پورمحمدی: معاونت امنیت وزارت اطلاعات، جانشینش مدیر پروژه قتلهای زنجیرهای بود
تهران (پانا) - معاون برون مرزی وزیر اطلاعات در دوران علی فلاحیان به بازخوانی اتفاقات رخداده در جریان قتلهای زنجیرهای پرداخته است.
تهران (پانا) - معاون برون مرزی وزیر اطلاعات در دوران علی فلاحیان به بازخوانی اتفاقات رخداده در جریان قتلهای زنجیرهای پرداخته است.
مصطفی پورمحمدی، روحانی، سیاستمدار ایرانی و وزیر سابق دادگستری جمهوری اسلامی است. فعال سیاسی که علاوه بر دولت حسن روحانی با دولت محمود احمدینژاد اصولگرا هم همکاری کرده است. او پیش از این معاون برون مرزی وزیر اطلاعات در دوران علی فلاحیان بود و در دولت اول محمود احمدینژاد مدتی به عنوان وزیر کشور جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت.
دبیرکل فعلی جامعه روحانیت مبارز هماکنون چندین ماه است که سمت اجرایی خاصی را عهدهدار نیست و به نظر میرسد در روزهای آتی باید به فکر وحدت اصولگرایان برای انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باشد.
آنچه در زیر آمده بخشهایی از گفتوگوی مصطفی پورمحمدی با نشریه مثلث است. او در این گفتوگو به بازخوانی قتلهای زنجیرهای که در دوران اصلاحات رخداد پرداخته و موکدا خودسر بودن افراد مرتکب را رد کرده و گفته که «معاونت امنیت وزارت اطلاعات، جانشینش مدیر پروژه قتلهای زنجیرهای» بوده است.
جنابعالی در دوران مهمی در وزارت اطلاعات بودهاید و بعد از آن سال 78 که شما بیرون آمدید اتفاقات مهمی در وزارت اطلاعات افتاد که مهمترینش قتلهای زنجیرهای بود و آن بیانیه آقای خاتمی و تغییر و تحولات در وزارت و اینها. واقعیت مسئولیت شما در وزارت اطلاعات در آن دورانی که شما بودید به طور مشخص از 69 تا 78 چه بود؟ یعنی وزارت اطلاعات تشکیل شده از یکسری نیروهای خودسر بود؟ تصوری که اصلاحطلبها ایجاد کردند، روزنامهای مثل صبح امروز و آقای حجاریان و آقای اکبر گنجی و اینها یا اینکه میتوان از وزارت اطلاعات تصویر دیگری ارائه داد؟ من فکر میکنم در مورد آن دوران خوب صحبت نشده است.
کالبدشکافی تاریخی را در فضای سیاسی نمیشود انجام داد. در واقع باید در فضای خودش تاریخ را بازخوانی و بیان کرد و گفت و شنید؛ اما به احترام شما که طرح کردید، شما را بینصیب نگذارم و توضیح مختصری میدهم. وزارت اطلاعات از نیروهای اصیل، پای کار انقلاب، باانگیزه و هوشمند تشکیل شده است. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، الان نمیخواهم بگویم آنطور نیست، من دارم آن دوره را تصویر میکنم که جزو قویترین سرویسهای اطلاعاتی جهان بود و این مورد قبول سرویسهای قوی بود که ما را جزو قویترینها به حساب آوردند. آمریکا در آن تاریخی که من آنجا بودم، اعلام کرد جزو 4 کشوری که بیشترین نفوذ و جاسوسی را در داخل آمریکا انجام داده است به خصوص جاسوسی علمی، یکی جمهوری اسلامی است.
در اینجا واقعا وزارت اطلاعات از این مجموعهها تشکیل شده بود و بسیار وفادار و پای همه چیز انقلاب بودند، هیچ کم و کاستی نداشتند، اگر سپاه با جانفشانیاش در جبهه عمل میکرد، نیروهای اطلاعات سپاه در مقابله با منافقین و گروههای برانداز پا به پا در همان جبهه بودند، حالا همانها آمدند در وزارت اطلاعات به همراه نیروهای دیگر آنها وزارت اطلاعات را تشکیل دادند که خود من سال 66 به وزارت اطلاعات ملحق شدم. من جزو نیروهای وزارت یا حتی نیروهای اطلاعاتی قبل از وزارت هم نبودم، من کادر قضایی و قاضی و دادستان بودم و گفتم که وقتی که از دادستانی خراسان کنار گذاشته شدم، چند ماهی کاری نداشتم پس از آن توسط آقای ریشهری دعوت شدم و آمدم وزارت اطلاعات. من 12، 13 سال در وزارت اطلاعات کار کردم، 3 سال هم نبودم حدود 16 سال میشود. به نظر من یک وزارت توانمند مشرف بر فعالیتها و تاثیرگذار در فضای داخلی و فضای بیرونی بودیم و البته تیپهای مختلف بودیم. ما تندترین نیروهای چپ که جزو سران نیروهای اصلاحطلب بودند را در وزارت اطلاعات داشتیم و طیف مقابل شدیدا موضعدار 180 درجهای اینها در وزارت اطلاعات بودند. تعبیری بود در وزارت اطلاعات که هفتخطها اینجا جمع هستند، تعبیر شماتیک بود، هم همه خطوط و هم معنی هفتخط به معنی رایج عامیانه مردمیاش. با همه این موضعگیریها که حتی در وزارت این نظرات ابراز هم میشد، اینطور هم نبود که پنهانکاری بکنند، یعنی این مواضع روشن بود، بچههای لانه جاسوسی که لانه را گرفته بودند، در اطلاعات نخستوزیری بودند و همه به وزارت آمدند؛ یعنی با گرایشهایی که داشتند؛ رئوس اصلاحطلبان، مشارکت و مجاهدین انقلاب و اینها را تشکیل میدادند.
همین آقای عالیخانی و خسرو تهرانی و اینها هم از همین تیپ بودند؟
آقای خسرو تهرانی نخستوزیری بود اما آقای عالیخانی از بچههای سپاه بود. در بحث قتلهای زنجیرهای که شما بحث خاصتان خودسر بودن بود، نه، آن بخش وزارت اطلاعات هیچ خودسر نبودند. شاید مدیرانش یکسری تصمیمات بد میگرفتند، ما داشتیم جاهایی که خود من موضع و انتقاد داشتم که بیخود کردید این تصمیم را گرفتید. من در یک بخشی بود در گپهای مباحثاتی با دوستانمان صحبت میکردیم میگفتم که این سیاست را قبول ندارم، نباید اینجور باشید اما اینجور نبود که از دست رها باشد؛ حتی این داستان قتلهای زنجیرهای در سیستم اتفاق افتاد، جانشین امنیت، یعنی معاونت امنیت، جانشینش مدیر این پروژه بود که گرایش چپ داشتند،یعنی جایی نبود که 5 نفر خودسرانه آمده باشند دست به این کار زده باشند.
اینها برای خودشان تحلیلی داشتند و فکر میکردند طبق آن تحلیل باید به نظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناکی که در آن خواهند افتاد، نجات بدهند؛ تحلیلشان هم این بود که ضدانقلاب دارد به اصلاحطلبها میچسبد و ما ناچاریم دوباره حوادث سال 60 و جنگهای خیابانی را تکرار و تجربه کنیم. اینها گفتند ما عملیات پیشدستانه انجام بدهیم تا این اتفاقات نیفتد و اتفاقا مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند؛ یعنی نسبت به آقای خاتمی که رئیسجمهوری شده بود، نظر مثبت داشتند و طرفدار آقای خاتمی بودند.
یعنی مدیر این پروژه، سعید امامی نبود؟
اینکه مشخص بود آنهایی که دستگیر شدند و اعتراف کردند، گفتند که آقای سعید امامی، مشاور وزیر بود و نهایتا بهعنوان مشاور از ایشان استفاده کرده بودند. مدیر پروژه که نبود، مدیر تصمیمگیری نبود، نه مقام تصمیمگیری داشت، نه مقام طراحی و اجرا داشت، حداکثر با ایشان مشورت کردند که ما از ایشان سوال کردیم، گفت نه، من در این کار نبودم، تا آخرین لحظه هم حرفش این بود که من نبودم. به آن آقایان که میگفتیم تعبیری که میکردند، میگفتند ما اجازه هم داریم که هر چه تلاش کردیم ما اجازهای ندیدیم ولی تلقی و نظر خودشان این بود که ما رفتیم و اجازه هم داریم و از این حرفها، ما گفتیم کیست و بعد هم ثابت نشد چنین چیزی که توانستند اجازه بگیرند.
اینکه فکر کنیم جماعتی همینجوری خودسر آمدند و انجام دادند به این شکل که نبود، اینها تحلیل داشتند، حالا اینکه در این تحلیل اینها نفوذی وجود دارد، این هم ثابت نشد، ما که نمیتوانیم صرفا روی تحلیلمان کارکنیم، آدمهایش موجودند، محاکمه شدند، زندان رفتند، همهشان تحمل حبس طولانی کردند، اینها که موجودند بعد هم اینکه وزارت کار کردند، هیچ ردی که مشخصا القای مستقیم باشد، نبود. شاید برخی فضاسازیها تاثیر غیرمستقیم روی تصمیمگیریها بگذارد.بعید نیست؛ الان هم یکی از شگردهای قوی دستگاه اطلاعاتی این است که فضا را جوری طراحی میکنند که آدمها بر اساس آن طراحی به تصمیماتی میرسند. القای غیرمستقیم میتواند چنین چیزهایی باشد ولی اینکه مستقیما طبق ادعایی که برخی از این آقایان کردند یعنی شبکه جاسوسی و نفوذ و اینها، هیچکدامشان ثابت نشد و این حادثه هم اتفاق افتاد.
از این جهت میتوان گفت وزارت اطلاعات یک مجموعه گستردهای با احساس مسئولیت و فداکاری، جاننثاری و پای کار بودن است و البته محیطهای قدرت پنهان محیطهای خطرناکی است، محیطهای اشتباهخیزی است، محیطهایی است که اگر کنترل نشود، مشکلساز خواهد شد. از این جهت هم اول انقلاب چه حضرت امام(ره) و چه مقام معظم رهبری نسبت به نظارت بر فعالیتهای وزارت حساسیت داشتهاند و این حساسیت کاملا هم درست است. از همان اول تا به امروز حفاظت وزارت اطلاعات جزو سختگیرترین، جدیترین و باوسواسترین حفاظتهای دستگاههای ماست. مردم میگویند حفاظتها و حراستهای دستگاههای بیرون سختگیری میکنند، ندیدند حفاظت وزارت اطلاعات را که چگونه عمل میکند، هیچ پروا ندارد و مراعات هیچکس را نمیکند، خیلی جدی و خشن است و مراقبت شدید وجود دارد؛ یعنی کنترلهایی که هیچ مجاز نیست افراد بیرون بشوند، تمام نیروهای اطلاعاتی و خانوادههایشان تحت کنترل شدید هستند که لازمهاش هم هست، نمیشود که دستگاه اطلاعاتی رها بشود. آنجا کانون قدرت پنهان است و حتما باید مراقبتهای شدید نسبت به آنها اعمال بشود.