خان طومان کجاست؟+چگونگی شهادت مدافعین حرم واسارت رزمندگان
«خان طومان»یک روستا باجمعیت۳هزارنفر، در شمال سوریه، در بخشی از کوه شمعون منطقه حلب، واقع در جنوب غربی حلب ،برروی یک تپه واقع در شرق «رودخانه قویق»واقع است. محلات نزدیک به این منطقه شامل« اورم الکبری» و «شیخ علی» قرار دارد.
خان طومان در فاصله ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری جنوب حلب، به دلیل نزدیکی به اتوبان حلب ـ دمشق از اهمیت استراتژیک برخوردار است.
«خان طومان »دردسامبر ۲۰۱۵( آذر ۱۳۹۴)که عملیات جنوب حلب تازه آغاز شده بود، آزاد شد. چندماه بعد تروریستهای «النصره »با همکاری چندین گروهک دیگر به خان طومان حمله کرده بودند اما نیروهای ارتش سوریه با کمک حزبالله، نیروهای فاطمیون، نیروهای مقاومت عراقی و نیروهای ویژه مستشاری ارتش ایران، مقابل آن حمله شدید، با کمترین تلفات مقاومت کرده بودند در حالی که النصره با دادن تلفاتی (حدود ۴۰۰ نفر) عقبنشینی کرده بود.
تروریستهای تکفیری از روز پنجشنبه حمله سنگینی به شهرک خان طومان شروع کردند که این حمله در نهایت منجر به عقب نشینی نیروهای مقاومت از این شهرک شد ودرنهایت روز جمعه(۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵) به اشغال گروه تروریستی «جبهه النصره» و هم پیمانانش درآمد
خبرگزاری دفاع مقدس«دفاع پرس»درمورخه(۱۲ تیر ۱۳۹۵) مصاحبه ای با«محسن بهاری»رزمنده مدافع حرم مازندرانی که درحماسه خان طومان حضور داشت ،اینگونه گزارش می کند:
منطقه خان طومان به لحاظ جاده کمربندی ای که ۸ کیلومتر است و داعش از این راه به ترکیه نفت میفروشد و تجهیزات نظامیاش را تهیه میکند، موقعیت استراتژیکی برای تروریستها محسوب میشود.
من از روز چهارشنبه(۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵) با دوربین ترمالی که داشتم، متوجه شدم دشمن کاملا در حال آماده شدن است و اطلاع هم دادم اما گفتند چون آتش بس اعلام شده و بچه های سازمان ملل اینجا هستند، دشمن حمله نمی کند. با این حال بچه های نیروی قدس به این اکتفا نکردند و گفتند شما آمادگی داشته باشید.
شهید رادمهر ۱۵ فروردین۱۳۹۵ با نیروهایش رسید، چهار روز بعد این درگیری آغاز شد که رزمنده هایی مثل «سالخورده و بواس »در این جریان شهید شدند و خط عمار شکست خورد، اما نیم ساعت بعد دوباره خط پس گرفته شد. «شهید خلیلی» که با آرپیچی نفربر میزد، خودش مجروح شد و تروریستها چند روز بعد اعلام کردند او را اسیر کردند و کشتند.
خان طومان رادرآذر۱۳۹۴ گرفته بودیم.
«النصره» روز چهارشنبه حدود۲هزار نیرو آماده حمله بود و پنجشنبه ساعت یک بعد از ظهر آتش تهیه شروع شد،همه دست به دست هم دادند تا خان طومان را پس بگیرند.
نیروهای ما در این طرف درگیری ۱۶۰۰نفر: قوایی متشکل از ۷۰ رزمنده مازندرانی از ایران، ۸۵۰ افغانستانی از تیپ فاطمیون، ۴۰۰ نجبا عراقی و ۲۸۰ سوری بود.
دشمن برای زدن یک نفر، «توپ ۲۳ »که مختص هواپیما است می آورد و با «کرنت »آدم-نفر- می زنند در صورتی که این سلاح فقط تانک را منفجر می کند.
ساعت یک تا یک و نیم آن روز آتش تهیه شروع شد. در ساعت سه یا سه و نیم بعد از ظهرتانک پی ام پی انتحاری و پر از مهمات منفجرهرا به طرف خان طومان فرستادند،اما قبل از اینکه تانک پی ام پی به وسط شهر برسد، یکی از رزمنده های زرهی فاطمیون با تانک ، تانک بی ام پی را زد،خودش شهید شد. وقتی پی ام پی منفجر شد، به قدری موجش زیاد بود که زمین از هم پاشید، هرکس نزدیک بود، شهید شد و آنکه دورتر بود، موج انفجار او را گرفت.
با این انفجار عظیم خیلی از رزمنده های فاطمیون و دیگر گروه ها همان دقایق وحشت زده شدند و مجبور شدند به عقب برگردند و عده ای هم مجروح و زخمی بودند، ماندیم ۷۰ نفر مازندرانی و ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر هم سایر نیروها ،جمعاً ۲۰۰ نفر در مقابل دو هزار تروریست.
رزمندگان مدافع حرم را -تروریستهای داعش-به اسارت می برند
بعد از این انفجار، از طریق بهپاد و هلی شات خبر دادند که خط خالی شده و نیروهای آنها در حال عقب نشینی هستند، تانکها را حرکت بدهید. از هر خطی که ۱۵۰ متر هم نمیشد، ۵ یا ۶ تا تانک آمد. بدنه تانکها هم سر بود و وقتی آرپیچی به آن می خورد سر می خورد و رد می شد. جلوی چشم ما یکی از رزمنده ها با آرپیچی زد به تانک و تانک دشمن منفجر نشد، فقط گلوله آرپیچی روی تانک سر خورد و رد شد.
مدافعان درحال عملیات-خان طومان
نیروهای آنان ۴ خط و چهار مدل مختلف نیرو داشتند و دائم هم بهشان نیرو تزریق می شد. سری اول آنها موادی به بدنشان می زنند که چیزی نمی فهمند و خوشحالی زایدالوصفی به آنها دست می دهد و هر چیزی جلویشان بیاید را نابود می کنند. پشت سر مهاجمین شان، نیروهای اعتقادیشان بود، سومین گروه مزدورها و پولکی ها بودند و در ردیف چهارم نیروهایی بودند که فقط تیر خلاصی می زدند. این گروه آخر که می آیند بقیه نیروها می دانند اگر بخواهند زنده بمانند باید خط را بگیرند در غیر این صورت کشته می شوند.
قبلاًجنازه شهدارا بامبلغی پول ازدشمن تحویل می گرفتیم واما حالا…
شهیدان« سید طاهر و حسین مشتاقی» در این مرحله شهید شدند و «شهید قنبری »دیده بان ما هم چون در همان ساعت اول به شهادت رسید، توانستند پیکرش را به پشت جبهه برگردانند اما بقیه ساعت ۴ به بعد شهید شدند و پیکرشان در دست نیروهای داعش ماند. قبلا به راحتی با گرفتن مبلغی پیکرها را میدادند اما الان عربستان آنقدر در گوششان خواندند که جسدها را ندهید تا خانواده های آنها تا قیام قیامت در ذهنشان باشد که پیکر عزیزان شان ماند آنجا.
مانند پیکر شهید «حبیب الله پور» که سال قبل شهید شده بود.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:پیکر این شهید(سید جلال حبیبالله پور) -البته مقداری استخوان ازبقایای جسدمطهر شهیددر۱۹ شهریور ۱۳۹۷به ایران منتقل شد، ۳۱ فروردین۱۳۹۴ در منطقه درعا در سوریه به شهادت رسیده بود.
از بعدازظهر اوضاع به گونه ای شد که نبرد کوچه به کوچه شده بود و دیگر کلاش را انداختیم و با نارنجک می جنگیدیم، جنگ تن به تن شده بود که اعلام کردند، برگردید عقب. عقب برگشتن برای ما که رفیقانمان را که سر یک سفره با هم نشسته بودیم و حالا دیگر شهید شدند بسیار سخت بود که بدون پیکرشان برگردیم. نمی دانستیم باید جواب خانواده شان را چطور بدهیم. بچه های مازندران در آن وضعیت و در شرایطی که آب و غذا هم نداشتیم تصمیم گرفتیم بمانیم و بجنگیم.
در این موقعیت «سردار رستمیان» قصد داشت به خط برود که گذاشتیم گفتیم حاجی اگر صدای شما پشت بی سیم قطع شود دیگه کار بچه ها تمام است.
ما خط به خط، کوچه به کوچه عقب آمدیم، اینکه می گویند محاصره شدیم و فرار کردیم و از پشت ما را زدند، اشتباه است، خدا شاهد است مدیون هستند کسانی که این حرف ها را میزنند.
شهادت محسن بهاری
خبر شهادت من را هم دادند. آن بنده خدا که شهادت مرا اعلام کرد، بی راه نگفت. با ماشینم مهمات می بردم، وقتی فهمیدم دو تا از بچه ها شهید شدن، گفتم بروم سمت آن خونه تا بتوانم پیکر آنها را بیاورم عقب، آنجا در معرض دید دیده بان خودی و دشمن بود. ماشین را در ۱۵۰ متری آن خانه پشت خاکریز گذاشتم تا دیده بان آنها ماشین را نبیند که بزند.
در فاصله ۵ متری خانه، دیده بان آنها مرا دید و باخمپاره ۱۲۰ را زدند که با موج انفجار پرت شدم به طرف دیوار و بیهوش شدم و از دید دیده بان خودی خارج شدم که او هم فکر کرد به شهادت رسیدم و در بی سیم اعلام کرد که «محسن بهاری نیز به شهادت رسید».
بعد از ۳ یا ۴ ساعت که به هوش آمدم، بدنم سست بود، کشان کشان خودم را به ماشین رساندم، فندکی که در جیب داشتم روشن کردم، دستم را از آیینه انداختم پایین زیر چرخ جلو، مسیر دو کیلومتری را آرام آرام با ماشین یک ساعت و نیم آمدم تا نیروهای دشمن ماشین را نبینند و نزنند.
رزمنده های ما مظلومانه به شهادت رسیدند. خان طومان در ۴۰ کیلومتری حلب بود. خان طومان بهانه بود، هدف آنان حلب بود، اگر مقاومت نمی کردیم و تا یک روز آنها را خان طومان متوقف نمی کردند، تکفیری ها به راحتی به حلب می رسیدند، مثل قضیه منافقین که قصد داشتند به تهران برسند اما در کرمانشاه متوقف شدند. اما ما ۲۰۰ نفری در مقابل دو هزار نفر ایستادگی کردیم. بچه ها خان طومان با چنگ و دندان ایستادگی کردند.
خدا اگر بخواهد کسی را ببرد به او شجاعت و نیروی زائد الوصفی می دهد. علی عابدینی، سید رضا طاهر و حسین مشتاقی از این دست بودند. من۱۳ سال در کردستان و دو سال در زاهدان بودم و این دومین سری بود که به سوریه می رفتم، با این چیزها بیگانه نبودم، اما در طول عمرم اینگونه آتش تهیه ندیده بودم. واقعا بچه ها مردانه ایستادگی کردند جلوی ۲۰۰۰ نفر. وقتی حاج قاسم آمد و فهمید دویست نفر جلوی دو هزار نفر ایستادگی کردند، گفت مازندران کارش را به خوبی انجام داد. به برکت خون شهدا ورودی شهر دست ما بود.
تکفیری ها ازآن نیروی دو هزار نفره اعلام کردند ۷۰۰ کشته دادند. بعد از این اتفاق روسیه تازه متوجه شد که در این آتش بس چه دوری خورده و حالا از زمین و هوا می زند.چقدر به آنها گفتیم در این جریان آمریکا نقش دارد و هر جا آمریکا نقش داشته باشد، قطعا مسئله ای در آن هست و حواستان باشه.
سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چند تا خانه بود. ما اگه قرار بود دور نخوریم باید حتما آن خانه ها که چون دیوارش زرد بود، معروف به خانه ی زرد بود را نگه می داشتیم که به آن« ارتفاع تل اربعین» می گفتند. تا ورودی آن خانه رسیدیم،« پهباد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست»
اما اطلاعات غلط بود. سید رضا طاهر با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون رفتند،
تا سید رضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینه «سید رضا طاهر »خالی شد که با همان حال در لحظات آخر با زبان مازندرانی گفت «دله نه این وشون دله درنه» مشتاقی با بی سیم پشت دیوار شنید و مجالی هم به او ندادند پشت خانه به شهادت رسید.
«شهید کابلی» هم با اصابت خمپاره به شهادت رسید. «شهید بلباسی» که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، «شهید بریری» هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد. وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شد. اینها واقعا مردانه ایستادند. من خط به خط عقب می آمدم و شاهد این قضایا بودم.
«شهید رادمهر»رفت به سمت ساختمان فرماندهی تا اطلاعات را امحا کند اما «سید جواد اسدی» می دانست که ساختمان در محاصره است رفت تا کمک رادمهر شود. سید جواد دوید داخل کوچه تا وارد ساختمان فرماندهی شود، وسط راه دوازده هفت به اوخورد و پرت شد خورد به دیوار و افتاد پایین. آتش سنگین بود و هر دو به شهادت رسیدند.با توپ ۲۳ هر چی آمد، می دوختنش!..
سایت نزدیک به فرمانده سابق سپاه-سردارمحسن رضایی-«تابناک»در۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶می نویسد: بنا بر آمار اعلام شده، در این فاجعه ۱۳ تن شهید، ۱۸ تن مجروح و ۵ تا ۶ تن از ایرانیان اسیر شدند(بیشتراین نیروهامازندرانی بودند). طبق آخرین اطلاعات موجود، پیکر بیشتر این شهیدان هنوز به کشور بازگردانده نشد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع اخذشده،اندکی ویرایش انجام گرفته است.
خان طومان از زبان «سردار حمیدرضا رستیمان»فرمانده عملیاتی :فرمانده -وقت-لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا
اهمیت منطقه خانطومان برای جبهه النصره مانند اهمیت منطقه شلمچه برای صدام بود.
خانطومان جبهه حساس و فعالی بود که در جنوب غربی حلب قرار دارد و نزدیک به اتوبان دمشق حلب و ترکیه است، و دیگر حساسیت این منطقه نیز واقع شدن مقر فرماندهی جبهه النصره بود.
منطقه خانطومان تأسیسات قابل ملاحظه و تأسیسات حساسی نداشت، در سال ۹۴ این منطقه در اختیار نیروهای خودی قرار گرفت و ۶ ماه رزمندگان ما در این منطقه حضور داشتند، بیشتر از مزیتهای جادهای از دست دادن مقر النصره برایشان گران تمام شده بود، در این مدت ۶ ماه بهدنبال بازپسگیری منطقه بودند، هر دفعه نسبت به دوران قبل تجهیزات قویتری برای بازپسگیری منطقه بهکار میبردند.
اواسط فروردین ماه بود که نیروهای ما در این منطقه حضور پیدا کردند، بهدلیل حساسیت منطقه منتظر اقدامات تلافیجویانه آنها بودیم، در این مدت نیز تلفات سنگینی به آنها وارد میشد، میزان تلفات آنها ۱۰۰ برابر بیشتر از نیروهای ما بود.
به فاصله ۱۰ روز برای بازپسگیری خانطومان تلاش کردند، در هر مرحله خسارت جدی به آنها وارد میشد، در تاریخ ۲۱ فروردین ماه بیش از ۱۰۰ کشته داشتند، در عملیات سوم دشمن در تاریخ ۱۶ اردیبهشت، دشمن آمادگی خویش را توسعه داد، تعداد نیروها و توان رزمی خویش را پنج برابر بیشتر از توان رزمی ما ارتقاء داد، بهترین و زبدهترین نیروها را جمع آوری کرد، تجهیزات آنها از ترکیه تأمین شده بود، تعداد تانکها را افزایش دادند.
دشمن ابتدا با استفاده از عملیات انتحاری تانک منطقهای به شعاع ۵۰۰ متر را طی دو مرحله منفجر کرد، همین موضوع باعث شهادت رزمندگان ما شد.
هدف دشمن منطقه خانطومان نبود، بازپسگیری منطقه خانطومان برنامه اول دشمن بود، بهدنبال دستیابی به سایر بخشها بود، رزمندگان اسلام ۱۴ ساعت جلوی فشار دشمن را گرفتند.
با وجود فشارهای نظامی زیاد دشمن رزمندگان ما ۱۴ ساعت در برابر دشمن مقاومت کردند و به اذعان خودشان ۷۰۰ کشته و زخمی در این عملیات متوجه دشمن شد، بیش از ۱۵ دستگاه تانک و نفربر دشمن منهدم شد و چهار کیلومتر از خاک منطقه تخلیه و نیروهای ما پشت شهر خانطومان مستقر شدند.
سردار حمیدرضا رستیمان – گفتگو بافارس ۱۳۹۵/۴/۱
درمورخه ۱۱ مهر ۱۳۹۷سرهنگ پاسدار احمد برسلانی جایگزین سردار حمیدرضا رستیمان شد.
توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:درمنابع اخذشده،اندکی ویرایش انجام گرفته است.+تصاویرهم افزوده شده است.
محس حججی درششم خرداد ماه سال ۱۳۹۳به اسارت گروه تروریستی درآمد که اوراچون سروروسالارشهیدان ذبح کردند،تشیع جنازه این شهیدبزرگوار
البته نقش دبیرکل حزب الله-سیدحسن نصراله خیلی پررنگ بوده درتحویل جنازه شهید
شش شهریور بود که دبیرکل حزبالله لبنان، در یک سخنرانی اعلام کرد که پیکر شهید محسن حججی، درطی مبادلهای از داعش دریافت خواهد شد
جنازه مطهر شهیدرا تروریستهای داعش،قطعه قطغه کرده بودند ویکی ازعلل تأخیریکماهه در انتقال جسدمطهر تحویل همه قطعه ها بوده که ظاهرا آنطوری که ازپدر محسن حججی شده: «ما که ندیدیم، ولی چیزی که برای ما تعریف کردند گفتند که دو تا پا و قسمت لگن محسن بود.