رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!


در ابتدای مطلب نقد و بررسی رمان تفریحگاه خانوادگی به شرح مختصری از بیوگرافی یکتا کوپان (نام کامل: Ethem Yekta Kopan) نویسنده این اثر می‌پردازیم. تفریحگاه خانوادگی عنوان رمانی از یکتا کوپان نویسنده‌ی اهل ترکیه است. این روزنامه نگار و نویسنده‌ی در سال 1968 در ترکیه متولد شده است. در این متن قصد داریم به تحلیل […] نوشته رمان تفریحگاه خانوادگی...

رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!
1+

در ابتدای مطلب نقد و بررسی رمان تفریحگاه خانوادگی به شرح مختصری از بیوگرافی یکتا کوپان (نام کامل: Ethem Yekta Kopan) نویسنده این اثر می‌پردازیم. تفریحگاه خانوادگی عنوان رمانی از یکتا کوپان نویسنده‌ی اهل ترکیه است. این روزنامه نگار و نویسنده‌ی در سال ۱۹۶۸ در ترکیه متولد شده است. در این متن قصد داریم به تحلیل و بررسی رمان تفریحگاه خانوادگی بپردازیم، با نت نوشت همراه باشید.

از یکتا کوپان تا کنون چند رمان و داستان کوتاه منتشر شده است. مجموعه داستان او با نام طرز تهیه‌ی تنهایی در آشپزخانه‌ی عشق در سال ۲۰۰۲ برنده‌ی جایزه‌ی ادبی سعید فانک شده است. کاغذ کپی اثر بعدی اوست که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.

کوپان در سال ۲۰۱۰ ناگهان دیدم که نیستی را نوشت این کتاب برنده‌ی جایزه‌ی ادبی یونس نادی شد. رمان تفریحگاه خانوادگی و مجموعه داستان دو شعر از دیگر آثار اوست. آثار او به زبان‌های گوناگونی ترجمه شده است.

بیشتر بخوانید: نقد رمان نان سال‌های جوانی نوشته هاینریش بُل، داغِ جنگ!

رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!
رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!

روایت یکتا کوپان در رمان تفریحگاه خانوادگی نوعی تقدس زدایی از خانواده و روابط خانوادگی است. خانواده و زندگی خانوادگی هرگز نتوانسته باعث پیوند این افراد با یکدیگر باشد و روابط پر از مشکلات و ناملایمات باعث شده که این افراد را از شناخت یکدیگر و خود باز دارد و تنها باعث ایجاد حس تنفر از خود و دیگران و بطور کلی زندگی شده است.

رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان

در آغاز به خلاصه‌ای از داستان رمان تفریحگاه خانوادگی اشاره می‌کنیم. مزین دختر بزرگ خانواده‌ای ترک است. دختری شورشی اما غمگینی که از خواهر و پدر خود متنفر است. او در کودکی مادر خود را در اثر حادثه‌ای از دست داده است.

او خواهر خود را مسبب این حادثه می‌داند و تمام عمر از او متنفر بوده است. پدرش مردی هوسباز است، مزین تمام عمر کودکی خود را شاهد درد و رنج مادر بوده است. و پدر هوسباز خود را مسبب این درد و رنج مادر می‌داند.

او سال هاست که به دور از افراد خانواده‌ی خود زندگی می‌کند. حالا پدر در بستر بیماری است. بازگشت او به زادگاهش و خانه‌ی پدری و مواجه شدن با آدمهایی که جایی در زندگیش نداشته اند حال و هوای جدیدی را وارد زندگیش می‌کنند.

در ادامه‌ی نقد رمان تفریحگاه خانوادگی به راوی و محتوای روایت اشاره‌ای خواهیم داشت. راوی رمان مزین است که در ۲۸ فصل ماجراها را روایت می‌کند. روایت او بصورت روایت تو در تویی از زمان حال است که فلش بک هایی به زمان گذشته می‌زند.

مزین در این رفت و برگشت زمانی به واکاوی شکل گیری زندگی کنونی‌اش می‌پردازد. مزین دختر کوچولوی درسخوان و مرتب مدرسه که همه از او راضی بودند در طی این سال‌ها به دختر تنها و بی هدف و انگیزه‌ای تبدیل شده است.

رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!

پشت جلد نسخه ترجمه فارسی از رمان تفریحگاه خانوادگی

او به بستر پدر می‌رسد و چیدم خواهر کوچکتری که از او متنفر است چند روز بعد از او می‌رسد. آنها ناچار هستند که پس از سال‌ها دوری و بی خبری در این فرصت کم با هم باشند و این سرآغاز شناخت یکدیگر است.

حالا در این فرصت کم هر یک به گذشته نقبی می‌زنند و دنبال سر رشته‌ای می‌گردند که زندگی امروزشان را رقم زده است. مزین و چیدم به دلیل زندگی در یک خانواده‌ی پر از مسئله و مشکلات جدی هرگز نتوانسته اند خود را به خوبی بشناسند.

«تازه آن وقت بود که احساس کردم همه‌ی عمر چنان به زندگی خود نگریسته ام که انگار دارم به ویترین گرد و غبار گرفته‌ی یک مغازه‌ی سمساری نگاه می‌کنم.»

بیشتر بخوانید: تحلیل کتاب تماشای رنج دیگران نوشته‌ی سوزان سانتاگ

روایت یکتا کوپان در رمان تفریحگاه خانوادگی نوعی تقدس زدایی از خانواده و روابط خانوادگی است. خانواده و زندگی خانوادگی هرگز نتوانسته باعث پیوند این افراد با یکدیگر باشد و روابط پر از مشکلات و ناملایمات باعث شده که این افراد را از شناخت یکدیگر و خود باز دارد و تنها باعث ایجاد حس تنفر از خود و دیگران و بطور کلی زندگی شده است.

در دل این روایت تلخ یکتا کوپان از زندگی این خانواده، مادربزرگ بعد از مادر تنها فردی که مزین از او خاطرات خوش دارد و او را دوست دارد. مادربزرگ همواره سعی می‌کند تا او را به ازدواج و تشکیل خانواده تشویق کند. او سعی دارد به مزین بقبولاند که خانواده‌اش یک استثنا هستند و او می‌تواند متفاوت از خانواده‌اش زندگی شیرینی را تجربه کند.

رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!رمان تفریحگاه خانوادگی نوشته‌ی یکتا کوپان؛ دیگر هیچ یک از آنها باز نمی‌گردد!

یکتا کوپان – Yekta Kopan

بیشتر بخوانید: نقد رمان سمفونی پاستورال نوشته‌ی آندره ژید، یک عاشقانه‌‌ی آرام

«خانواده یک درد بی پایان است. می‌دانی مادربزرگ، آن چرندیاتی که درباره‌ی قداست خانواده می‌گفتی اصلا نمی‌توانست مرا فریب دهد. همه‌اش چاخان بود. دلم می‌خواهد زمان بی اعتنا به ما جاری شود و خودش تصمیم بگیرد چه چیزهایی را پاک کند و چه چیزهایی را باقی بگذارد.

اما نه، نه مادربزرگ، نمی‌توانم، عرضه‌اش را ندارم. اگر بتوانم فنر در رفته را جا بیندازم. شاید دیگر این قدر از همه بیزار نباشم. لطفا عصبانی نشو که این‌ها را برایت می‌گویم. خیلی دلم می‌خواست خبرهای خوبی هم به تو بدهم. اما دنیا هر روز بد و بدتر می‌شود. زندگی خیلی وقت ها، بیش تر از یک فحش نمی‌ارزد.»

نقد رمان تفریحگاه خانوادگی را با نگاهی به فرم و ساختار این رمان به پایان می‌بریم. این رمان بر مبنای الگوی سفر قهرمان است. شخصیت اصلی داستان که دارد زندگی روزمره‌اش را می‌گذراند بنا به حادثه‌ای به سفری دعوت می‌شود.

در این سفر رنج و گنج با هم در انتظار او هستند. او پس از طی ماجراهایی در سفر خود به زندگی عادی باز می‌گردد. اویی که دیگر همانی نیست که بوده است و قهرمان که در جهان دیگر به سعادت رسیده است دیگر به زندگی عادی خود باز نمی‌گردد. مزین و چیدم در پایان سفر دیگر همانی نیستند که بودند. و پس از رنج‌های بسیار حالا به آرامش نسبی رسیده اند و خود را یافته اند.

«باید سال‌های پیش همه‌ی این چیزها را بین خودمان حل می‌کردیم، اما نشد. من نتوانستم. همیشه خجالت می‌کشیدم. فکر می‌کردم اصلا دوستم نداری. اما حالا دیگر پیزی برای از دست دادند ندارم. تو هم نداری. از این به بعد، این راه را با هم طی می‌کنیم. من پرچانگی را بهت یاد می‌دهم و تو هم جسارت را یادم بده.»

برای درج دیدگاه کلیک کنید

پاسخی بگذارید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن

نام *

ایمیل *

وب‌سایت

Current ye@r *

Leave this field empty


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

(تصاویر) مخوف‌ترین مرکز بازداشت و شکنجه در دمشق