فلسفه کمک می‌کند تا دانشجو باشیم/تبیین «زمانِ وجودی» در اندیشه ملاصدرا


گروه اندیشه ــ استاد برجسته فلسفه با اشاره به این نکته که فلسفه چه کمکی می‌تواند به ما داشته باشد، بیان کرد: فلسفه کمک می‌کند تا شما دانشجو باشید. اینکه در این عالم افرادی باشند که در جست‌وجوی شناخت باشند و یاد بگیرند و تعمق کردن را بیاموزند. بنابراین هر کسی که در دانشگاه و حوزه ثبت نام کرد، دانشجو نیست، بلکه افلاطون و ارسطو دانشجو بوده‌اند.

فلسفه کمک می‌کند تا دانشجو باشیم/تبیین «زمانِ وجودی» در اندیشه ملاصدرا

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ بیست‌وسومین همایش بزرگداشت ملاصدرا، امروز، 22 خرداد با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در مجتمع آدینه برگزار شد.

کریم مجتهدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و چهره ماندگار فلسفه، در این همایش با موضوع «ملاصدرا و سنت فلسفی ایرانی اسلامی» به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: آنچه می‌خواهم در ابتدا عرض کنم، این است که از من می‌پرسند که فلسفه به چه دردی می‌خورد؟ نمی‌خواهم بگویم که به دردی می‌خورد، اما قصد سطحی جواب دادن را نیز ندارم. اگر دانشجو این سؤال را بپرسد، پاسخ می‎دهم که فلسفه کمک می‌کند تا شما دانشجو باشید؛ اینکه در این عالم افرادی باشند که در جست‌وجوی شناخت باشند و یاد بگیرند و تعمق کردن را بیاموزند. بنابراین هر کسی که در دانشگاه و حوزه ثبت نام کرد، دانشجو نیست، بلکه افلاطون و ارسطو دانشجو بوده‌اند.

وی در ادامه افزود: به نظر من مهم‌ترین شعاری که از سقراط به یاد مانده این است که می‌گفت «نمی‌دانم». وقتی می‌گفت نمی‌دانم، عشق به دانستن را اعلام می‌کرد. یعنی آنچه می‌دانم هنوز ارزشی ندارد، لذا این عشق به یادگیری است که سقراط را سقراط کرده است و اگر نیاموزید، حتی اگر افلاطون باشید، موفق نخواهید شد و تا نیاموزید، آن مُثُل ازلی و ابدی به منصه ظهور نمی‌رسد و می‌بینیم که دانشجو رشته درسی را تمام کرده، اما گویا اصلاً درس نخوانده است.

مجتهدی بیان کرد: در درجه اول از همه جوانان دعوت می‌کنم که کار خود را جدی بگیرند. اگر رشته ریاضی، طب یا ... می‌خوانند، بخوانند و لازم نیست که حتماً فلسفه بخوانند، اما این احساس یادگیری و این وظیفه یادگیری را فراموش نکنند. این، آن وظیفه‌ای است که نسبت به خود داریم و کسی که یاد نمی‌گیرد، به خود خیانت می‌کند.

این استاد برجسته فلسفه در ادامه افزود: اما در اینجا چند مطلب را مطرح می‌کنم؛ یک فیلسوف قرن نهمی و ایرلندی به نام اریژن است که در ایران کمتر شناخته شده و ایرلندی‌های امروز عکس او را روی اسکناس‌های خود چاپ کرده‌اند. این شخص، در آن تاریخ، چون در ایرلند سنت یونانی وجود داشته است، این تعریف ارسطو را در مورد انسان تکرار کرده است که انسان حیوان ناطق است، اما تعلیلی که از این تعریف کرده، مقدمه بحث امروز است که گفته، ناطقیت، حیوانیت را نفی می‌کند و ناطقیت به حیوانیت اضافه نمی‌شود.

وی بیان کرد: انسان با عقل، درایت، عشق به حقیقت و دانشجویی خود گرفتار شده است. این انسان گرفتار است و راحت نیست و چیزی به دست نیاورده است. شاید آن جنبه‌های عادی زندگی خود را نیز به مخاطره انداخته است و این انسان دارد راهی را طی می‌کند که می‌توانیم آن را در اصطلاح‌های خود، سیر و سلوک بدانیم.

مجتهدی در ادامه افزود: یک روانشناس می‌گوید انسان ضمیر مشترک دارد و در عنوان صحبت بنده، آن ضمیر مشترکِ ناشناخته، سنت نامیده شده است و آن را سنت نامیده‌ام. من با او موافق نیستم، اما ما به یک سنتی تعلق داریم؛ یعنی آن چیزی که ما را ایرانی می‌کند. بخواهیم و نخواهیم ما اوصافی داریم و یک چیزی در خود داریم که شاید همان، تعریف ما است. حالا اگر از این لحاظ، لفظ سنت را نگاه کنیم، باید ببینیم که این سنت در فلسفه صدرا چطور ظهور پیدا می‌کند. در حاشیه کارهایی که کرده‌ام، متوجه شدم که نکته فوق‌العاده‌ای در صدرا است. در واقع یک چیزی در او حضور دارد که نزد ما نیز حضور دارد و آن سنت در واقع در بحث‌های صدرا در موضوع وجود و زمان است.

وی بیان کرد: زمان می‌تواند تاریخ و سنت ما باشد و اگر در این نکته به خصوص که نزد صدرا ریشه‌ای است توجه کنیم، می‌بینیم که صدرا علاوه بر آنچه که ارسطو در مورد زمان گفته و علاوه بر آنچه ابن سینا در آن سنت گفته که محاسبه حرکت است، انکاری ندارد، اما نکته‌ای گفته که با سنت یونانی و حتی با سنت علمی امروزی مطابقت ندارد. اما نکته چیست؟ ملاصدرا به زمانِ وجودی قائل شده است. اما زمان که نمی‌تواند وجود باشد و در مقولات عشر ارسطو است که زمان، نمی‌تواند وجود باشد، اما او این‌گونه گفته است.

این مدرس فلسفه در ادامه افزود: از رهگذر نزدیک‌سازی زمان، با مفهوم وجود از نوعی سیال بودن وجود صحبت کرده است. وجود آن چیزی است که حرکت جوهری دارد و سیال است. سیالیت در دل خود، زمان را لازم دارد و این سیالیت یعنی زندگی دارد و از گذشته زمانی و آفاقی وارد گذشته درونی، یعنی باطنی می‌شود. زمان گذشته، مبدل به زمان حال می‌شود و زمان حال، ما را متوجه آینده می‌کند که زندگی درونی ما را می‌سازد و همین وجود درونی ما است. از این رهگذر، گاهی فکر می‌کنم که در متفکران متأخر که یکی از آنها صدرا است، یک ریشه‌ای از فلاسفه باطنی گذشته ایران دیده می‌شود.

مجتهدی در ادامه بیان کرد: آن چیز درونی که ما را می‌سازد که از سنت ما ناشی شده است و مهم‌تر اینکه اعتقادات ما را می‌سازد، در واقع این سنت درونی، یک سنت الهی است. البته گفته‌اند سنت فرهنگی، اما این سنت الهی و معنوی است و نه از نوع اروپایی و لفظی. این حرکت جوهری ملاصدرا، تبدیل شد به خلق مدام و توجه به خدا و خدا در باطن حضور پیدا می‌کند. آن چیزی که جنبه استکمالی دارد، جنبه وجود پیدا می‌کند و این به نظر بنده که بیشتر فلسفه غرب خوانده‌ام، نه در علم غربی دیده می‌شود و نه نزد کانت وجود دارد، برای اینکه زمان، صورت ماتقدم حس است.

وی تصریح کرد: شاید از هایدگر چیزی در اینجا باشد و فراموش نکنیم که کتاب اصلی هایدگر، سال 1933 چاپ شده است و در آنجا عنوانش وجود و زمان است. این وجود و زمان یعنی زمان وجودی که صدرا اشاره کرده است، اما باید توجه کنیم که بین این دو تفاوتی وجود دارد. «واوی» که آنجا است و هایدگر آورده است، در عین اینکه وجود و زمان را نزدیک می‌کند، اما این دو را از هم متمایز می‌کند. درست است که وجود با زمان نزدیک است، اما متمایز هستند، در حالی که در سنت صدرا این دو همکار درونی می‌شوند و چیزی هستند که از گذشته با ما همراه‌اند و می‌خواهند آینده ما را بسازند و برای فرهنگ ایرانی هستند.

انتهای پیام


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

مرد جوان پسر مورد علاقه مادرزنش را به قتل رساند!