رشد اقتصادی درونزا، لازمه تحقق رونق تولید
نظریه رشد درونزا بر خلاف نظریه جهانی شدن، نیروی محرک رشد و توسعه را در نیروی کار و نوآوری میبیند. در این تئوری فرض بر این است که نرخ رشد بلندمدت در درجه اول به وسیله متغیرهای درونی متعلق به سیستم، مانند سرمایه انسانی، نوآوری و سرمایه گذاری تعیین میشود.
تئوری رشد درونزا در دهه 1980 به عنوان یک چارچوب مفهومی که میتوانست نظریه رشد نئو کلاسیک را به چالش بکشد، مطرح شد. هدف از آن تبیین این پدیده بود که اگر سرمایهگذاری روی سرمایههای فیزیکی مانند زیرساختها دارای بازده کاهنده است، چطور شکاف ثروت بین کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته میتواند ادامه یابد. اگر رشد اقتصادی، همان طور که در مدلهای نئوکلاسیک فرض میشود، توسط عوامل خارجی تعیین میشد، چنین تفاوتهایی باید در طول زمان از بین میرفت.
در مدلهای درونزا فرض بر این است که عوامل کلیدی رشد اقتصادی، رشد جمعیت و انباشت سرمایه انسانی و دانش هستند. در یک اقتصاد دانشبنیان، با حمایت قوی از حقوق مالکیت فکری، انباشت سرمایه از کاهنده شدن بازده به دلیل اثر امتدادی مثبت ناشی از سرمایهگذاری روی تکنولوژی و نیروی انسانی جلوگیری میکند. رشد تولید و بهرهوری در مدلهای درونزا به وسیله تفاوت در هزینههای آموزش و تحقیق و توسعه محقق میشود که این رشد به شکل همافزا به پیشرفت تکنولوژیکی سریعتر میانجامد.
اقتصاددانان طرفدار رشد درونزا معتقدند مؤسسات دولتی و بخش خصوصی باید از ابتکارات نوآورانه در حوزه مشاغل حمایت کنند و در برای بروز خلاقیت به ایجاد انگیزه بپردازند. در این نظریه، صنایع دانشبنیان، به خصوص در زمینههای فناوری اطلاعات و ارتباطات که در کشورهای توسعه یافته و اقتصادهای نوظهور نیز بسیار تاثیرگذار هستند، نقش بسیار پررنگی دارند.
اصول رشد اقتصادی درونزا شامل موارد زیر میشود:
1. سیاستهای دولتی اگر باعث تقویت رقابت در بازارها شده و و نوآوری در محصولات و فرآیندها را تشویق کند، میتواند منجر به افزایش نرخ رشد اقتصاد کشور شود.
2. بازده سرمایهگذاری روی سرمایههای داخلی به ویژه روی زیرساختها، آموزش، بهداشت و ارتباطات، بازدهی فزاینده است.
3. سرمایهگذاری بخش خصوصی روی تحقیق و توسعه، منبع کلیدی پیشرفت تکنولوژیک است.
4. حفاظت از حقوق مالکیت و حق اختراعات به منظور ایجاد انگیزه برای مشارکت کسب و کارها و کارآفرینان در تحقیق و توسعه یک امر ضروری است.
5. سرمایهگذاری روی سرمایه انسانی حیاتیترین مؤلفه رشد است.
6. سیاستهای دولت باید از کارآفرینی به عنوان وسیلهای برای خلق کسب و کارهای جدید و در نهایت به عنوان منبعی مهم برای اشتغالزایی، خلق سرمایه و تقویت نوآوری حمایت کند.
با توجه به این که ستون اقتصاد مقاومتی بر درونزایی آن بنا میشود، در شرایط فعلی کشور تقویت زمینههای رشد اقتصاد دانشبنیان میتواند از اولویتهای دولت قرار گیرد تا تولید داخلی از رکود خارج شده و به سمت رونق حرکت کند.
با تقویت و حمایت از اقتصاد دانشبنیان، میتوان انتظار داشت که بازده بالاتری نسبت به بسیاری از حوزههای دیگر حاصل شود؛ چرا که تولیدات دانشبنیان، دارای ارزش افزوده بالایی هستند و با توجه به خلاقیتمحور بودن آن میتوان انتظار پایداری و ثبات سودآوری در این حوزه را داشت.
نویسنده: فرید ناهید