عکاس؛ خبرنگار موج، تصاویری از روستای سیل زده بابازید شهرستان پلدختر به ثبت رسانده که نشان می دهد این روستا به طور کامل تخریب شده است.
خبرگزاری موج لرستان/ امین ساکی - 25 فروردین 98 است و عوارض سیل ویرانگر در شهرهای مختلف لرستان همچنان خودنمایی می کند. شب فرارسیده و علیرغم تخریب جاده پلدختر به خرم آباد، تصمیم می گیرم طول جاده را تا آنجا که امکان دارد طی کنم. پس بی مجال اندیشه به خطرات احتمالی، راهی می شوم.
همه جا تاریک است. ابتدای مسیر را به صورت غیراستاندارد خاکریز کم ارتفاع زده اند و جاده پلدختر به کوهدشت را با چند سنگ رودخانه ای مثلا مسدود کرده اند، جاده پلدختر به خرم آباد را انتخاب، و از شانه خاکی باقیمانده عبور می کنم و راه در پیش می گیرم. برخی تابلوهای جاده ای هنوز پابرجا هستند و برخی تیره های بتنی برق شکسته اند. افسوس هفته ها و ماه ها و سالهای پیش از این را می خورم که همه چیز رو به راه بود و عبور و مرور در این محور بوی زندگی می داد.
حالا انگار گرد مرگ پاشیده اند به جاده. نه نور بالایی چشمانم را می آزارد و نه سبقت از دیگری معنا دارد. تنها هستم، با خدایی که از آن بالا نظاره گر است و دستگیر، درست مثل زنان و مردان و کودکانی که 48 ساعت نفس گیر را در معمولان و پلدختر بر روی پشت بام خانه به زیر آب رفته و بر بلندای کوه های پلدختر 2 شب و روز را سپری کردند.
قوانین راهنمایی و رانندگی را به جبر مسیر نادیده می گیرم. گاهی از لاین موافق و گاهی به لاین مخالف می روم تا راهی برای ادامه یافته باشم. فضا آرام آرام رعب آور و وحشت انگیز می شود. تلفن همراه در این محدوده در دسترس نیست و من که بی خبر آمده ام، سعی می کنم تا حد ممکن از مسیر کنار کشکان رود فاصله بگیرم تا مباد بیش از این فرو بریزد.
سرانجام پس از چندی، به روستایی متروکه و تاریک می رسم. متحیرم. اشتباه می کنم یا نه، یعنی اینجا بابازید است ؟!.
هنوز باورم نشده روستایی در محور خرم آباد به پلدختر و بالعکس که زندگی در آن موج می زد و هر رهگذر باید از این محدوده می گذشت تا عبور کند، به این حال و روز درآمده.
از ماشین پیاده می شوم و منطقه را دید می زنم، واقعا باور کردنی نیست. به خود می آیم و دوربین را بر می دارم و دست به کار می شوم. حین نورسنجی، نور یک چراغ قوه پر قدرت به صورتم تابیده می شود. چند تن از اهالی روستا هستند که حالا نقش پلیس محله را بازی می کنند. به من مشکوک شده اند اما نزدیک که می شوند یکی مرا می شناسد. این هم از خصوصیات خوب فعالیت رسانه ای است، پس با من همراه می شوند تا با راهنمایی آنها، تصاویر بهتری از این سیل ویرانگر ثبت کنم. پس همراه شوید و تصاویر ثبت از روستای بابازید را ببینید.
عکس اول:
تنها چراغ هشدار راهنمایی و رانندگی نصب شده در روستای بابازید که حالا خمیده و خاموش است.
عکس دوم:
دیواره تخریبی یک خانه با درختی در آن و تیره برقی در پس زمینه که آدم را به یاد داستان دو کاج کتاب درسی دوران دبستان می اندازد.
عکس سوم:
محوطه یک خانه ویران شده، یک تاب طنابی و آبگرمکنی که زیر گل و لای مدفون شده است.
عکس چهارم:
حیاط گل آلود یک خانه، با وسایلی که از قاب پنجره قابل مشاهده است.
عکس پنجم:
محوطه یه خانه و موتورسیکلت و وسایلی که در گل و لای گرفتار شده اند.
عکس ششم:
محوطه داخلی یک خانه که شواهد نشان می دهد، پیشتر حدود 3 متر به زیر آب رفته است.
عکس هفتم:
محوطه یک خانه که اهالی آن برای خروج سیلاب، حفره ای بر دیواره ایجاد کرده اند.
عکس هشتم:
محوطه ای که پیش از وقوع سیل پلدختر آشپزخانه بوده است.
عکس نهم:
خانه ای که دیگر نیست.
عکس دهم:
خودروی یکی از اهالی روستای بابازید، که آنسوی گل و لای گرفتار است.