سرویس جهان مشرق- انفجار چهار کشتی در ساحل فجیره امارات و یک ماه بعد، انفجار دو نفتکش باز هم در فاصله اندک از خاک امارات. یکی از دو نفتکش متعلق به ژاپن است که نخستوزیرش برای میانجیگری در تنش میان آمریکا و ایران به تهران سفر کرده؛ اما در این فاصله یک سفر مهم خارجیِ دیگر نیز به منطقه انجام شده است: سفر جان بولتون به امارات.
بیگمان یکی از مهمترین مظنونان این حادثه، دولت آمریکا است که وزیر خارجهاش علیرغم همه گزارشهای محلی دائماً سخن از افزایش تهدیدات ایران به میان میآورد و اصلاً بعید نیست با یک صحنهسازی در پی اتهامزنی به ایران برآید.
سیانان در گزارشی پس از حادثه انفجار دو نفتکش با عنوان «ایران متهم میشود اما واقعیت حادثه خلیج عمان احتمالاً بیش از اینها مبهم است» نوشت: «باید به یاد داشته باشیم جان بولتون مشاور امنیت ملی رئیسجهور آمریکا قول داد که مدارکی را به شورای امنیت ارائه خواهد کرد که ادعاها در مورد انفجار قبلی را تأیید میکند اما هنوز این کار انجام نشده است».
جدا از سابقه آمریکاییان در حمله به کشورهای دیگر بعد از ادعای حمله آن کشور به آمریکاییان (آنچه دستکم در جنگ جهانی دوم علیه ژاپن و در جنگ ویتنام در مورد ویتنام شمالی رخ داد)، ملاحظه یک گزارش مهم از اندیشکده بروکینز که رسماً با همکاری کارشناسان سیا نوشته شده، میتواند ظن ما به دستداشتن آمریکا در انفجارهای اخیر را تقویت کند.
«کدام راه به سمت پرشیا؟»
گزارش بروکینگز با عنوان «کدام راه به سمت پرشیا: گزینههایی برای راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران» در ژوئن ۲۰۰۹ میلادی منتشر شده و در هر یک از فصول، یکی از راهبردها را بررسی میکند:
اقناع ایران خلق سلاح ایران تغییر رژیم در تهران بازدارندگی و مهار ایراندانلود گزارش بروکینز در مورد گزینههای راهبردی آمریکا در قبال ایران
دولت اوباما که در آن زمان روی کار آمده بود، برخلاف بوش برای مذاکره با ایران به پیشنهادات جدید روی آورده بود و نهایتاً توانست در ۲۰۱۵ میلادی، ایران را به یک توافق برای رفع نگرانیهای هستهای راضی کند. گفته شد که عملکرد تیم اوباما در مذاکرات بر اساس گزارش تحلیلی چند اندیشکده بوده، اما از دولت ترامپ بعید به نظر میرسید که این چنین به گزارش اندیشکدهها توجه کند.
این تعجب وقتی برطرف میشود که بدانیم برخی از نویسندگان گزارش بروکینگز، کارشناس سیا بودهاند، جایی که مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا و یکی از دو برنامهریز اصلی در دولت کنونی علیه ایران ریاستش را پیش از وزارت خارجه برعهده داشته است. کِنِث پولاک و بوریس ریدل دو تن از نویسندگان هستند که رسماً در مقدمه گزارش از همکاری آنها با سیا یاد شده است.
نویسندگان گزارش بروکینگز تأکید میکنند دست روی دست گذاشتن در پرونده روابط با ایران، دیگر یک گزینه معقول به نظر نمیرسد و باید دست به کار شد. اما به چه شیوه و بر اساس کدام راهبرد؟ در بررسی گزینههای راهبردی علیه ایران، هر یک از گزینهها را با مزایا و ریسکهایش بررسی میکنند هر چند به نوشته خودشان «بنا بر این نیست که برای برتری یک رویکرد بر دیگری استدلال کنیم زیرا نمیتوان در این مورد صددرصد اطمینان داشت که یک مسیر بهتر از مسیرهای دیگر است. بنابراین صرفاً هر مسیر را برای سیاستگذاران طراحی میکنیم و این برعهده آنها است که یکی را انتخاب کنند».
ریشههای راهبرد ترکیبی ترامپ در گزارش بروکینگز
ترامپ قصد دارد ایران را به پای میز مذاکرات جدید فرابخواند، دائماً از احتمال حمله به ایران و «پایان رسمی» کشورمان سخن میگوید و تغییر نظام ایران برایش یک ایدهآل است هر چند ظاهراً ادعا میکند این گونه نیست. بنابر این عملکرد آمریکا به گونهای به بخشهای مختلفی از فصول گزارش بروکینز مرتبط بوده و یک راهبرد ترکیبی است.
در فصلی از گزارش بروکینگز که ریزهکاریهای راهبرد اقناع ایران را شرح میدهد به جملات جالبی برمیخوریم که این راهبرد ترکیبی را شرح میدهد:
«برای کسانی که تغییر رژیم یا حمله به ایران را ترجیح میدهند، تردید زیادی وجود دارد که بیمقدمه هم میتوان به آن دست زد یا نه. مثلاً اگر ابتدا مردم ایران قانع شوند که حکومتشان زیادی ایدئولوژیک شده و در نتیجه آنچه به نفع مردمش هست را رد میکند و سیاستی را انتخاب میکند که ویرانی برای مملکت به بار میآورد، کمک بزرگی برای کلیدزدن تغییر رژیم رخ میدهد… به گونهای مشابه، هر عملیات نظامی علیه ایران احتمالاً در سراسر جهان با مخالفت روبرو میشود و ابتدا نیازمند آمادهسازی بستر مناسب بینالمللی است».
اما برای آمادهسازی این بستر بینالمللی چه میتوان کرد؟ به نظر نویسندگان گزارش باید ایران را به عنوان یک تهدید بینالمللی جلوه داد. مثالی که نویسندگان ارائه میکنند عبارت است از: پیشنهاد خوبی برای توافق به آنها داده شود که رد آن یک معنا بیشتر نداشته باشد: تهران به دنبال دستیابی به سلاح هستهای، آن هم برای سواستفاده از آن است. اما این تنها یکی از روشها است.
روش دیگر ممکن است اتفاقی باشد که در چند روز اخیر افتاده است: آیا حمله مکرر به نفتکشهای کشورهای مختلف در یک گذرگاه بینالمللی آن هم در زمانی که احتمال جنگ بزرگ و تخریبِ وسیع بالا گرفته ولی آمریکا از طریق نخستوزیر ژاپن درخواست آشتی داده است، به معنای سرکشی ایران، بیتوجهیاش به امنیت بینالمللی و منافع ملتها و اینکه جز ماجراجویی و تهدید دیگران هدفی ندارد، نیست؟
انتخاب این روش از سوی آمریکاییان در شرایط کنونی شاید به این دلیل باشد که مقامات ایران پس از تهدید ترامپ به قطع کامل صادرات نفتی، در تهدید متقابل اعلام کرده بودند امکان صادرات نفتِ سایر کشورها را با اختلال مواجه میکنند که از آن با عنوان «بستن تنگه هرمز» یاد میشد،. بنابر این حالا پس از تشدید تحریمهای نفتی ترامپ، اتهامزنی به ایران در زمینه انفجار نفتکشها از نظر رسانهای باورپذیر است.
جالبتر اینکه در ادامه خطوط یادشده در گزارش، بکارگیریِ همزمانِتحریم نیز توصیه شده است و آمده: «نکته کلیدی این است که این جریمهها باید شامل محدودیتهای به مراتب قدرتمندتر از چیزی باشد که ایران در گذشته تجربه کرده است» تا اگر ایران به پیشنهاد خوب آمریکا و در نتیجه، رفع کامل تهدیدهایش علیه منافع آمریکا تن نداد، لااقل مهار شده باشد.
منابع
https://www.globalresearch.ca/convenient-tanker-attacks-as-us-seeks-war-with-iran/5680510
https://www.brookings.edu/wp-content/uploads/2016/06/06_iran_strategy.pdf
https://edition.cnn.com/2019/06/13/middleeast/iran-gulf-of-oman-attacks-analysis-intl/index.html