامی که تصمیم گرفتیم به منزل برگردیم، آریا خواست تا خودش بر صندلی جلو بنشیند. قوطی نوشابه دستش بود و بیرون را نگاه می‌کرد که صدای چند تیر را شنیدیم. آریا پرسید: «بابا صدای تفنگ بازی هست؟» گفتم نه بابا صدای ترقه هست، نترس، نگران نباش، در همین حال بودیم که متوجه شدیم این صداها مربوط به تیراندازی هست و صدای تیر نزدیک و نزدیک‌تر شد تا اینکه حس کردیم تیر به ماشین ما هم خورد.

با دستانمان، گوش‌هایمان را گرفته بودیم و همین‌که صدای تیراندازی قطع شد سرم را بلند کردم و عقب را نگاه کردم که دیدم شیشه ماشین شکسته است ولی خانمم حالش خوب است و کمی ترسیده، ناگهان نگاهم به آریا افتاد که در حالت سجده بود و دست‌هایش را بر روی گوش‌هایش گذاشته بود.

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

آریا را صدا کردم و گفتم باباجان تمام شد، بلند شو، اما آریا هیچ تکانی نخورد! با خودم گفتم حتماً ترسیده است، دستم را به سمت آریا بردم و دیدم سرش بر روی دستم افتاد و از پیشانی‌اش خون آمد و همزمان که بغلش می‌کردم از دهانش هم خون بیرون آمد.

هم خودم و هم همسرم خیلی ترسیدیم و وقتی که همسرم صورت خونی آریا را دید بی هوش شد، آریا هیچ تکانی نمی‌خورد، بدنش سرد بود، یک صدای آه ضعیفی از گلویش شنیده می‌شد و خون بالا می‌آورد، فوراً با ۱۱۰ و اورژانس تماس گرفتم. اصلاً حالم را درک نمی‌کردند و به جای اینکه فوراً خودشان را به محل برسانند از من توضیح می‌خواستند که ماجرا چیست و چرا تیراندازی شده است!؟

آریا را به گوشه‌ای از خیابان بردم و گوشی به دست به سمت ماشین دیگر رفتم و همانطور که با اپراتور صحبت می‌کردم برایشان توضیح دادم که انگار درگیری بین این دو ماشین بوده و دو نفر به غیر از پسر من تیر خورده‌اند و در ماشین هستند و …

بالاخره بعد از گذشت بیش از نیم ساعت سر و کله اورژانس و پلیس پیدا شد، اینکه می‌گویم بالاخره بعد از نیم ساعت برای این است که ما قبل از ترافیک بودیم و نزدیک‌ترین گشت ۱۱۰ و اورژانس نهایت یک ربع با ما فاصله داشتند!

بالاخره بعد از گذشت بیش از نیم ساعت سر و کله اورژانس و پلیس پیدا شد، آریا را به بیمارستان برند، آنجا بود که آب پاکی را بر دست ما ریختند و گفتند: «پسر شما در کما رفته و نه بلع دارد و نه حرکت و نه هیچی» گفتند جسم خارجی به درون سرش رفته و احتمال عفونت کردن و وخیم‌تر شدن حالش هر لحظه هست.

آریای من ۱۰ روز است که مقاومت کرده، امیدوارم افرادی که این گزارش را می‌خوانند برای پسرم دعا کنند، می‌دانم که پسرم قوی است و باید اسطوره استقامت را به او بدهند فقط باید طاقت داشته باشد تا این جسم از مغزش خارج شود و بتواند دوباره به زندگی بر گردد.

در کنار تمامی افرادی که امسال، سال نو نداشتند من و خانمم هم سال نو نداشتیم و درست در وسط شهر و در حالتی که فکر می‌کردیم جایمان امن است، پسر پنج ساله ما مورد اصابت گلوله قرار گرفت و آن افراد عیدمان را سیاه کردند.»

دستگیری عاملین تیراندازی به پسر ۵ ساله در اتوبان چمران

درست بعد از ۵ روز از وقوع حادثه سرهنگ تقی افرند رئیس پلیس امنیت اخلاقی پایتخت در گفتگو با خبرنگار مهر، اظهار کرد: در پی تیراندازی مسلحانه میان اوباش سابقه دار تهران بر سر مواد مخدر در اتوبان چمران که منجر به مجروح شدن طفل پنج ساله و به کما رفتن وی شد موضوع به صورت ویژه در دستور کار پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ قرار گرفت.

وی افزود: در کوتاه‌ترین زمان، محل اختفای ضاربان در منطقه کردان کرج شناسایی و در یک عملیات غافلگیرانه ضارب به همراه ۱۰ نفر از همدستانش دستگیر شد.

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

آریا به هوش آمد اما نیمی از بدنش فلج است

خبرهای ضد و نقیضی از احوال آریای پنج ساله در رسانه‌ها منتشر شد، حتی یکی از رسانه‌ها به اشتباه عنوان کرد که آریا در این درگیری جان خود را از دست داده است، اما پدر آریا در گفت و گو با خبرنگار مهر تاکید کرد که پسر من همچنان زنده است و نیازمند دعای مردم است.

سه روز پیش بود که پدر آریا با خوشحالی خبر از به هوش آمدن پسرش داد و با خوشحالی گفت: «بالاخره آریا به هوش آمد و عید برای ما رنگ و بوی تازگی داد، بالاخره ما هم امسال به خودمان عید دیدیم»

ولی متأسفانه امروز پدر آریا در تماس تلفنی خبر تلخی را داد، در حالی که صدایش از روز اول بی رمق تر و بی حال تر بود گفت: «با خوشحالی خبر از به هوش آمدن آریا دادم ولی این خوشحالی یکی دو روز بیشتر دوام نیاورد، سمت چپ بدن آریا فلج شده، به خاطر درگیری چند موادفروش پسربچه من باید تا آخر عمر با نیمی از بدنش زندگی کند»

پدر آریا گلایه می‌کرد: «از روزی که پسرم تیر خورده و به بیمارستان آورده شده هیچ مسئولی سراغی از ما نگرفت، انگار نه انگار یک بچه قربانی دعوای گانگسترها شده و اینکه این آدم‌ها وسط شهر به خودشان اجازه می‌دهند تا دست به اسلحه شوند از کم کاری‌های آنها است! درد بچه‌ام یک طرف، درد تأمین هزینه‌های درمانی‌اش هم یک طرف، هزینه بیمارستان را از دوست و آشنا قرض کنم با هزینه‌های بعدی کار درمان و فیزیوتراپی و… چه کنم؟»

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

به گزارش مهر، در شبی که تمام تهران در رصد دوربین‌های پلیس پایتخت بودند (آماده‌باش پلیس برای سه شنبه آخر سال) دو ماشین با حرکات مارپیچ در اتوبان چمران به راه خود ادامه می‌دهند و بعد از درگیری با چاقو و قمه و به روی هم اسلحه می‌کشند. بعد از اینکه پدر آریا با ۱۱۰ تماس می‌گیرد و موضوع را می‌گوید، اپراتور از او می‌خواهد تا شرح حادثه دهد را می‌توان نشان از غفلت در آن شب از مسائلی غیر از حوادث چهارشنبه سوری دانست ولی اینکه کمتر از ۱۰ روز متهمان دستگیر شدند، نشان از وجود تیم‌های اطلاعاتی دقیق پلیس است، صرف نظر از این صحبت‌ها یادمان باشد که آریای پنج ساله همچنان نیازمند دعای خیر شما برای برگشت به زندگی‌اش است.


خبرگزاری مهر، گروه جامعه-مهسا شمس: صدایش خیلی سرد و بی روح بود، به راحتی سر صحبت را باز کرد، دلش خون بود ولی گویا این مرد خسته از زندگی و دنیا نایی ندارد تا اعتراض کند و فقط می‌خواهد به سوالاتم جواب دهد تا شاید ماحصل گفت و گوی ما دل خواننده‌های این گزارش را بلرزاند و مخاطبان دست به دعا شوند و برای پسر پنج ساله‌اش دعا کنند.

بعید می‌دانم در بین اخبار تعداد مصدومان چهارشنبه سوری و بعد از آن اخبار سیل و زیرآب رفتن تعدادی از روستاها و فوت کردن هم وطنانمان در حوادث مربوط به سیلاب و بعد از آن اخبار همیشه تکراری نوروز یعنی آمار تصادفات جاده‌ای و… خبر تیراندازی در اتوبان چمران تهران را شنیده باشید.

همان حادثه تیراندازی که بین خودروی BMW و ۲۰۶ بر سر اختلاف بین خرید و فروش مواد مخدر شکل گرفت و در این بین آریای ۵ ساله که شاید حتی نداند مواد مخدر چیست، مورد هدف گلوله قرار بگیرد و الان در کما باشد.

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

ماجرا بر می‌گردد به ۲۸ اسفند ۹۷، سرنشینان دو خودرو بعد از طی کردن مسیری در نزدیکی پل گیشا با چاقو و قمه با هم درگیر می‌شوند که در این صحنه راننده خودروی «BMW» مورد هدف ضربات چاقو قرار می‌گیرد و سوار بر خودروی لوکس‌اش پا به فرار می‌گذارد.

سرنشینان خودروی ۲۰۶ به تعقیب خودروی لوکس رفته و در حالی که دو خودرو بین خودروهای دیگر با حرکات مارپیچ حرکت می‌کردند، خودروی ۲۰۶ شروع به تیراندازی به سمت خودروی «BMW» می‌کند.

دو نفر از سرنشینان این دو خودرو مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در کنار اتوبان متوقف می‌شوند و دو نفر دیگر پا به فرار می‌گذارند. در این حادثه به غیر از مصدوم شدن نفرات اصلی درگیری، آریای ۵ ساله هم مصدوم می‌شود و تا به امروز که این مطلب را می‌خوانید سلامتی کاملش را به دست نیاورده است.

صورت آریا خونی بود، همسرم بی هوش شد

نیما دوستی پدر آریا برای ما از شب حادثه می‌گوید: «آریا با من تماس گرفت تا او را پیش آرایشگاهی که همیشه برای کوتاهی مو می‌رفتیم ببرم، من هم بعد از کار به همراه مادرش، آریا را به آرایشگاه بردیم و چون چهارشنبه سوری بود (منظور شب جشن و آتش بازی) تصمیم گرفتیم تا شام هم بیرون بخوریم.

هنگامی که تصمیم گرفتیم به منزل برگردیم، آریا خواست تا خودش بر صندلی جلو بنشیند. قوطی نوشابه دستش بود و بیرون را نگاه می‌کرد که صدای چند تیر را شنیدیم. آریا پرسید: «بابا صدای تفنگ بازی هست؟» گفتم نه بابا صدای ترقه هست، نترس، نگران نباش، در همین حال بودیم که متوجه شدیم این صداها مربوط به تیراندازی هست و صدای تیر نزدیک و نزدیک‌تر شد تا اینکه حس کردیم تیر به ماشین ما هم خورد.

با دستانمان، گوش‌هایمان را گرفته بودیم و همین‌که صدای تیراندازی قطع شد سرم را بلند کردم و عقب را نگاه کردم که دیدم شیشه ماشین شکسته است ولی خانمم حالش خوب است و کمی ترسیده، ناگهان نگاهم به آریا افتاد که در حالت سجده بود و دست‌هایش را بر روی گوش‌هایش گذاشته بود.

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

آریا را صدا کردم و گفتم باباجان تمام شد، بلند شو، اما آریا هیچ تکانی نخورد! با خودم گفتم حتماً ترسیده است، دستم را به سمت آریا بردم و دیدم سرش بر روی دستم افتاد و از پیشانی‌اش خون آمد و همزمان که بغلش می‌کردم از دهانش هم خون بیرون آمد.

هم خودم و هم همسرم خیلی ترسیدیم و وقتی که همسرم صورت خونی آریا را دید بی هوش شد، آریا هیچ تکانی نمی‌خورد، بدنش سرد بود، یک صدای آه ضعیفی از گلویش شنیده می‌شد و خون بالا می‌آورد، فوراً با ۱۱۰ و اورژانس تماس گرفتم. اصلاً حالم را درک نمی‌کردند و به جای اینکه فوراً خودشان را به محل برسانند از من توضیح می‌خواستند که ماجرا چیست و چرا تیراندازی شده است!؟

آریا را به گوشه‌ای از خیابان بردم و گوشی به دست به سمت ماشین دیگر رفتم و همانطور که با اپراتور صحبت می‌کردم برایشان توضیح دادم که انگار درگیری بین این دو ماشین بوده و دو نفر به غیر از پسر من تیر خورده‌اند و در ماشین هستند و …

بالاخره بعد از گذشت بیش از نیم ساعت سر و کله اورژانس و پلیس پیدا شد، اینکه می‌گویم بالاخره بعد از نیم ساعت برای این است که ما قبل از ترافیک بودیم و نزدیک‌ترین گشت ۱۱۰ و اورژانس نهایت یک ربع با ما فاصله داشتند!

بالاخره بعد از گذشت بیش از نیم ساعت سر و کله اورژانس و پلیس پیدا شد، آریا را به بیمارستان برند، آنجا بود که آب پاکی را بر دست ما ریختند و گفتند: «پسر شما در کما رفته و نه بلع دارد و نه حرکت و نه هیچی» گفتند جسم خارجی به درون سرش رفته و احتمال عفونت کردن و وخیم‌تر شدن حالش هر لحظه هست.

آریای من ۱۰ روز است که مقاومت کرده، امیدوارم افرادی که این گزارش را می‌خوانند برای پسرم دعا کنند، می‌دانم که پسرم قوی است و باید اسطوره استقامت را به او بدهند فقط باید طاقت داشته باشد تا این جسم از مغزش خارج شود و بتواند دوباره به زندگی بر گردد.

در کنار تمامی افرادی که امسال، سال نو نداشتند من و خانمم هم سال نو نداشتیم و درست در وسط شهر و در حالتی که فکر می‌کردیم جایمان امن است، پسر پنج ساله ما مورد اصابت گلوله قرار گرفت و آن افراد عیدمان را سیاه کردند.»

دستگیری عاملین تیراندازی به پسر ۵ ساله در اتوبان چمران

درست بعد از ۵ روز از وقوع حادثه سرهنگ تقی افرند رئیس پلیس امنیت اخلاقی پایتخت در گفتگو با خبرنگار مهر، اظهار کرد: در پی تیراندازی مسلحانه میان اوباش سابقه دار تهران بر سر مواد مخدر در اتوبان چمران که منجر به مجروح شدن طفل پنج ساله و به کما رفتن وی شد موضوع به صورت ویژه در دستور کار پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ قرار گرفت.

وی افزود: در کوتاه‌ترین زمان، محل اختفای ضاربان در منطقه کردان کرج شناسایی و در یک عملیات غافلگیرانه ضارب به همراه ۱۰ نفر از همدستانش دستگیر شد.

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

آریا به هوش آمد اما نیمی از بدنش فلج است

خبرهای ضد و نقیضی از احوال آریای پنج ساله در رسانه‌ها منتشر شد، حتی یکی از رسانه‌ها به اشتباه عنوان کرد که آریا در این درگیری جان خود را از دست داده است، اما پدر آریا در گفت و گو با خبرنگار مهر تاکید کرد که پسر من همچنان زنده است و نیازمند دعای مردم است.

سه روز پیش بود که پدر آریا با خوشحالی خبر از به هوش آمدن پسرش داد و با خوشحالی گفت: «بالاخره آریا به هوش آمد و عید برای ما رنگ و بوی تازگی داد، بالاخره ما هم امسال به خودمان عید دیدیم»

ولی متأسفانه امروز پدر آریا در تماس تلفنی خبر تلخی را داد، در حالی که صدایش از روز اول بی رمق تر و بی حال تر بود گفت: «با خوشحالی خبر از به هوش آمدن آریا دادم ولی این خوشحالی یکی دو روز بیشتر دوام نیاورد، سمت چپ بدن آریا فلج شده، به خاطر درگیری چند موادفروش پسربچه من باید تا آخر عمر با نیمی از بدنش زندگی کند»

پدر آریا گلایه می‌کرد: «از روزی که پسرم تیر خورده و به بیمارستان آورده شده هیچ مسئولی سراغی از ما نگرفت، انگار نه انگار یک بچه قربانی دعوای گانگسترها شده و اینکه این آدم‌ها وسط شهر به خودشان اجازه می‌دهند تا دست به اسلحه شوند از کم کاری‌های آنها است! درد بچه‌ام یک طرف، درد تأمین هزینه‌های درمانی‌اش هم یک طرف، هزینه بیمارستان را از دوست و آشنا قرض کنم با هزینه‌های بعدی کار درمان و فیزیوتراپی و… چه کنم؟»

نامردها شوخی شوخی دعوا می‌کنند، کودکان جدی جدی تیر می‌خورند

به گزارش مهر، در شبی که تمام تهران در رصد دوربین‌های پلیس پایتخت بودند (آماده‌باش پلیس برای سه شنبه آخر سال) دو ماشین با حرکات مارپیچ در اتوبان چمران به راه خود ادامه می‌دهند و بعد از درگیری با چاقو و قمه و به روی هم اسلحه می‌کشند. بعد از اینکه پدر آریا با ۱۱۰ تماس می‌گیرد و موضوع را می‌گوید، اپراتور از او می‌خواهد تا شرح حادثه دهد را می‌توان نشان از غفلت در آن شب از مسائلی غیر از حوادث چهارشنبه سوری دانست ولی اینکه کمتر از ۱۰ روز متهمان دستگیر شدند، نشان از وجود تیم‌های اطلاعاتی دقیق پلیس است، صرف نظر از این صحبت‌ها یادمان باشد که آریای پنج ساله همچنان نیازمند دعای خیر شما برای برگشت به زندگی‌اش است.

کد خبر 4577137


جملات تولدت مبارک پسرم (جملات زیبای تبریک تولد مادر به پسر)